باسلام براساس چه اسنادی قران متواتر است؟وچگونه تشخیص دهیم این منابع معتبراست؟ ضمنااین سوال رادرموردحدیث دوازده خلیفه نیزدارم که سندان برمتواتربودن چیست؟ازمیان فرق شیعه کدامیک وبراساس چه اسنادی برحق است؟

پرسش: اسلام شناسي
باسلام براساس چه اسنادي قران متواتر است؟وچگونه تشخيص دهيم اين منابع معتبراست؟

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مرحوم آيت الله خويي در البيان بحث مفصلي درباره تواتر قرآن و دلايل آن آورده اند كه خلاصه آن را در ذيل مي آوريم:
تمام مسلمانان با وجود اختلافات زياد فكرى و عقيدتى، در اين مطلب اتفاق نظر دارند كه راه ثابت شدن قرآن منحصر به تواتر است و قرآن مجيد تنها از راه تواتر و نقل‏هاى فراوان و يقين‏آور ثابت شده است و راه دومى هم ندارد.
عده زيادى از دانشمندان شيعه و سنى بر اين مطلب چنين استدلال كرده‏اند: با توجه به اين كه قرآن اساس اسلام و معجزه آسمانى براى گواه نبوت است، بدين جهت از اهميت فوق العاده‏اى برخوردار است، به طور طبيعى علل و انگيزه‏ها براى نقل آن، در ميان مسلمانان زياد بوده است. هر خبر كه از چنين اهميت فوق العاده‏اى برخوردار باشد، علل و انگيزه بر نقل آن زياد باشد، طبيعتا فراوان نقل مى‏شود و به حد تواتر مى‏رسد و نقل كنندگان آن بيش‏تر خواهد بود.
بنابراين هر سخنى كه به طور تواتر نقل نشود، بلكه به صورت «خبر واحد» باشد معلوم است كه آن سخن جنبه قرآنى نداشته، از اهميت برخوردار نبوده است و اين است كه از قرآن محسوب نمى‏شود.
پس اگر موضوعى با كثرت دواعى و انگيزه‏هاى نقل، به صورت خبر واحد نقل شود، دليل بر كذب و دروغ بودن آن خواهد بود، چون اگر صحت داشت، با آن همه علل و موجبات نقل، به طور فراوان و تواتر نقل مى‏شد.
با اين بيان به خوبى روشن مى‏شود كه اگر سخنى با خبر واحد نقل گردد و به خدا نسبت داده شود، دليل قطعى بر اين است كه آن سخن كلام خدا نيست و از قرآن محسوب نمى‏شود و هنگامى كه دروغ بودن آن ثابت گرديد، حكمى هم كه از چنين آيه استفاده شود، قابل تعبد نمى‏باشد و امكان ندارد كه عمل كردن به چنين حكمى شرعا واجب و لازم باشد.
به هر صورت تمام مسلمانان در اين مطلب اتفاق نظر دارند كه ثابت شدن آيات قرآن، تنها از راه تواتر و نقل‏هاى پياپى و يقين‏آور مى‏تواند باشد.(1)
از بيانات فوق اين نتيجه به دست مي آيد كه تواتر قرآن در بين مسلمانان يك مسئله قطعي است و اهتمام پيامبر گرامي اسلام(ص) در حفظ و خواندن و نوشتن قرآن، اهميت دادن مسلمانان در همه اعصار به مسئله حفظ و خواندن قرآن، تاكيد ائمه معصومين(ع) بر خواندن قرآني كه در بين مردم رايج است، از مهمترين دلايل بر تواتر قرآن موجود در بين مسلمانان است و آنان از صدر اسلام تا كنون نسل به نسل و سينه به سينه قرآن را مي خواندند و حفظ مي كردند تا اين معجزه جاويد و آخرين كتاب آسماني، باقي بماند.
پي نوشت:
1. نجمي/ هاشم زاده هريسي، بيان در علوم و مسائل كلى قرآن، ص179، ترجمه البيان في تفسير القرآن، خويي، سيد ابوالقاسم.
پرسش: ردحديث دوازده خليفه نيزدارم
ضمنااين سوال رادرموردحديث دوازده خليفه نيزدارم كه سندان برمتواتربودن چيست؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اين احاديث در كتب روايي معتبر شيعه و سني نقل شده است، از جمله:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً يُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً وَ قَالَ كَلِمَةً أَصَمَّنِيهَا النَّاسُ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا الْكَلِمَةُ الَّتِي أَصَمَّنِيهَا النَّاسُ فَقَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْش‏»(1)؛ پيامبر خدا(ص) فرمود: اين دين همواره عزيز و بلند پايه خواهد ماند و اهل دين بر دشمنان خود پيروز خواهند بود تا دوازده خليفه بيايند، و كلمه‏اى فرمود كه مردم نگذاشتند آن را بشنوم، پس به پدرم گفتم: آن كلمه‏اى كه مردم نگذاشتند من آن را بشنوم چه بود؟ گفت فرمود: همه آنها از قريش خواهند بود.
درباره اين روايات بايد بگوييم كه روايات مربوط به تعداد جانشينان پيامبر اكرم(ص) منحصر در اين روايات خاص كه تعداد خليفه بعد از پيامبر را دوازده نفر گفته باشند، نيست و روايات متعددي در منابع شيعي و سني در اين زمينه وارد شده است كه علماي مختلفي اين دسته از روايات را جمع آوري نموده اند.
توجه به مجموعه اين روايات نشان مي دهد كه اين مسئله قطعي و معتبر است و ذكر تعداد جانشينان و حتي اسامي جانشينان پيامبر(ص) مسئله اي بوده كه مكررا از جانب آن بزرگوار رخ داده است.
مثلا در روايت مشهور جابر بن عبد الله انصاري نام تك تك دوازده امام برده شده است:
جابر بن عبدالله انصاري مي گويد زماني كه آيه شريفه " يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ" (2) نازل شده به رسول خدا (ص) عرض نمودم : يا رسول الله خدا و رسولش را شناختيم، اما اولوالامري كه خداوند طاعتشان را قرين طاعت شما قرار داد چه كساني هستند حضرت فرمودند:
«هم خلفائي- يا جابر- و أئمّة المسلمين من بعدي؛ أوّلهم عليّ بن أبي طالب، ثمّ الحسن، ثمّ الحسين، ثمّ عليّ بن الحسين، ثمّ محمّد بن عليّ المعروف في التوراة بالباقر- و ستدركه يا جابر، فإذا لقيته فاقرأه منّي السلام- ثمّ الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ موسى بن جعفر، ثمّ عليّ بن موسى، ثمّ محمّد بن عليّ، ثمّ عليّ بن محمّد، ثمّ الحسن بن عليّ، ثمّ سميّي و كنيّي حجّة اللّه في أرضه و بقيّته في عباده ابن الحسن بن عليّ ...»(3)
آن ها جانشينان من و امامان مسلمين بعد از من هستند، اول آن ها علي بن ابيطالب است و سپس حسن و آن گاه حسين سپس علي بن حسين سپس محمد بن علي كه در تورات به باقر معروف است - تو اي جابر او را درك مي كني پس هرگاه او را ملاقات نمودي سلام مرا به او برسان - سپس صادق جعفر بن محمد، سپس موسي بن جعفر سپس علي بن موسي، سپس محمد بن علي سپس علي بن محمد سپس حسن بن علي، سپس هم نام و هم كنبه من حجت خداوند در زمين و بقيه الله در بين بندگان فرزند حسن بن علي ... »
تامل در مجموعه اين روايات و توضيحات پيرامون آن به گونه اي است كه حتي عالمان اهل سنت هم به انطباق آن بر ائمه دوازده گانه شيعه تصريح كرده و آن را تنها گزينه محتمل در خصوص اين دسته از روايات مي دانند؛ مثلا سليمان قندوزي مي نويسد:
احاديث كه دلالت مي‌كند جانشينان پيامبر(ص) دوازده نفرند كه از طريق‌هاي مختلف نقل شده و به حد شهرت رسيده؛ با گذشت زمان دانسته شد كه مقصود رسول خدا از اين سخن، امامان دوازده‌گانه از اهل بيت و عترت اويند، زيرا نمي‌توان اين حديث را بر جانشينان پس از او از اصحابش حمل كرد، چرا كه تعداد آن ها از دوازده نفر كم تر است. هم چنين نمي‌توان آن را بر حكام اموي تطبيق كرد، زيرا آنان از دوازده نفر بيش ترند. غير از عمر بن عبدالعزيز همه آن ها مرتكب ظلم آشكار بودند، نيز آنان از بني‌هاشم نيستند در حالي كه پيامبر(ص) فرمود: آنان همگي از بني هاشم هستند،نيز نمي‌توان آن را به حكّام بني عباس حمل نمود، زيرا تعداد آنان نيز از دوازده نفر بيش تر است،‌ بنابر اين راهي جز اين نيست كه آن حديث بر ائمه دوازده‌گانه يعني اهل بيت حمل شود، به خصوص آن كه آن ها داناترين، بزرگوارترين و با تقواترين مردم اهل زمان خود بودند. نَسَب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامي‌تر بودند.(4)
ثانيا: تعبير خليفه هم در لغت و هم اصطلاح تنها منحصر در حاكم و والي جامعه نيست (5)، بلكه خليفه به مطلق جانشين اطلاق مي شود چنان كه خداوند نيز در وقت خلقت حضرت آدم نقش انسان را جانشيني و خلافت از خود در روي زمين معرفي نمود.(6)
مولف توانا آقاي مهدي فقيه ايماني تحقيق جالبي راجع به اين حديث و حديت «من مات و لم يعرف امام زمانه...»در كتاب «شناخت امام راه رهايي از مرگ جاهلي» دارند . مي توانيد از آن كتاب و يا اين كه از سايت وليعصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني و سايت آيت الله ميلاني كه انصافا شبهات اهل سنت را به بهترين وجه جواب ميدهند استفاده كنيد.
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، الخصال، ج‏2، ص470.
2. نساء (4) آيه 59.
3. شيخ طبرسى‏، الإحتجاج‏، نشر المرتضى، مشهد 1403 ق، ج 1، ص 69.
4. حافظ سليمان قندوزي، ينابيع المودة، نشر مطبعة العلمية، قم، بي تا، ص328.
5. طريحي، مجمع البحرين، مكتبه المرتضويه، تهران، 1375 ش، ج 5، ص 50.
6. بقره (2) آيه 30.
پرسش:
ازميان فرق شيعه كداميك وبراساس چه اسنادي برحق است؟

ازميان فرق شيعه كداميك وبراساس چه اسنادي برحق است؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از ميان فرقه هاي شيعه، شيعه اثني عشري كه معتقد به امامت دوازده امام(ع) و جانشين بعد از پيامبر اكرم(ص) هستند، بر حق است به دليل آيات قرآن و روايات معتبري كه شيعه و سني بر روي آن اتفاق دارند.
براي اثبات حقانيت مذهب شيعه دوازده امامي دلايل منطقي و متقن فراواني وجود دارد، براهين موجود را مي‏توان به سه دسته كلي تقسيم نمود: 1- براهين عقلي 2- دلايل قرآني 3- روايات پيامبر اكرم(ص).
طبيعي است گستردگي هر يك از اين استدلالات، در حد يك كتاب يا مقاله مي باشد و در اين مختصر امكان بحث از آنها نيست؛ ليكن اختصارا به بعضي دلايل و اسناد اشاره مي‏گردد:
از ديدگاه قرآن: در قرآن كريم هر چند آيه اي تصريح به تعداد جانشينان و امامان بعد از پيامبر اكرم(ص) نكرده است ولي آيات قرآن بعد از اثبات اصل ولايت و رهبري ائمه(ع) بعد از پيامبر اكرم(ص)، تاكيد دارد كه، رهبري و امامت امت، حتما بايد به ‏دست انساني معصوم باشد و ائمه و پيشوايان دين بعد از پيامبر(ص) بايد همه معصوم و مطهر از گناه و ظلم باشند. اين نكته‏ به تعابير مختلفي در كتاب ‏الهي بيان شده‏ است. از جمله آيات 124 بقره، 33 احزاب، 59 نساء و...
از ديدگاه روايي: روايات فراواني از پيامبر اكرم(ص) در كتاب‏هاي شيعه و سني، به تواتر نقل شده كه به صراحت امامت و ولايت اهل بيت(ع) از امام علي(ع) تا امام زمان(ع) را ثابت مي كند مانند: روايت و خطبه غدير كه در آن پيامبر اكرم(ص) نه تنها علي بن ابيطالب(ع) را بلكه ائمه بعد از ايشان تا امام مهدي(ع) را نام برده و از ويژگي هاي ايشان صحبت كرده اند، يا حديث ثقلين و حديث سفينه، كه تمسك به اهل بيت(ع) خودشان را سبب نجات از گمراهي و رسيدن به هدايت و سعادت معرفي نموده اند و بر اساس روايات و قرائن ديگري ثابت شده است كه منظور از اهل بيت پيامبر(ع) در اينگونه احاديث دوازده امام و جانشين بعد از خودشان كه از نسل خودشان نيز هستند، مي باشد.
علاوه بر اينكه دسته ديگري از احاديث كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است، تصريح به دوازده خليفه و جانشين بعد از خودشان نموده اند، كه اين دوازده نفر از قريش هستند. از جمله فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً يُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً وَ قَالَ كَلِمَةً أَصَمَّنِيهَا النَّاسُ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا الْكَلِمَةُ الَّتِي أَصَمَّنِيهَا النَّاسُ فَقَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْش‏»(1)؛ پيامبر خدا(ص) فرمود: اين دين همواره عزيز و بلند پايه خواهد ماند و اهل دين بر دشمنان خود پيروز خواهند بود تا دوازده خليفه بيايند، و كلمه‏اى فرمود كه مردم نگذاشتند آن را بشنوم، پس به پدرم گفتم: آن كلمه‏اى كه مردم نگذاشتند من آن را بشنوم چه بود؟ گفت فرمود: همه آنها از قريش خواهند بود.
توجه به مجموعه اين روايات نشان مي دهد كه اين مسئله قطعي و معتبر است و ذكر تعداد جانشينان و حتي اسامي جانشينان پيامبر(ص) مسئله اي بوده كه مكررا از جانب آن بزرگوار رخ داده است.
مثلا در روايت مشهور جابر بن عبد الله انصاري نام تك تك دوازده امام برده شده است:
جابر بن عبدالله انصاري مي گويد زماني كه آيه شريفه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(2) نازل شده به رسول خدا(ص) عرض نمودم: يا رسول الله خدا و رسولش را شناختيم، اما اولوالامري كه خداوند طاعتشان را قرين طاعت شما قرار داد چه كساني هستند حضرت فرمودند:
«هم خلفائي يا جابر و أئمّة المسلمين من بعدي؛ أوّلهم عليّ بن أبي طالب، ثمّ الحسن، ثمّ الحسين، ثمّ عليّ بن الحسين، ثمّ محمّد بن عليّ المعروف في التوراة بالباقر- و ستدركه يا جابر، فإذا لقيته فاقرأه منّي السلام- ثمّ الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ موسى بن جعفر، ثمّ عليّ بن موسى، ثمّ محمّد بن عليّ، ثمّ عليّ بن محمّد، ثمّ الحسن بن عليّ، ثمّ سميّي و كنيّي حجّة اللّه في أرضه و بقيّته في عباده ابن الحسن بن عليّ ...»(3)
آن ها جانشينان من و امامان مسلمين بعد از من هستند، اول ان ها علي بن ابيطالب است و سپس حسن و آن گاه حسين سپس علي بن حسين سپس محمد بن علي كه در تورات به باقر معروف است - تو اي جابر او را درك مي كني پس هرگاه او را ملاقات نمودي سلام مرا به او برسان - سپس صادق جعفر بن محمد، سپس موسي بن جعفر سپس علي بن موسي، سپس محمد بن علي سپس علي بن محمد سپس حسن بن علي، سپس هم نام و هم كنبه من حجت خداوند در زمين و بقيه الله در بين بندگان فرزند حسن بن علي ... »
تامل در مجموعه اين روايات و توضيحات پيرامون آن به گونه اي است كه حتي عالمان اهل سنت هم به انطباق آن بر ائمه دوازده گانه شيعه تصريح كرده و آن را تنها گزينه محتمل در خصوص اين دسته از روايات مي دانند؛ مثلا سليمان قندوزي مي نويسد:
احاديث كه دلالت مي‌كند جانشينان پيامبر(ص) دوازده نفرند كه از طريق‌هاي مختلف نقل شده و به حد شهرت رسيده؛ با گذشت زمان دانسته شد كه مقصود رسول خدا از اين سخن، امامان دوازده‌گانه از اهل بيت و عترت اويند، زيرا نمي‌توان اين حديث را بر جانشينان پس از او از اصحابش حمل كرد، چرا كه تعداد آن ها از دوازده نفر كم تر است. هم چنين نمي‌توان آن را بر حكام اموي تطبيق كرد، زيرا آنان از دوازده نفر بيش ترند و مرتكب ظلم آشكار بودند، نيز آنان از بني‌هاشم نيستند در حالي كه پيامبر(ص) فرمود: آنان همگي از بني هاشم هستند،نيز نمي‌توان آن را به حكّام بني عباس حمل نمود، زيرا تعداد آنان نيز از دوازده نفر بيش تر است،‌ بنابر اين راهي جز اين نيست كه آن حديث بر ائمه دوازده‌گانه يعني اهل بيت حمل شود، به خصوص آن كه آن ها داناترين، بزرگوارترين و با تقواترين مردم اهل زمان خود بودند. نَسَب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامي‌تر بودند.(4)
براي آشنايي بيشتر با دلايل و مستندات حقانيت شيعه دوازده امامي مي توانيد به كتب ذيل مراجعه نماييد:
1- طباطبايي، محمد حسين، شيعه در اسلام، انتشارات دفتر نشر اسلامي.
2- مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، انتشارات صدرا .
3- اميني، ابراهيم، بررسي مسائل كلي امامت .
4- رضواني، علي اصغرف شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، نشر مشعر.
5- بغدادي، عبد القاهر، الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم، انتشارات دار الآفاق.‏
از همه مهمتر ما به شما توصيه مي كنيم حتما با كتابهاي دكتر تيجاني كه مدتها سني بودند، كتاب امامت و رهبري ترجمه المراجعاتِ علامه شرف الدين، سايت وليعصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني و سايت آيت الله ميلاني مانوس باشيد
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، الخصال، ج‏2، ص 470.
2. نساء (4) آيه 59.
3. شيخ طبرسى‏، الإحتجاج‏، نشر المرتضى، مشهد 1403 ق، ج 1، ص 69.
4. حافظ سليمان قندوزي، ينابيع المودة، نشر مطبعة العلمية، قم، بي تا، ص328.

موفق باشید.