بسم الله
سلام علیکم
شنیده ام در زمان ظهور حضرت عج دیندارانی هستند که با قرآن مسائل شان را حل می کنند و آنها به نام قرآن جلوی حضرت می ایستند.
ابتدا صحت این کلام را تایید می فرمایید؟
دوما علت این رخداد چیست؟ ریشه این اتفاق چیست؟
سوما راه پیشگیری آن را بفرمایید.
ممنون از شما دوستان عزیز

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز يادآور مي شويم: در طول تاريخ عالمان ديني ما در پرتو عشق، ولي عصر(عج) زندگي كردند و هر يك خويشتن را سرباز آن حضرت مي پنداشتند. بنابراين در طلوع خورشيد مهر، علماء و فقها پروانه هاي شمع وجود حضرت مهدي(عج) هستند و هيچ گاه با ايشان مخالفت نخواهند كرد.
بله، بر اساس برخي احاديث تعدادي از قاريان قرآن و برخي فقها در مقابل حضرت مي ايستند. ولي اين احاديث از نظر سند ضعيف اند و قابل اعتماد نمي باشند مثلا دريكي از اين روايات آمده است: ابن عقده از محمد بن مفضل، او از محمد بن عبدا... بن زراره، وي هم از محمد بن مروان، و او نيز از فضيل روايت كرده كه امام صادق(ع) فرمود: «هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند، از مردم جاهل بيش از آنچه پيامبر(ص) از جاهلان دوران جاهليت ناراحتي ديد، رنج و ناراحتي خواهد ديد». پرسيدم: چگونه و چرا؟ فرمودند:«پيامبر(ص) در روزگاري مبعوث شد كه مردم سنگ و چوب و بت هاي تراشيده شده را مي پرستيدند، ولي قائم ما در روزگاري قيام مي كند كه با قرآن عليه حضرت احتجاج مي كنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مي نمايند».(1)
طبق اين حديث در هنگام ظهور حضرت تعدادي از علما عليه وي برمي خيزند و آيات قرآن را عليه حضرت تأويل مي نمايند،اما سند اين حديث ضعيف است؛ زيرا محمد بن مروان، كه در سلسله سند ذكر شده مجهول است و معلوم نيست محمد، كدام محمد بن مروان است.(2)
بنابر اين، اولا اين گروه روايات از نظر سند مشكل دارند. ثانيا بر فرض صحت داشتن، چنين رواياتي، شامل تمام علما و فقهاي شيعه نخواهد بود ممكن است كه برخي از عالمان و فقهاء در شيعه، به خاطر دنيا گرايي و پيروي از هواهاي نفساني در مقابل حضرت قيام نمايند. همچنان كه انسان هاي ديگر نيز دراثر جهل، هواني نفس ولجاجت با امام مخالفت مي كنند. ثانيا: گرچه هر گاه" واژه فقها " گفته مي شود، فقهاي شيعه تو ذهن تبادر مي كند، و حال اينكه اين كلمه بر علما اهل سنت نيز اطلاق مي گردد، اگر چنين باشد، شايد فقهايي كه با امام مخالفت مي كنند، فقيهان اهل سنت هستند. اتفاقا برخي عالمان اهل سنت (مانند وهابيون) هستندكه از امام زمان كينه بر دل دارند. در عصر ظهور نيز معلوم نيست كه اينان رابطه خوبي با امام داشته باشند، چون ظهور امام با منافع اينان در تضاد هستند.
علت مخالفت برخي از قاريان وعلما با امام، آن است كه برخي آنان از درك مفاهيم قرآني عاجزند و تصور مي كنند، آنچه كه امام زمان(ع) انجام مي دهد، مخالف قرآن است.(3) از سوي ديگر امام دين واقعي را معرفي مي كند ، و اين امرسبب مي شود كه برخي تصور نمايند، حضرت دين جديد و مخالف قرآن آورده است. به عبارت ديگر امام، احيا گر دين است و در همه مسائل فكرى و كار بردى اسلام، به دگرگونيهاى وسيعى دست مى زند و دستوراتى را كه در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده و مردم ناشيانه به آن عمل مى كنند، آشكار مى سازد، لذا تحولات مهم فرهنگى و اجتماعى و سيره امام در حكومت و قضاوت، با ذهنيتى كه مردم از دين دارند و تحجر انديشان القا كرده اند، جديد جلوه مى كند و روش امام را با معتقدات خود بيگانه مى بينند.(4) (اذا قام القائم استانف دعاء جديداً كما دعاء رسول اللّه(5)
پي نوشت:
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت ، لبنان، 1404 ه.ق، ج52، ص362.
2. مهدي جلالي، نقد الرجال، ص332، بي نام
3. مجله حوزه، شماره 70 و71، ص313.
4. همان، ص312.
5. محمد بن ابراهيم نعمانى، الغيبة، مكتبة الصدوق، تهران، 1397 ه.ق، ص321.
موفق باشید.