باسلام بنده چهار ساله ازدواج کرده ام وبچه هم نداریم شوهر شغل آزاد داره مدتی است که متوجه شدم که دوست دختر داره پدرم وبرادرش هم بهش گفتند ولی حریفش نمی شن
والان هم خرجی بهم نمی ده تحویلم هم نمی گیره
ولی من زندگیم ودوست دارم نمی خوام از هم به پا شه به نظر شما من باید چکاری انجام بدم تا شوهرم برگرده به حالتت اولش با تشکر از شما
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همان طور كه مي دانيد جذابيت رابطه با جنس مخالف(دوست دختر) به حدي بالاست كه به اين راحتي نمي توان كسي را از آن بازداشت. كما اين كه پدر و برادر شوهر شما از عهده چنين كاري بر نيامده اند و ايشان كماكان به روابط خود ادامه مي دهد. متأسفانه شما هم حربه اي براي تهديد ايشان نداريد، چرا كه خودتان خواهان تداوم زندگي با اين شرايط هستيد و ايشان هيچ احساس خطري از جانب شما نمي كند. البته تداوم اين زندگي صد درصد به سود شماست و شما در اين تصميم بسيار پخته و همه جانبه نگر عمل كرده ايد، چرا كه طلاق يا تهديد به طلاق در امروز چيزي جز از چاله در آمدن و به چاه افتادن نيست. از سوي ديگر اين خرجي ندادن و تحويل نگرفتن مي تواند تحت تاثير يك عامل يا چند عامل باشد كه متاسفانه ما از هيچ يك از آنها اطلاعي نداريم. مثلاً اين امكان وجود دارد كه شما بيش از حد به ايشان وابسته ايد و همين وابستگي باعث دلزدگي عاطفي ايشان شده است. مردان به شدت از زنان عاشق پيشه گريزانند و دوست ندارند در قفس محبت افراطي همسرشان گرفتار آيند. مرد دوست دارد بكوشد تا دل همسرش را به دست آورد، ولي اگر زني با وابستگي اش صد درصد دلش را تقديم شوهرش كرد مرد انگيزه اي براي كوشش در اين زمينه ندارد. چه بسا همين مساله باعث گردد مرد براي به چنگ آوردن جسم و روح يك زن دست نيافتني به رابطه خارج از چارچوب با او بپردازد.
در روابط خارج از چارچوب مرد انگيزه دروني دارد و آن اين است كه از راه هاي مختلف به صيد جسم و دل طرف مقابلش بپردازد. استقلال عاطفي نسبي (ونه كامل، چرا كه شرايط روحي رواني زنان معمولاً با استقلال عاطفي ميانه اي ندارد) مي تواند جذابيت آفرين باشد و مرد حس كند براي جلب محبت بيشتر همسرش بايد تلاش كند نه اين كه تلاش نكرده، صد درصد محبت او را در كف داشته باشد.
بايد به ايشان فرصت دهيد و با صبر و حوصله بيشتر به اكسير معجزه آساي مرور زمان اجازه تاثير گذاري دهيد. بايد مثل يك روان شناس به رصد شرايط روحي - رواني ايشان بپردازيد و ببنيد چه در پس ذهن ايشان مي گذرد كه به اين روابط روي آورده است. در يك فرصت مناسب از وي بخواهيد بدون هيچ رودربايستي به بيان حرف دل خود بپردازد و به اصطلاح تكليفش را با شما روشن نمايد. پس از شنيدن حرف دل ايشان اين شماييد كه بايد تصميم بگيريد كه در ادامه چگونه با ايشان رفتار نماييد. اگر خواسته هاي قلبي ايشان قابل اجرا بود آنها را عملي سازيد وگرنه شما هم متقابلاً حرف دل خود را به او بزنيد و به يك توافق نسبي برسيد.
معمولاً اين گونه مردان هيچ اعتقادي به مشاوره ندارند ولي در صورت جدي تر شدن مشكل، ايشان را از طريق پدر و برادرش وادار به حضور در جلسات مشاوره نماييد. همان طور كه در پيش گذشت شايد بهترين چيز مرور زمان باشد چرا كه شما خواهان حفظ زندگي هستيد و حفظ زندگي بسيار صبر و حوصله مي خواهد.
موفق باشید.