باسلام
لطفا"دلایل عقلی واضحی را درمورد وجود خدا و ازلی بودن خدا بیان کنید. چون دارم با شک و تردید نمازهام را میخوانم...
ممنون
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از تلاشي كه براي رسيدن به ايمان عقلاني و خالي از ترديد داريد خوشنوديم و اميداوريم كه در اين مسير بتوانيد هرچه زودتربه مقصد برسيد، اما توجه داشته باشيد كه نبايد توقع دستيابي كوتاه مدت به بالاترين نتايج را داشته باشيد و به علاوه براي اين امر به تامل و دقت و مطالعه و پرسش و جوي مناسب و اختصاص وقت لازم نيازمنديد.
البته شك و ترديدها لزوما به معناي ابهام در اصل مساله نيستند و شك مي تواند مناشأ ديگري هم داشته باشد، اما در هر حال در مورد اثبات خداوند متعال در طول تاريخ ادله و براهين گوناگوني از طرف فلاسفه و متكلمان ارائه شده كه در اينجا به يك مورد اشاره مي كنيم و شما را به كتب مناسب ارجاع مي دهيم:
برهان عليت:
برهان عليت برهاني كاملا معقول و عام است كه با اندكي تامل در اجزاي آن مي توان دريافت كه امكان انكار و ترديد در آن وجود ندارد؛ اين برهان از يك اصل كاملا بديهي و ضروري تشكيل شده است كه مي گويد:« هر پديده اي نياز به پديد آورنده دارد».
اين اصل مي گويد هر چيز كه "پديده" است، يعني هر چيزي كه نبود و بود شد يا هر چيز كه ايجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفي هر چيز كه « ممكن الوجود» است، نياز به علت دارد. دليل آن هم كاملا واضح است، زيرا هر يك از ما به راحتي با مراجعه به عقل مان در مي يابيم كه هر پديده اي پديد آورنده اي مي خواهد، زيرا نمي تواند خودش، خودش را به وجود آورد، چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا اين كار را بكند. بدون هيچ علتي هم معقول نيست كه از نيستي به هستي تبديل شود. پس حتما علتي غير از خودش براي به وجود آمدن داشته است.
بر اين اساس هر چه در جهان هستي يافت مي شود كه داراي عمر معيني بوده، در زمان خاصي پديد آمده، يقينا پديد آورنده اي داشته است. پديد آورنده در نهايت بايد به موجودي ختم شود كه خود پديده نباشد. اگر همه موجودات عالم از قسم پديده باشند و هر يك ديگري را به وجود آورده باشد، اولين پديده بي علت خواهد ماند، زيرا همه پديده هاي ديگر معلول او محسوب مي شوند و بعد از او به وجود آمده اند، ولي خود او داراي علتي نيست كه اين امر محال و خلاف فرض است.
البته ممكن است گفته شود: چطور ممكن است يك موجود وجودش هميشگي باشد و اين وجود را از چيز ديگر نگرفته باشد، يعني علت نداشته باشد؟
در پاسخ مي توان گفت: اين امر هر چند براي ما كه همواره با موجودات ممكن و پديده سروكار داريم، نامانوس است؛ اما از نظر عقل وجود چنين موجودي محال نيست، بلكه با دقت و تامل مي توان دريافت كه لازم و ضروري است.
اين امر در امور متداول و عادي زندگي ما هم نمونه هايي دارد، مثلا مي توان گفت: روشنايي هر چيزي كه روشن شده، به وسيله نور است، ولي نمي توان گفت: پس روشني خود نور از چيست؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است، معني ندارد دنبال علت ديگر براي آن بر آييم. چيزي كه نور نبود و نور شد، بايد دنبال علت نورش بود، نه چيزي كه ذاتش فقط همان نور است.(1)
در نتيجه وقتي وجود داشتن و بودن براي يك موجود لازم و ضروري بود و بدون او امكان ايجاد ديگر موجودات منتفي است، پس بايد پذيرفت كه نفس وجود موجوداتي چون ما كه در برهه اي از زمان نبوديم و در آينده هم نخواهيم بود بهترين دليل بر وجود يك موجود اوليه و ازلي است كه همواره بوده و هيچ زماني متصور نيست كه او نبوده باشد.
در اين باره توصيه مي كنيم حتما كتاب توحيد شهيد مطهري را ملاحظه بفرماييد.
پي نوشت:
1. رك: محمد سعيدي مهر آموزش كلام اسلامي، نشر طه، تهران 1383 ش، ج 1، ص 57.
موفق باشید.