با سلام
دلایل اثبات نبوت حضرت محمد-صل الله علیه و آله و سلم- چیست؟
فصاحت و بلاغت قرآن که جزو این دلایل است فقط توسط اساتید قابل درک است و دیگران نمی توانند آن را درک کنند. اساتید هم مسلمان هستند. پس چگونه یک غیر مسلمان که اعتمادی به سخن کارشناسان مسلمان ندارد می تواند به رسالت حضرت پی ببرد؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود كه در باب اثبات نبوت و دلايل ان جاي سخن بسيار است كه در جاي خود به تفصيل بيان شده،(1) اما در خصوص نبوت ختمي مرتبت بايد گفت: اثبات اين امر تنها به مساله قرآن مربوط نيست، بلكه يكي از مهمترين راه كارهاي آن جمع بندي شواهد و قرائن است كه برخي از آنها بيان مي شود:
1_ سوابق زندگى پيامبر: مردم قريش پيامبر اسلام را پيش از مبعوث شدن به رسالت، محمد «امين» خوانده و اشياى گرانبها را نزد او به امانت مىگذاشتند. زمانى كه در تجديد بناى كعبه براى نصب حجرالاسود ميان چهار قبيله اختلاف رخ داد، همگان پذيرفتند كه اين كار را عزيز قريش، يعنى پيامبر انجام دهد زيرا مردى امين و پاكدامن است. (2)
2_ وارستگى از آلودگي هاى محيط: پيامبر اسلام در محيطى پرورش يافته بود كه در آن جز بتپرستى، قماربازى، زنده به گور كردن دختران، خوردن مردار و خون، و ستم و يغماگرى حاكم نبود. در چنين محيطى او انسانى والا بود كه به هيچوجه آلوده به اين گونه رذايل عقيدتى و اخلاقى نشد.
3_ محتواى دعوت: وقتى به محتواى دعوت پيامبر مىنگريم، مىبينيم وى مردم را درست بر ضد آنچه كه در محيط وى رواج داشت، فرا مىخواند. آن ها بتپرستبودند، او به توحيد دعوت كرد؛ معاد را انكار مىكردند، او ايمان به معاد را شرط اسلام شمرد؛ دختران را زنده به گور كرده و براى زن كم ترين ارزشى قائل نبودند، اما او كرامت انسانى را به زن بازگرداند. ربا خوار و ثروت اندوز بودند، او از رباخوارى و تكاثر نهى نمود. ميگسارى و قمار رايج بود، او اين امور را كردار شيطانى ناميد و اجتناب از آن را واجب دانست....
4_ ابزار دعوت: وسايل و ابزارى كه پيامبر براى نشر دعوت خود از آن كمك گرفت، كاملا انسانى و اخلاقى بود. حضرتش هرگز از روش هاى ضد انسانى همچون بستن آب بر دشمن و آلوده كردن آن، بريدن درختان و غيره كمك نگرفت. بلكه توصيه مىكرد به زنان و كودكان و پيرمردان آزار نرسانند، درختان را قطع نسازند. پيش از اتمام حجت به دشمن، جنگ را شروع نكنند. يعني آداب دعوت حضرت از منطق ماكياوليستى «هدف، كاربرد هرگونه وسيله را مجاز مي نمايد » كاملا متفاوت بود .
5_ شخصيت و خصال گروندگان: ملاحظه روحيات، افكار و رفتار كسانى كه به پيامبر ايمان آوردهاند، مىتواند پايه صدق گفتار او را روشن سازد. بديهى است هرگاه دعوت كسى در انسان هاى ممتاز جامعه مؤثر افتد، نشانه صدق و حقانيت دعوت اوست، ولى هرگاه افراد دنياپرست دور وى را بگيرند، نشانه ضعف ادعاى او خواهد بود. در ميان گروندگان راستين به پيامبر اسلام انسان هاى والايى مانند امير مؤمنان على(ع)، جعفر بن ابى طالب، سلمان، ابوذر، بلال، مصعب، ابن مسعود، مقداد و عمار را مىبينيم كه تاريخ به خصايل انسانى و زهد و تقوى و جهاد و ايثار و پاكى و درستى آنان اعتراف دارد.
6_ تاثير مثبت در محيط، و پىريزى يك تمدن عظيم و با شكوه: پيامبر در مدت بيست و سه سال، وضع جزيرة العرب را دگرگون ساخت. آن حضرت از انسان هاى يغماگر افرادى امين، و از افراد بت پرست موحدانى فرهيخته و پا برجا تربيت كرد كه نه تنها تمدنى با شكوه را در محيط سكونتخود برپا ساختند، بلكه تمدن بىنظير اسلامى را به مناطق ديگر نيز گسترش دادند. جعفر بن ابى طالب عليمها السلام، از مسلمانان صدر اسلام، بر همين نكته مهر تاكيد نهاد و در جواب سؤال فرمانرواى حبشه چنين گفت:
«اى فرمانروا، خدا در ميان ما پيامبرى را برانگيخت كه ما را از بتپرستى و قمار باز داشت .به نماز و زكات، دادگرى و نيكوكارى، و كمك به خويشاوندان امر فرمود. از فحشا و منكر و ستم نهى كرد».(3)
اين قرائن و نظاير آن ها مىتواند ما را به صدق گفتار پيامبر اسلام و حقانيت مرام وى رهنمون گردد. قطعا فردى با اين خصوصيات، در ادعاى نبوت و ارتباط با جهان غيب، صادق بوده، چنان كه قرائن ديگر نيز دقيقا مؤيد اين مطلب است.
راهكار دوم بر اثبات نبوت حضرت تصديق پيامبران پيشين است؛ يكى از راه هاي اثبات دعوى نبوت، تصديق پيامبر پيشين است. زيرا فرض اين است كه نبوت پيامبر پيشين با دلايل قطعى ثابتشده، گفتار او مىتواند سندى قاطع بر استوارى نبوت بعدى قلمداد شود. از برخى آيات قرآن استفاده مىشود كه اهل كتاب، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود، مىشناختند، يعنى نشانههاى نبوت وى در كتب آسمانى آنان بيان شده است. پيامبر اسلام مدعى اين معنا شد و كسى نيز او را تكذيب نكرد:
كسانى كه به آنان كتاب دادهايم (يهود و نصارى) پيامبر را بسان فرزندان خود نيك مىشناسند و گروهى از آنان، با آن كه حقيقت را مىدانند، آن را پنهان مىكنند.( 4)
پيامبر اسلام مدعى گشت كه عيسى(ع) درباره او بشارت داده و گفته: « شما را به آمدن پيامبرى پس از خود نويد مىدهم كه احمد نام دارد:» (5) و يقينا اهل كتاب اين ادعا را انكار نكردند، اگر چنين تعبيري يا مشابه آن در كتب انان نمي بود به يقين در برابر پيامبر برخاسته و اين ادعا را كذب مي خواندند، اما تاريخ چنين چيزي را گزارش نكرده است ، پس به بودن چنين مضموني اعتراف داشتند هرچند از اظهار حقيقت سرباز مىزدند.
يكي ديگر از راه ها ي اثبات نبوت خاتم انبياء معجزات اوست؛ البته معجزات پيامبر منحصر به قرآن نبوده، بلكه حضرت گاه در مناسبت هاى مختلف به منظور اقناع مردم دست به اعجاز مىزدند ، پيامبر اسلام داراي معجزات گوناگوني بود كه در قرآن پاره اي از آن ها ذكر شده اند.(6) هرچند معجزه خالد و جاويدان حضرت همان قرآن است.
در باره مسله فصاحت و بلاغت قرآن بايد گفت بر خلاف آنچه در پرسش آمده درك اعجاز لفظي قرآن (فصاحت و بلاغت) اختصاص به اساتيد و مسلمانان ندارد، بلكه اين حقيقت به عنوان يك پديده علمي ومعرفتي براي همه گان قابل درك است گرچه ممكن است همه به آن باور ايماني نداشته باشند. حتي اگر تشخيص اين امر تنها از عهده كارشناسان برآيد، اين كارشناسان لزوما مسلمانان نيستند، بلكه اساتيد فن ادبيات عرب هستند و نظر ايشان براي ديگران مي تواند مورد پذيرش باشد.
همان گونه كه در مسابقات هنري و فرهنگي و مانند آن عده ي كار شناس در باره آثار مربوطه با توجه به تخصص شان نظر مي دهند و از اين طريق فلان اثر فرهنگي و يا علمي و مانند آن از نظر ساير افرا د به عنوان اثر برتر وصاحب مدال شناخته و پذيرفته مي شود؛ در واقع سيره عقلا بر پذريش نظر كار شناسا ن متخصص است.
در مسله مورد بحث نيز همين اصل عقلا ي مطرح است گرچه همه مردم ممكن است نسبت به اعجاز لفظي قرآن آگاهي نداشته باشد، ولي نظر صاحب نظر آن برا ي همه مطاع است. تفصيل مسله به منابع ذيل مراجعه شود. (7)
پينوشتها:
1. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران 1367ش. ج 1، ص 168، ح 1، و نيز: صادقي، پيامبر اعظم در نگاه امام خميني، مؤسسه آثار امام خميني، 1386ش، ص 235.
2. ابن هشام، سيره ابن هشام، نشر دار الفكر بيروت، 1413ق، ج1، ص209،
3. همان، ص359و 360.
4. بقره(2) آيه146.
5. صف(61) آيه6.
6. آل عمران، آيه49. قمر(54) آيه1-4 اسراء،(17) آيه1. آل عمران(3) آيه61... همان،آيه49. روم(30) آيه2.
7. جواد آملي. وحي و نبوت در قرآن، نشر مركز اسراء، قم 1385ش. ص 409.
موفق باشید.