سلام در یک وبلاگ این شبهه رو در دعای ند به وارد کرده بودند لطفا راهنمایی کنید
دردعای ندبه داریم که خطاب به حضرت علی میگویند: «يابن الحجج البالغات» در اين جمله امام را فرزند حجّتهاي بالغه قرار داده در صورتیکه به تصريح قرآن پس از انبيا هيچ کس حجّت نيست چه عالم باشد چه جاهل چه امام باشد و چه مأموم. زيرا درسورة نساء آية 165 فرموده: ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ يعني ما پيامبران را براي بشارت و انذار فرستاديم تا اينکه براي مردم بر خدا حجتي پس از پيغمبران نباشد. و به اضافه امام صادق چنانکه درباب عقل و جهل روايت کرده ميفرمايد: حجت خدا بربندگان دو حجت است حجت باطني که عقل باشد و حجت ظاهري که انبيا باشند و غير از اين حجتي را بيان نکرده و اين حديث موافق قرآن است.

درجمله ای دیگر از دعای ندبه آمده است: «عزيز علّي ان أبکيک ويخذلک الوري». يعني برمن سخت است که بر تو بگريم و ديگران خوارت گذارند. و اين جمله به هر معني غلط است زيرا اوّلاً گريه کردن کسي که گريه بر او سخت باشد نه خدا راضي است و نه امام، زيرا خدا فرموده ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾. و اينکه گويد ديگران خوارت گذارند مثلاً برايت گريه نکنند اولاً بايد گفت عزت و خواري بدست خدا است نه دست مردم. ثانياً مردم گريه بکنند و يا نکنند چه فائده دارد، دين اسلام دين گريه نيست مگر به مذهب روضه خوانان زيرا خدا از مسلمين گريه نخواسته و فرموده: ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ﴾ بلکه به کفار و منافقين فرموده براي نفاق و بدبختي خود گريه کنند درسورة توبه آية 82 فرموده: ﴿فَلْيَضْحَكُواْ قَلِيلاً وَلْيَبْكُواْ كَثِيرًا جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾. یعنی :از اين پس كم بخندند و به جزاى آنچه به دست مى‏آوردند بسيار بگريند.

دين اسلام دين گريه و زاري و بر سر زدن و جامه دريدن و زنجير کوبيدن نيست بلکه دين رشادت و شجاعت و مردانگي است. چنانکه خود قيام امام حسين -عليه السلام- نمونة بارز آن است.

به هرحال نمونه های زیادی از همین دعای ندبه داریم که متناقض با آیات نورانی وبشارت بخش قرآن میباشند. واما چند نمونه اززیارتنامه های موجود.

دعای فرج : که با یک عبارت توحیدی شروع می شود ( الهی عظم البلا و برح الخفا و .... ) اما در نهایت می رسد به عبارات پر از شرک زیر: (یا محمد یا علی یاعلی یا محمد اکفیانی فانکما کافیای.

آیه 38 سوره زمر : خداوند مرا کافی است که اهل توکل بر او توکل می کنند. آیه 36 سوره زمر: الیس الله بکاف عبده؟ آیا خداوند بنده اش را کافی نیست؟ پس چگونه قابل توجیه است دعاهایی همچون دعای فرج که خدا را قابل کفایت بر امورشان نمیدانند وبه دنبال افراد واشخاصی میروندکه آنها خودشان توکلشان تنها به خدا بود آیا این است الگو برداری از پیشوایان.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم اين آيه اصلا به اين معنا كه شما نوشته ايد، نيست. شما نوشته ايد كه آيه دلالت دارد كه بعد از پيامبران ديگر حجتي نمي آيد در حالي كه آيه مي فرمايد اگر پيامبران نبودند و كتب وحياني را نمي آوردند، مردم بر گمراهي خود حجت داشتند كه خدايا ما حق را نشناختيم و عقل ما هدايتگر كافي نبود و حكم عقل به ما مشتبه شد و كسي نبود كه از جانب تو، ما را هدايت كند و راه را به ما نشان دهد.
پس با آمدن پيامبران حجت بر مردم تمام مي شود و ديگر بعد از آمدن آنان نمي توانند براي گمراهي عذر و بهانه بياورند، اما آيه دلالت ندارد كه حجت خدا منحصر در پيامبران است.
مگر خود پيامبر نفرمود: من بعد از خودم دو چيز گرانبها در بين شما به ميراث مي گذارم كه تا زماني كه به آن دو متمسك باشيد و چنگ بزنيد، از گمراهي در امانيد: قرآن و عترتم. (1)
مگر نفرمود ند: زمين هيچ وقت از حجت خدا خالي نمي شود وگرنه زمين با اهلش نابود مي شوند(َ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ ... لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا(2)
مگر پيامبر نفرمودند: اين دين قائم و پابرجا و عزيزاست تا اين كه بعد از من دوازده امام، خليفه، امير و همه اين دوازده نفر هم از قريش اند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَزَالُ أَهْلُ هَذَا الدِّينِ عَزِيزاً مَنِيعاً ...إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قَالَ ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً أَصَمَّنِيهَا النَّاسُ ...كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ (3)
قَالَ النَّبِيُّ (ص) لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ قَائِماً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ فَإِذَا مَضَوْا سَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا (4)
مگر معناي اين حديث غير از اين است كه قرآن و عترت بعد از پيامبر حجت بر مردم اند و گمراهان با وجود قرآن و عترت، حجتي بر گمراهي ندارند.
بله، پرسشگر محترم حجت بر مردم دو تا است، حجت باطني كه عقل است و حجت ظاهري كه انبيا هستند. انبيا كه حجت هستند بعد از خودشان وصيّ و جانشيني معرفي كرده اند تا در اختلافات حجت باشد يا نه؟
اگر معرفي نكرده اند، پس مردم را در اختلاف رها كرده اند و اين با آيات و روايات بي شمار از جمله همين حديث ثقلين مخالف است و اگر معرفي كرده اند پس بعد از خودشان آنها را حجت قرار داده اند.
البته انبياء حجت اصيل هستند و امامان حجت به تبع پيامبر زيرا بيان گر قرآن و سنت پيامبرند نه اين كه خودشان در عرض پيامبر باشند.
اما در مورد عبارت "عزيز علي ان ابكيك و يخذلك الوري"
پرسشگر محترم بهتر است به جاي اين كه فهم خود از عبارتي را حق و محور قرار دهيد، اول بپرسيد معناي عبارت چيست بعد اشكال كنيد.
آيا گريه كردن بر فقدان و غيبت كسي كه به خاطر جهل و ظلم مردم و حاكمان و قدرتمندان غايب شده و پنهان گرديده و ناشناس زندگي مي كند، غير عقلايي است؟ آيا ديني كه به شادي و شكر گذاري و سرور بر نعمت ها فرامي خواند از چنين غم و گريه اي نهي مي كند؟
آيا از اين كه مي بينيم عموم جامعه از مصيبت اين فقدان غافلند و بر آن اشكي نمي ريزند، ناراحت باشيم و اين غفلت بر ما گران و سنگين باشد، غلط است؟ آيا اين كه عموم جامعه خود را براي پذيرش و ياوري موعود نهايي آماده نكرده و نمي كنند و ياري خود را از او دريغ كرده و او را خوار، تنها، غريب و ... وا نهاده اند، نادرست است؟
دوست عزيز نمي دانيم اعتراض شما بر كجاست و كجاي اين عبارات غير معقول و مخالف آيات قرآن و معارف دين است.
شما در ادامه سؤال هاي ديگري هم پرسيده ايد كه جوابگويي به آنها نامه را طولاني مي گرداند يا به سايت PASOKHGOO.IR مراجعه كنيد يا در نامه ديگر مطرح كنيد تا جواب دهيم.
پي نوشت ها:
1. حديث معروف و متواتر ثقلين كه همه محدثان شيعه و سني به طريق هاي فراوان آن را نقل كرده اند.
2. نعماني، الغيبه، ص143.
3. بحارالأنوار، ج 36، ص 267، باب 41.
4. همان.
موفق باشید.