سلام مراحل تزکیه نفس رامی شودنام ببریدوتوضیح دهید.همچنین درمورد مفهوم آیه شریفه ((انالله واناالیه راجعون))آیااین آیه شامل گناهکاران هم می شود یعنی گناه کاران هم درجهنم که می سوزند وعذاب می کشند سیرصعودی دارند؟همچنین راه افزایش ایمان به معاد چیست؟

پرسش: تزكيه نفس
سلام مراحل تزكيه نفس رامي شودنام ببريدوتوضيح دهيد.
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تزكيه‌ به‌ معني‌ نمو و رشد دادن‌ است‌، سپس‌ اين‌ واژه‌ به‌ معني‌ تطهير و پاك‌ كردن‌ آمده‌ است‌.(1) قرآن‌ مجيد پس‌ از يازده‌ سوگند مي‌فرمايد: «سوگند به‌ همه‌ اين‌ها كه‌ هركس‌ نفس‌ خود را تزكيه‌ كند، رستگار است‌ و هركس‌ نفس‌ خود را آلوده‌ ساخت‌، [از لطف‌ خدا] محروم گشت‌».(2) قرآن‌ مجيد هدف‌ پيامبران‌ را تزكيه‌ و پرورش‌ نفوس‌ ذكر كرده‌ است‌.(3) اين‌ موضوع‌ به‌ صورت‌ عناوين‌ ديگر مانند تهذيب‌ نفس‌ يا خود سازي‌ در كلمات‌ بزرگان‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد.
مي‌توان‌ تزكيه‌ را پالايش‌ نفس‌ از رذايل‌ اخلاقي‌ و آراستگي‌ به‌ فضائل‌ اخلاقي‌ دانست‌. ‌عالمان علم اخلاق مي‌گويند: براى خودسازى ابتدا بايد رذائل اخلاقى و اخلاق بد را از خود دور كرد، سپس‌ درخت پاكى نشاند. بديهى است با وجود صفاتى مانند حسد وكبر و خودپسندي و خودخواهى و شهوتراني،‌ دسترسى به صفات پسنديده و انجام اعمال خير بسيار مشكل خواهد بود.
‌مرحوم نراقى مي‌گويد: «‌زنهار اى جان برادر! تا حديث بيمارى روح را سهل نگيرى و معالجه آن را بازيچه ‌نشمارى و مفاسد اخلاق را اندك نداني...‌ مسامحه در معالجه آنها آدمي را به هلاكت دائم و شقاوت ابدي ‌مي‌رساند و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانى ابدى و حيات حقيقى مي‌شود و بعد از آن‌كه ساحت نفس از اخلاق ناپسند پاك و آراسته گردد، مستعد قبول فيض‌هاى الهى مي‌گردد.(4)»
در روايات آمده: «‌ملائكه داخل خانه‌اى كه در آن سگ باشد‌نمي‌شوند». پس هر گاه خانه مملوّ از صفات رذيله كه سگان درنده هستند باشد، چگونه ملائكه در آن داخل‌شوند؟!
براي‌ رسيدن‌ به‌ تزكيه‌ بعضي‌ از بزرگان‌ دو مرحله‌ پيشنهاد كرده‌اند:
1 ـ تهذيب‌ نفس‌ از بدي‌ها يعني‌ تصفية‌ دل‌ از اخلاق‌ زشت‌ و دوري‌ از گناه‌. اين‌ عمل‌ را تصفيه‌ و تخليه‌ هم‌ مي‌نامند.
2 ـ پرورش‌ و تكميل‌ نفس‌ به‌ وسيله‌ تحصيل‌ علوم‌ و معارف‌ حقه‌ و فضائل‌ و مكارم‌ اخلاق‌ و انجام‌ عمل‌ صالح‌. اين‌ عمل‌ را تحليه‌ هم‌ مي‌گويند، يعني‌ پرورش‌ و تكميل‌ و آرايش‌ دادن‌. (6)
آن چه در تهذيب نفس ما را ياري مي كند:
1 ـ تفكر:
يكى از موانع مهم تهذيب نفس، غفلت است و تفكر ضد غفلت است. امام علي(ع) مى فرمايد: «فكر كردن مايه رشد است». (7)
امام‌ خميني‌ مي‌گويد: «اوّل‌ شرط‌ مجاهده‌ با نفس‌ و حركت‌ به‌ جانب‌ حق‌ تعالي‌، تفكر است‌ و تفكر در اين‌ مقام‌ عبارت‌ است‌ از آن‌ كه‌: انسان‌ لااقل‌ در هر شب‌ و روزي‌ مقداري‌ فكر كند در اين‌ كه‌ آيا مولاي‌ او كه‌ او را در اين‌ دنيا آورده‌ و تمام‌ اسباب‌ آسايش‌ و راحتي‌ را از براي‌ او فراهم‌ كرده‌... آيا وظيفة‌ ما با اين‌ مولاي‌ مالك‌ الملوك‌ چيست‌؟». (8)
2 ـ توجه‌ به‌ كرامت‌ انساني‌:
كسي‌ كه‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ خود پي‌ ببرد، از رذايل‌ دوري‌ خواهد كرد، امام‌ علي‌ (ع‌) مي‌فرمايد: «هركس‌ نفس‌ خود را گرامي‌ بدارد، شهوت‌ها براي‌ او كوچك‌ و بي‌ ارزش‌ خواهد بود».(9)
3 ـ مشارطه‌:
در اوّل‌ روز انسان‌ با خود شرط‌ كند كه‌ امروز بر خلاف‌ امر الهي‌ رفتار نكند.
به اين طريق كه نفس خود را مخاطب قرار دهد و به او يادآور شود كه من جز سرمايه گرانبهاي عمر كالايي ندارم و اگر از دست برود، تمام هستي‌ام از دست مي‌رود و به خود بگويد: فكر كن عمر تو پايان يافته و از ديدن حوادث بعد از مرگ سخت پشيمان شده‌اي و فرياد «رب ارجعون» سر داده‌اي، سپس به نفس خويش در مورد مراقبت از اعضا و جوارح سفارش كند.
4 ـ مراقبه‌:
انسان‌ در طول‌ روز مراقب‌ اعمال‌ خود باشد. اين‌ مرحله‌ از حساس‌ترين‌ مراتب‌ سير و سلوك‌ به‌ شمار مي‌رود. قرآن‌ مجيد بر اين‌ نكته‌ تأكيد دارد كه‌ خداوند بر احوال‌ و اعمال‌ شما نظارت‌ دارد: «إنّ اللّه‌ كان‌ عليكم‌ رقيباً؛ خداوند بر شما مراقبت‌ دارد». (10) كسي‌ كه‌ از آيه‌ فوق‌ درس‌ گرفته‌ باشد، همواره‌ خدا را ناظر بر كارهاي‌ خود مي‌داند و از غفلت‌ و گناه‌ دوري‌ مي‌وزرد.
امام علي(ع) مى فرمايد: «هر كس كه درونش بازدارنده اى داشته باشد، از جانب خدا برايش حافظى گمارده مى شود». (11)
اگر كسي‌ خدا را برخود شاهد و ناظر بداند و خود را در محضر خدا بداند و به‌ اين‌ مطلب‌ اعتقاد پيدا كند، هرگز دستش‌ را به‌ گناه‌ و آلودگي‌ها نمي‌آلايد. كسي‌ كه‌ به «واللّه‌ شهيد علي‌ ما تعملون‌». (12) و به‌ «هو معكم‌ اينما كنتم‌ والله بما تعملون‌ بصير».(13) «خدا شاهد بر عملهاي‌ شما است‌» و «او با شما است‌ هر كجا كه‌ باشيد و خدا به‌ عمل‌هاي‌ شما آگاه‌ است‌»، اعتقاد دارد ‌هرگز به‌ دنبال‌ گناه‌ نمي‌رود.
امير المؤمنين‌ (ع‌) مي‌فرمايد: «خدا رحمت‌ كند انساني‌ را كه‌ هميشه‌ پروردگارش‌ را در نظر داشته‌ باشد. از گناه‌ كناره‌ گيرد و با خواهش‌ دل‌ بجنگد و آرزوي‌ دنيايي‌ خود را تكذيب‌ كند. آن‌ انساني‌ كه‌ نفس‌ سركش‌ خود را با تقوا و پرهيزكاري‌ مهار كند و با لگام‌ ترس‌ از پروردگار بر دهانش‌ دهنه زند و مهارش‌ را به‌ سوي‌ طاعت‌ و فرمان‌ برداري‌ خدا كشاند و از نافرماني‌ و معصيت‌ بازش‌ دارد».(14)
گويند: هنگامى كه زليخا با يوسف خلوت كرد و او را به خويش مى خواند،‌ ناگهان به بتى چشمش افتاد كه در آن حجره قرار داشت. بى درنگ برخاست و پرده اى روى آن افكند. يوسف گفت: تو از مراقبت جمادى شرم داري، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟ (15)
پس از مراقبت از اعمال بايد با دقت از خود حسابرسى كرد.
5 ـ محاسبه‌:
براي‌ تهذيب‌ نفس‌ لازم‌ است‌ از اعمال‌ روزانه‌ حسابرسي‌ به‌ عمل‌ آيد. امام‌ علي‌ (ع‌) مي فرمايد: «هر كس‌ نفس‌ خود را به‌ حساب‌ بكشد، بر عيوبش‌ آگاه مي‌گردد و به‌ گناهانش‌ پي‌ مي‌برد، پس‌ از گناهانش‌ توبه‌ مي‌كند و عيوبش‌ را اصلاح‌ مي‌نمايد».(16)
امام صادق(ع) مى فرمايد: «اى مردم، پيش از آن كه شما را مورد محاسبه قرار دهند، ‌خودتان به حساب خويش رسيدگى كنيد». (17)
6 ـ مؤاخذه‌ و مجازات‌:
پس از آن كه از بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان در محكمة ‌وجدان از خود دادخواهى كرد و خود را مقصر شناخت،‌حال نوبت به معاتبه مى رسد. معاتبه دو مرحله دارد:
أ) انتقاد از خود؛
ب) توبه و جبران گذشته.
در مرحلة نخست بايد از نفس لوّامه الهام گرفت و خود را توبيخ و سرزنش كرد. در حالات مرحوم آيت الله بروجردى (ره) نقل شده كه ايشان هر گاه عصبانى مى شد، علاوه بر اين كه از شخص عذر خواهى مى نمودند، نذر داشتند كه فردا را روزه بگيرند. (18)
اما مرحله دوم، توبه و استغفار است. راه توبه و جبران گناه هميشه براى بندگان باز است و پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «براى هر دردى دارويى است و داروى گناهان، استغفار مى باشد.» (19)
پس‌ از محاسبه‌ لازم‌ است‌ نفس‌ به‌ خاطر عمل‌ زشتي‌ كه‌ انجام‌ داده‌، تنبيه‌ و مجازات‌ شود تا از تكرار آن‌ جلوگيري‌ گردد. امام‌ علي‌ (ع‌) مي‌فرمايد: «هر كس‌ نفس‌ خود را برعيب‌ها و گناهان‌ توبيخ‌ كند، از افزايش گناه‌ دوري‌ خواهد كرد». (20) اولياي‌ الهي‌ به‌ منظور تنبيه‌ و تأديب‌ خويش‌، تكاليف‌ و انجام‌ اموري‌ را برخود لازم‌ مي‌كردند، از قبيل‌ شب‌ زنده‌ داري،‌ گرسنگي‌، روزه‌ داري‌ و كم‌ گويي‌.
علامه حسن زاده آملى در مورد راه‌هاى خود سازى چنين توصيه مى فرمايد:
1 . تلاوت و بهره مندى از قرآن؛ 2. دائم الوضو بودن؛ 3. اعتدال در خوردن و آشاميدن، يعنى نه آن قدر زياد بخورد كه به شكم درد مبتلا شود، و نه آن قدر كم بخورد كه قدرت بر انجام كارى نداشته باشد؛ 4. اعتدال در گفتار؛ 5. محاسبة نفس؛ 6. مراقبه؛ 7. رعايت ادب اسلامى؛ 8. عزلت و گوشه نشينى؛ 9. تهجّد (شب زنده دارى) ؛ 10. تفكر و انديشيدن؛ 11. ياد خدا در همه حال بودن؛ 12. رياضت؛ 13. ميانه روى در كارها؛ 14. تعظيم امر خالق و شفقت با خلق ؛ 15. تمسّك به ويژگى‌هاى عبادالرّحمن كه قرآن مجيد در سورة فرقان، آيات 63ـ 74 برشمرده است.(21)
چند نكته مهم:
در خودسازى و تهذيب نفس به چند نكته اساسى بايد توجه نمود:
1 - همان گونه كه در تربيت و سلامت بدن، رياضت و ورزش لازم است، در خود سازى و تهذيب نفس نيز رياضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
2 - همان گونه كه در پرورش اندام، از نرمش و فعاليت‏هاى ساده و اندك آغاز مى‏شود و به تدريج به ورزش‏هاى سنگين‏تر وارد مى‏شوند، در تربيت روح نيز بايد از اندك شروع كرد و به تدريج به مراحل بالاتر رسيد.
3 - همان طور كه در ورزش بدنى، تداوم و استمرار لازم است، در رياضت نفسانى نيز تداوم، شرط رسيدن به مقصد است. قرآن مى‏فرمايد: «به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند كه نترسيد و غمگين مباشيد». (22)
امام على(ع) مى‏فرمايد: «قليلٌ مدوم عليه خير من كثير مملول منه؛ (23) عمل اندكى كه پيوسته باشد، بهتر است از بسيارى كه تو را خسته و وا مانده سازد».
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «احب الاعمال الى اللَّه عز وجل ما داوم عليه العبد و إن قل؛ (24) محبوب‏ترين كار نزد خدا، آن است كه انسان بر آن مداومت كند هر چند اندك و ناچيز باشد».
4 - چنان كه در سلامت جسم، فعل و ترك (دارو و پرهيز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذيب روح نيز فعل و ترك هر دو لازم است، مانند اداى واجبات و ترك گناهان و محرّمات و تولى و تبرى.
5 - مهم‏ترين چيزى كه درجميع مراحل بايد رعايت شود، نيت و حضور قلب و اخلاص است. خداوند در قرآن بر اين نكته تأكيد دارد كه در مسير دين و پرستش بايستى اخلاص داشته باشيد: «به آن‏ها دستورى داده نشده بود جز اين كه خدا را با كمال اخلاص پرستش كنند». (25)
پي‌نوشت‌ها:
1.تفسير نمونه، ج 27، ص 47، به نقل از مفردات.
2. شمس‌ (91) آيه‌ 10 و 9.
3. آل‌ عمران‌ (3) آيه‌ 164.
4. معراج السعاده، ص 13.
5. بحارالانوار، ج 62، ص 54.
6. ابراهيم‌ اميني‌، خود سازي‌، ص‌47 ـ 46.
7. غررالحكم، ج 1، ص 31.
8. امام‌ خميني‌، چهل‌ حديث‌، ص‌6.
9. نهج‌ البلاغه‌، قصار 449.
10. نساء (4) آيه‌ 1.
11. غررالحكم، ج 5، ص 404.
12. آل‌ عمران‌ (3) آيه 98.
13. حديد (57) آيه‌ 4.
14. كافي‌، ج‌8، ص‌172.
15. جامع السعادات، ج 3، ص 96.
16. غرر الحكم‌، ج‌5، ص‌399.
17. بحارالانوار، ج 7، ص126.
18. مهدوى كني، نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملي، ص375.
19. وسائل الشيعه، ج 11، ص 354.
20. همان.
21. حسن زاده آملى، نامه‌ها ـ برنامه‌ها، ص 23ـ 26
22. فصلت (41) آيه 30.
23. صبحى الصالح، نهج البلاغه، حكمت 444.
24. محمد رضا مهدوى كنى، نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، ص 41.
25. بينه (98) آيه 5.
پرسش: همچنين درمورد مفهوم آيه شريفه ((انالله وانااليه راجعون))آيااين آيه شامل گناهكاران هم مي شود يعني گناه كاران هم درجهنم كه مي سوزند وعذاب مي كشند سيرصعودي دارند؟

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
«...وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(1)؛ و بشارت ده به صبر كنندگان آنها كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى‏گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم.
جمله«انَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» كه به كلمه استرجاع مشهور است، بيان كننده اعتقاد به دو اصل مهم يعني مبدا و معاد است يعني همه ما از خداوند متعال آفريده شديم و عاقبت هم به سوي او باز مي گرديم. و انسان هايي كه بعد از مرگ و رفتن از اين دنيا به سوي خداوند بر مي گردند دو دسته اند بعضي به كمال و سعادت رسيده اند و بعضي هم به شقاوت و پستي. هر دو دسته به سوي خدا و جايگاه ابدي خود بر مي گردند. پس جمله «انا اليه راجعون» تنها عاقبت و نهايت كار ما را كه همان معاد و باز گشت به سوي خداست را بين مي كند و اين را نمي رساند كه هر كسي به سوي خدا بر مي گردد حتما سير صعودي نيز دارد. پس كساني كه در دنيا هدايت نشدند و عاقبتشان شر و شقاوت شد، آنها هم به سوي خداوند بر مي گردند و جزاي اعمالشان را مي بينند. پس اين آيه درباره آنها هم درست است كه «انَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».
علاوه بر اينكه آيه فوق درباره صابران و كساني است كه از امتحانات الهي سربلند بيرون مي آيند كه خداوند آنها را توصيف نموده كه در برابر مصيبت و گرفتاريها جزع و فزع نكرده، بلكه صبر و استقامت مي كنند و توجه به مبدا و معادشان مي كنند و مي گويند: «انَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». آيت الله جوادي آملي درباره اين آيه مي نويسند:
«بر اساس تلازمي كه بين مقدم و تالي از كلمه «اذا» استفاده مي شود آيه شريفه «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» بدين معناست كه اين وصف براي صابران ملكه شده و آنان همواره اين چنين هستند.(2)
پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه156.
2. جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، انتشارات اسراء، ج7، ص674.
پرسش: همچنين راه افزايش ايمان به معاد چيست؟

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دلايل مختلفي براي اثبات عقلي معاد اقامه مي‌شود كه براي ايمان به معاد و افزايش ايمان بايد در اين موارد تفكر كرد و با مطالعه كتابهاي مفيد اطلاعاتي در اين زمينه بدست آورد. نشست و برخاست با انسانهاي معاد باور نيز در افزايش ايمان به معاد بسيار موثر است اما به طور اجمال در اين باره به دو برهان حكمت و عدالت اشاره مي‌شود:
1. برهان حكمت
اندكي تأمل در جزئيات اين عالم و خط سيري كه انسان در زندگي خود در پيش مي‌گيرد، نشان مي‌دهد كه وجود عالمي ديگر در پس اين دنيا، لازمه حكيمانه بودن خلقت اين عالم و انسان است. اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم، پوچ و بى‏معنا خواهد بود؛ درست به اين مى‏ماند كه زندگى دوران جنين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم. اگر قانون خلقت اين بود كه تمام جنين‌ها در لحظه تولد خفه مى‏شدند و مى‏مردند، چقدر دوران جنينى بى‏مفهوم جلوه مى‏كرد؟ همچنين اگر زندگى اين جهان بريده از جهان ديگر تصور شود، اين سر در گمى وجود خواهد داشت.
زيرا چه لزومى دارد كه ما هفتاد سال يا كمتر و بيشتر در اين دنيا در ميان مشكلات دست و پا زنيم، مدتى خام و بى‏تجربه باشيم، مدتى هم به دنبال تحصيل علم و دانش باشيم و هنگامى كه از نظر معلومات به جايى رسيديم، برف پيرى بر سر ما نشسته، تازه از خود مي‌پرسيم كه براى چه زندگى مى‏كنيم؟ خوردن مقدارى غذا و پوشيدن چند دست لباس و خوابيدن و بيدار شدن‌هاى مكرر و ادامه دادن اين برنامه خسته كننده تكرارى براي چيست؟ آيا به‌راستى اين آسمان گسترده، اين زمين پهناور و اين همه مقدمات و مؤخرات و اين همه استادان و مربيان و اين همه كتابخانه‏هاى بزرگ و اين ريزه‌كاري‌هايى كه در آفرينش ما و ساير موجودات به كار رفته، همه فقط براى همان خوردن و نوشيدن و پوشيدن و زندگى مادى است؟ آيا اين امر، با حكيم بودن خداوند و خالق اين مجموعه عظيم هماهنگي دارد؟ مسلماً، خير. حكمت خداوند مي‌طلبد كه حتماً در پس اين عالم، عالم ديگري باشد كه اعمال اين دنيا و قابليت‌هايي را كه انسان در پس يك عمر زندگي كسب مي‌كند، در آن سرا به كار بندد و لذت واقعي زندگي انساني را بچشد.
قرآن مجيد به همين نكته عقلي اشاره دارد كه مى‏گويد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَينا لا تُرْجَعُونَ؛ (1) آيا گمان كرديد بيهوده آفريده شده‏ايد و به سوى ما باز نمى‏گرديد؟» با توجه به اين‌كه انسان داراي روح قابل بقا است و مي‌تواند داراي كمالات ابدي و جاوداني گردد، آن هم كمالاتي كه از نظر مرتبه و ارزش وجودي قابل مقايسه با كمالات مادي نيست، اگر حيات او منحصر به حيات دنيوي محدود باشد، با حكمت الهي سازگار نخواهد بود. (2)
با توجه به اين‌كه يكي از غرايز اصيل انسان، حبّ به بقا و جاودانگي است كه دست آفرينش الهي در فطرت او به وديعت نهاده و رفتارهايي نظير ترس انسان‌ها از مرگ يا تلاش براي فرار از آن، بهترين شاهد بر وجود چنين ميل فطري در درون انسان‌ها است، اين غريزه حُكم نيروي محرك فزاينده‌اي را دارد كه او را به سوي ابديت سوق مي‌دهد و همواره بر شتاب حركتش مي‌افزايد.
اكنون اگر فرض شود كه سرنوشت چنين متحركي جز اين نيست كه در اوج شتاب حركت به صخره‌اي برخورد كند و متلاشي شود، آيا ايجاد آن نيروي فزاينده با چنين غايت و سرنوشتي متناسب خواهد بود؟ پس وجود چنين ميل فطري، هنگامي با حكمت الهي سازگار است كه زندگي ديگري جز اين زندگي محكوم به فنا و مرگ در انتظار او باشد.
با توجه به اين دو مطلب، به اين نتيجه مي‌رسيم كه مي‌بايد زندگي ديگري براي انسان وراي اين زندگي محدود دنيوي وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهي نباشد. مي‌توان ميل فطري به جاودانگي را مقدمه ديگري قرار داد و به ضميمه حكمت الهي، آن را برهان ديگري به حساب آورد. (3)
2. برهان عدالت
دليل ديگر در اين باب، برهان عدالت است. در اين جهان انسان‌ها در انتخاب و انجام كارهاي خوب و بد آزادند. ‌از يك سو، كساني يافت مي‌شوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او مي‌كنند. از سوي ديگر، تبهكاراني ديده مي‌شوند كه براي رسيدن به هوس‌هاي شيطاني خودشان، بدترين و زشت‌‌ترين گناهان را مرتكب مي‌گردند.
اما مي‌بينيم كه در جهان، نيكوكاران و تبهكاران به پاداش و كيفري كه درخور اعمال‌شان باشد، نمي‌رسند. چه بسا تبهكاراني كه از نعمت‌هاي بيش‌تري برخوردار بوده و هستند. زندگي دنيا، ظرفيت پاداش و كيفر بسياري از كارها را ندارد؛ مثلاً كسي كه هزاران شخص بي‌گناه را به قتل رسانيده است، نمي‌توان او را جز يك بار قصاص كرد و ساير جناياتش بي‌كيفر مي‌ماند؛ در صورتي كه مقتضاي عدل الهي اين است كه هر كس كوچك‌ترين كار خوب يا بدي انجام مي‌دهد، به نتيجه آن برسد.
پس همچنان كه جهان، سراي آزمايش و تكليف است، بايد جهان ديگر باشد كه سراي پاداش و كيفر و ظهور نتايج اعمال باشد؛ هر فردي به آنچه شايسته است، نايل گردد تا عدالت الهي تحقق عيني يابد. (4)
پي‌نوشت‌‌ها:
1. مؤمنون (23)، آيه 115.
2. ر.ك: آيت الله مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، دار الكتب الإسلاميه‌، تهران‌، 1374 ش، ج 18، ص 480.
3. ر.ك: محمد تقي مصباح، آموزش عقايد، نشر بين الملل، تهران، 1381ش، ص 364-365.
4. همان، ص 366.

موفق باشید.