سلام . من چند کتاب در رابطه با سقیفه و جریانات آن خوانده ام . مثل کتاب تاریخ امیرالمومنین از ایت الله حائری و علی و فتنه ها از موسسه فرهنگی قدر ولایت و ...
اما هنوز متوجه ای مطلب نشده ام که دشمنی اصلی ابوبکر و عمر با حضرت علی در چه چیز بوده است . با توجه به اینکه آنها می دانستند حق از آن حضرت علی ع می باشد پس چرا حق ایشان را از بین بردند . لطفا کمی مرا در این مورد راهنمایی کنید . با تشکر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اين امر عوامل متعدد نقش داشت، از جمله :
1. مهمترين هدف و خواسته غصب خلافت را مي توان حب جاه دانست؛ حب جاه يكي از ميوه ها و ثمرات حب ذات يا علاقه به خويشتن است. بي ترديد حب ذات ريشه دار ترين ميلي است كه در نهاد هر انساني خواه مؤمن باشد يا غير مؤمن وجود دارد. اين ميل محور همه فعاليت هاي انسان در همه عرصه هاي مادي و معنوي در سطوح مختلف است. انگيزه حب ذات و جاه طلبي در سطوح پايين انسان را به سوي ارضاي نياز هاي غريزي و حياتي از قبيل خوردن، خوابيدن، تمايلات جنسي و در سطوح مياني به سمت خواسته هاي اجتماعي همانند ثروت اندوزي و تكاثر ، قدرت طلبي و زياده خواهي، جاه طلبي و رياست گرايي سوق مي دهد.
در مراحل بالاتر مايه و پايه كليه حركات و فعاليت ها و جهت گيري هاي انسان را در مسير رسيدن به مقام و جاه مي گردد. گاه ترك دنيا براي رسيدن به دنيا مي شود!! گواه اين ادعا كشمكش هاي سقيفه و به دست گرفتن كنترل جلسه و خاتمه آن به نفع ابوبكر و اجبار امام علي به بيعت با ابوبكر و غيره است.
2. دسته بندى هاى سياسى:
در اواخر عمر پيامبر (ص) ابوبكر، عمر و ابوعبيده جراح نقشه اى براى غصب خلافت داشتند؛ چنان كه از عملكرد آن ها مشخص مى باشد. هر سه براى انتخاب خليفه با هم متحد بوده و در روز سقيفه با هم به سوى سقيفه رفتند در حالى كه بزرگان مشغول تجهيز و تكفين بدن پيامبر بودند و بعد از رفتن به سقيفه, عمر و ابوعبيده اصرار عجيبى در بيعت گرفتن مردم براى ابوبكر داشتند و ابوبكر نيز بعد از وفات خود عمر را جانشين خود كرد كه نشان دهنده نوعى هماهنگى قبلى بين آن ها بوده و هر سه از رفتن با سپاه اسامه تخلف نمودند و در مدينه ماندند با اين كه پيامبر (ص) متخلفين را لعن كرده بود.
مويد اين تباني كلام امام علي(ع) است كه مىفرمايد: اگر آن ارتباط ويژهاى كه ميان ابوبكر و عمر نبود، امر خلافت را از من دفع نمىكردند!!
«ولو لا خاصّة ما كان بينه و بين عمر، لظننت أنّه لا يدفعهاعنّي»؛(1)
نيز هنگامى كه عمر به اميرمؤمنان (ع) دستور بيعت با ابوبكر مىدهد، حضرت مىفرمايد: از پستان خلافت تا مىتوانى شير بدوش كه سهم تو محفوظ است، و كار حكومت ابوبكر را محكم ساز كه روزى به تو باز خواهد گرداند:
«احلب يا عمر حلباً لك شطره، اشدد له اليوم أمره ليرد عليك غداً»؛ (2)
3ـ حسادت:
برخى از صحابه از قرب و منزلت على (ع) نزد پيامبر(ص) حسد مى بردند و حتى حسد برخى از زنان پيامبر ـ عايشه ـ در تاريخ مشهود مى باشد. اين حسد به نحوى در ميان اصحاب جلوه گر يافته بود كه پيامبر (ص) آن را احساس مى كرد و به آن ها گوشزد مى نمود تا از حسادت خود دست بكشند; به طورى كه على (ع) در جنگ جمل وقتى سخن پيامبر(ص) را به ياد زبير مى اندازد, زبير دست از جنگ مى شويد. (3)
انديشۀ شورا و تركيب و شرايط آن براي انتخاب خليفه بعد از خود در عمر، به هدف دور ساختن اميرالمؤمنين علي(ع) از خلافت و رسيدن امويان به خلافت نيز گواه اين امر است.
شما مي توانيد در اين راستا به معالم المدرستين علامه عسكري، سقيفه مرحوم مظفر مراجعه نماييد.
پي نوشت ها:
1. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، چاپ أول، سال چاپ: 1378 - 1959 م، ناشر: دار إحياء الكتب العربية - عيسى البابي الحلبي و شركاه، ج6، ص11.
2. الغارات نويسنده إبراهيم بن محمد الثقفي، ج 1، وفات: 283 گروه مصادر حديث شيعه - عام تحقيق: السيد جلال الدين الحسيني الأرموي، ج1، ص307.
3. يعقوبى، احمدبن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، علمى و فرهنگى، تهران، 1366، چاپ پنجم، ج 2، ص 81.
موفق باشید.