با سلام.
خداقوت
-چند تا سوال داشتم:
1) چگونه یقین کنیم که قرآن کلام خداست؟
2) چطور پیامبر و امامان را به عنوان رهنما بشناسیم؟
3) چطور سنت های عرفی را از احکام اسلام بشناسیم؟
4) آیا شیطان، وجود خارجی داره؟
ممنونتان*
پرسش: اعتقاد
با سلام.
خداقوت
-چند تا سوال داشتم:
1) چگونه يقين كنيم كه قرآن كلام خداست؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وجود قرآن خودش دلالت مي كند كه از جانب خداست و غير خدا حتي پيامبر را توان بر انشاي چنين كتابي نيست. با صراحت تمام هم اعلام كرده كه از جانب خداست و پيامبر و غير پيامبر را در ايجاد آن دخالتي نيست. خود را آيت خدايي شمرده و اعلام كرده، اگر در خدايي بودن قرآن شك داريد و مرا ساخته بشر از جمله پيامبر مي دانيد، و معتقديد و مدعي هستيد كه بشر را توان انشاي چنين كتابي هست ، پس يك سوره مثل سوره هاي من بياوريد و به جامعه عرضه كنيد و در معرض قضاوت سخن شناسان قرار دهيد.
با وجود آن كه دشمنان از صدر اسلام در صدد بودند كه آسماني بودن قرآن را انكار كنند و آن را ساخته ذهن پيامبر يا ديگران معرفي كنند، ولي نتوانستند به مبارزه طلبي قرآن پاسخ دهند و تا ابد هم نخواهندتوانست. الان سرسخت ترين دشمن اسلام، يهوديان صهيونيست هستند كه از تمام امكاناتشان براي نابودي اسلام استفاده مي كنند، ليكن تاكنون نتوانستهاند حتي يك سوره مثل قرآن را بنويسند.
قرآن مجيد از جهات گوناگون معجزه است و خدايي بودن خود را فرياد مي زند. چند نمونه را ذكر ميكنيم:
- از جنبه هاي اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است. قرآن از فصاحت و بلاغتي برخوردار است كه از عهده بشر خارج است. از اين رو عرب جاهلي كه در فصاحت و بلاغت و شعر و ادب تخصص بلكه نبوغ داشت، وقتي در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت آن دقت كرد، به معجزه بودن آن پي برد و اظهار عجز و ناتواني نمود. به سبب اعجاز فصاحتي قرآن، عدهاي از آنان وحي بودن قرآن را پذيرفته و نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند. بقيه نيز گر چه ايمان نياوردند، ولي هماوردي نكردند و عجز خود را از آوردن حتي سوره اي كوچك فرياد زدند و اين خود بزرگ ترين دليل بر آسماني بودن قرآن است و ثابت ميكند كه آوردن كتابي مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون است. بنا بر اين قرآن بهترين گواه بر آسماني بودن خويش است.
- همه قبول دارند كه رسول خدا (ص) امي يعني درس نخوانده بود ، ولي با وجود اين، كتابي آورد كه پر است از معارف عقلي و دقايق علمي و فلسفي، به طوري كه اين كتاب افكار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب كرده و متفكران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحير ساخته است.
امي و درس ناخوانده بودن پيامبر و بيگانه بودن ايشان و محيط زندگي شان از دانش روز و ناتواني او از مراحل ابتدايي خواندن و نوشتن كه معلوم همگان بود، بهترين دليل بر اين است كه قرآن محصول فكر و فهم ايشان يا تعليم گرفته از ديگران نبوده است. پيامبر پيش هيچ كسي زانوي شاگردي به زمين نزده است و از هيچ كس تعليم نگرفته و قبل از بعثت هيچ سخن و كلامي شبيه قرآن از او شنيده نشده و اين معارف و آيات به ناگاه بر زبان او جاري شد.
قرآن بر اين موضوع تكيه كرده و آن را يكي از نشانه هاي آسماني بودن خود شمرده است:
و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون(1)
تو پيش از نزول قرآن هيچ نوشته اي را نمي خواندي و با دست راست خود (كه وسيله نوشتن است)نمي نوشتي . اگر قبلا مي خواندي و مي نوشتي، ياوه گويان شك و تهمت به وجود مي آوردند.
و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدري ما الكتاب و لا الايمان(2)
ما قرآن را كه روح و حيات است، از امر خود بر تو وحي كرديم. تو قبلا نمي دانستي نوشته و ايمان چيست.
اين آيات صراحت دارد كه پيامبر قبل از نزول قرآن با خواندن و نوشتن و معارف بلند قرآن بيگانه بوده، اينها نه تراوش ذهن او بلكه نازل شده از جانب خداوند حكيم است.
-دليل محكم ديگر بر وحي بودن و آسماني بودن قرآن و اين كه حتي آيه اي از آن از جانب شخص پيامبر نمي باشد، اين است كه پيامبر مومن و خدا ترس و راستگو بود. در اين ايمان و خداترسي و راستگويي هيچ شكي نيست. چنين كسي هيچ گاه به خود اجازه نمي دهد تراوش فكر و ذهن خود را به خدا و آسمان نسبت دهد، زيرا يقين دارد كه نسبت دادن مطلبي به خدا، افترا به خدا و بزرگ ترين گناه است و با قهر خدا مواجه خواهد شد و هيچ قدرتي نيست تا او را از قهر خدا برهاند.
اگر افرادي غير از پيامبر بودند، ممكن بود به خود اين جرات را بدهند كه مطالب ساخته ذهن و روح خود را به خدا نسبت دهند تا بهتر مقبول خلق گردد، ولي از مومن بي نظيري چون پيامبر با آن مرحله خداترسي چنين كاري محال است.
قرآن افترا و نسبت دادن چيزي را به خدا بزرگ ترين گناهان مي شمارد:
و من اظلم ممن افتري علي الله كذبا (3)
و چه كي ستمكارتر از كسي است كه به دروغ چيزي به خدا ببندد؟!
از زبان پيامبر اعلام مي كند كه از خدا چنان ترسي دارد كه هيچ گاه چيزي بر خدا نمي بندد. زيرا مي داند كسي نمي تواند نگهدار او از قهر خدا باشد:
قل ان افتريته فلا تملكون لي من الله شيئا (4)
بگو اگر آن را به خدا بسته باشم، نمي توانيد در قبال خدا مالك و نگهدار من باشيد.
با توجه به دلايلي كه گذشت نمي توان گمان كرد قرآن جوشش روح پيامبر يا تعليم ديگران به او بوده و قطعا اين آيات و سوره ها از عالم غيب بر قلب ايشان نقش بسته و ايشان مامور به ابلاغ آنها بوده است.
پي نوشت ها:
1. عنكبوت (29) آيه 48.
2. شوري (42) آيه 52.
3. انعام (6) آيه 93.
4. احقاف (46) آيه 8.
پرسش: 2) چطور پيامبر و امامان را به عنوان رهنما بشناسيم؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
منظور شما از اين پرسش چندان روشن نيست لطفا دقيق تر سوال خود را ارائه بفرماييد
پرسش: 3) چطور سنت هاي عرفي را از احكام اسلام بشناسيم؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در جامعه اسلامي معمولا ا حكام اسلام معلوم و شناخته شده است و هر مورد كه ندانيد مي توانيد از يك عالم ديني يا از دفتر مرجع تقليدتان سوال كنيد تا روشن شود كه از احكام اسلام است يا از سنت هاي عرفي.
ضمنا مرحوم آيت الله مشكيني واجبات و محرمات را در يك كتاب جمع آوري كرده است. بنام واجبات و محرمات در شرع اسلام. مي توان با خواندن آن كتاب احكام اسلام را از سنت ها عرفي تشخيص داد.
پرسش: 4) آيا شيطان، وجود خارجي داره؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
شيطان در لغت استعمالات متعددي دارد مثلا به معناي منحرف، دور از حق، تجاوزكار و.. استعمال شده، اما ماده اصلي اين تعبير (شطن)حاكي از هر نوع انحراف و كجي و متمايل شدن از مسير حق مي باشد.(1) چه از انس باشد و چه جن و يا هر موجود ديگر(2).
تعبير شيطان مفهوم وصفي دارد، به معني موجود داراي شرارت و انحراف و دوري از حق، نه آن كه اين تعبير اسم معين براي يك موجود خاص محسوب گردد؛ در نتيجه هر موجودي كه از وي شرارت و فساد صادر گردد، شيطان است. قرآن كريم هم لفظ شيطان را براي هر موجودي كه كارش شرارت است، به كار گرفته(3).
اما در ميان شياطين فرد معيني وجود دارد كه در شيطنت و شرارت سرآمد همه است كه نام او « ابليس »است. ماجراي تمرد از سجده بر آدم(ع) منسوب به اوست و ظاهرا سوال شما هم در مورد اوست. در مورد اين موجود بايد گفت:
به تصريح قرآن اين شيطان از جن است(4) و جنيان به يقين موجوداتي حقيقي هستند كه وجود خارجي دارند و در قرآن به اين امر و جزئيات وجودي آن ها تصريح شده و سوره اي مستقل به نام جن نيز نازل شده است. البته وضعيت وجودي آن ها با ما انسان ها تا حدودي متفاوت است؛ صاحبنظران درباره اين موجودات گفتهاند:
جنيان پديدههاي بسيار لطيفي هستند كه قدرت انبساط و انقباض خويش را دارند. در حالت عادي در حال انبساطاند و قابل ديدن نيستند، ولي اگر منقبض گردند، ميتوان آنان را ديد و لمس كرد.(5)
يكي از اصحاب امام صادق ميگويد:
روزي در منا، نزد امام صادق(ع) بودم، ناگهان عدهايي وارد شدند كه شمايلي ويژه داشتند؛ گمان بردم از طايفه جنيان باشند. آنها به خيمه مخصوص امام(ع) رفتند؛ مدتي گذشت؛ بعد خدمت حضرت رفتم و سؤال كردم اينها چه كساني و از كجا آمده بودند؟ حضرت فرمود: «اينان جمعي از برادران جن بودند كه آمده بودند تا مسايل شرعي خود را سؤال كنند».(6)
در نتيجه حمل كردن شيطان را بر موجودي خيالي و استعاره اي و تربيتي دانستن داستان هاي مربوط به او از اساس غلط و اشتباه است و يا آموزه هاي مسلم ديني مطابقت ندارد.
پي نوشت ها:
1. مصطفوى، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360، ج6، ص 61.
2. رضا مهيار، فرهنگ ابجدي عربي -فارسي، انتشارات اسلامي تهران، 1375ش، ص 541.
3. انعام(6) آيه 112.
4. كهف (18) آيه 50.
5. محمدتقي مصباح، معارف قرآن، نشر مؤسسه در راه حق، قم 1367ش، ص 316.
6. علامه مجلسي، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404ق، ج 27، ص 18.
موفق باشید.