1- غیر از پیامبران اولوالعزم پیامبران دیگر نیز دارای کتاب بودند از جمله حضرت داوود و کتاب زبور. آیا کتاب های دیگر از جمله زبور بر آن پیامبران وحی شده اند؟
2- در سوره ی مومنون آیه ی 5 و 6 آیا رابطه با کنیزان ملکی مخالفتی با آزادی انسان ها و حرمت انسان ها و برابری انسان ها که در اسلام آمده ندارد؟ و توضیحی درباره ی کنیز و غلام گرفتن در اسلام بدهید... ؟
ممنون
پرسش: شبهات قرآني...
1- غير از پيامبران اولوالعزم پيامبران ديگر نيز داراي كتاب بودند از جمله حضرت داوود و كتاب زبور . آيا كتاب هاي ديگر از جمله زبور بر آن پيامبران وحي شده اند؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همه كتاب هاي اسماني از طريق وحي بر انبيا نازل شده مثلا از برخي آيات قرآن استفاده ميشود كه زبور كتاب آسماني است كه خداوند از طريق وحي به حضرت داوود داده است چنانكه فرمود:
« إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عيسى وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً(1) ما به تو وحى فرستاديم همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [بنى اسرائيل] و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود زبور داديم».
در اين سخن از وحي و دادن الهي به ابراهيم و داوود مطرح است؛ وهم چنين حضرت ابراهيم (ع) كتاب هايي داشت كه طبق حديث ده كتاب آسماني براي آن حضرت ذكرشده است كه به آنها صحف مي گويند. واژه "صحف " جمع صحيفه است. در اين جا به معني لوح ويا صحيفه اي است كه چيزي بر آن مي نويسند.(3) كه در سوره أعلي به آن اشاره شده است.(4)
گفتني است گرچه همه اين كتاب ها از طريق وحي خداوند به انبيا داده شده، اما چگونگى نزول وحى بر پيامبران مختلف بوده؛ گاهى از طريق نزول فرشته وحى، و گاهى از طريق الهام به قلب، و گاهى از طريق شنيدن صدا ... . (5)
پي نوشت ها:
1. سوره نساء (4)، آيه 163
3. تفسير نمونه، ج26، ص405.
4. سوره أعلي (87)، آيه 18.
5. ناصر مكارم، تفسير نمونه، نشر دارالكتب الاسلاميه تهران 1378 ش، ج4، ص 215.
پرسش: 2- در سوره ي مومنون آيه ي 5 و 6
2- در سوره ي مومنون آيه ي 5 و 6 آيا رابطه با كنيزان ملكي مخالفتي با آزادي انسان ها و حرمت انسان ها و برابري انسان ها كه در اسلام آمده ندارد؟ و توضيحي درباره ي كنيز و غلام گرفتن در اسلام بدهيد... ؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ- إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانهُُمْ فَإِنهَُّمْ غَيرُْ مَلُومِين: (1) و آنها كه دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىكنند - تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند.
پاسخ اول:
از آيات فوق، استفاده مىشود كه تنها دو گروه از زنان بر مردان حلال هستند: نخست همسران و ديگر كنيزان (با شرائط مخصوص).
حلال بودن كنيزان (زنان برده) مشروط بر شرائط متعددى است كه در كتب فقهى آمده و چنان نيست كه هر كنيزى به صاحب آن حلال باشد، و در واقع در بسيارى از جهات و شرائط، همان شرائط همسران را دارد.
اسلام ارتباط جنسي يله و رها را اجازه نمي دهد و بهره دهي و بهره گيري جنسي فقط بايد در چارچوب ازدواج باشد. اگر زن و مردي بخواهند با هم التذاذ جنسي داشته باشند، در صورتي كه مانع شرعي مانند محرميت نَسَبي يا سَبَبي يا رضاعي (شيري) نباشد، بايد ابتدا عقد دائم يا موقت شوند، بعد از هم لذت بگيرند در غير اين صورت مرتكب حرام شده اند.(2)
همه ضوابط و قوانين به شكلي تنظيم شد كه در نهايت زنان بسياري از جامعه شرك و كفر كنده شده، به جامعه اسلامي متصل گردند. در اكثر موارد پس از ورود اين زنان در جامعه اسلامي و آشنايي با فرهنگ اسلام و جايگاه معيني كه در نتيجه تعلق جنسي شان به مردان مسلمان پيدا مي نمودند، اسلام آورده، از ظلمت كفر بيرون آمدند. در زمان كوتاهي نيز آزاد شده، به عنوان يك زن مسلمان آزاد به منزلت والايي دست يافتند.
در خصوص كنيزان موجود در جامعه ضرورت باور به ارزشمندي آنان در فرهنگ جامعه و پذيرش روحي و رواني اصل آزادي و حريت توسط خود آن ها باعث شد كه اسلام به شكلي زمان بندي شده، زمينه خروج تدريجي اين افراد از زمره انسان هاي پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرايش اين افراد به اسلام و ايمان و يافتن منزلت فردي و اجتماعي را مهيا نمايد تا با قوانين متعدد اسلام در مسير آزادي، هرگاه آزاد شدند، زمينه روحي و فكري مناسب و منزلت اجتماعي كافي براي يك زن آزاد بودن را داشته باشند. اين در واقع احترام به و نوعي آزادي به آنها است كه بر اساس مرور زمان در اختيار كامل خويش قرار گيرند و اگر با آمدن اسلام اين كار به يك دفعه انجام مي شد جامعه غير ديني و كفر آن زمان مقابله جدي با آزادي و حريت آنها مي كرد و به ضررشان تمام مي شد.
در زمان ظهور اسلام موضوعي به نام برده (در مردان به نام غلام و و در زنان به نام كنيز) وجود داشت. در قديم از چند راه كه غالبا ظالمانه بود، انسان ها را به بردگي مي گرفتند. مانند ملك و مال، خريد و فروش مي كردند و خريدار مالك برده مي شد. حق داشت از او بهره جنسي ببرد. اسلام جهت اصل آزادي و برابري تمام انسان ها و به نوعي روش مند و به مرور زمان راه هاي ظالمانه برده گيري را بست. فقط اجازه داد مهاجماني كه براي سرنگوني حكومت اسلامي شمشير كشيده اند، در صورت اسير شدن بعد از شكست قطعي دشمن و به صلاحديد حاكم و رهبر جامعه اسلامي، به بردگي گرفته شده و مثل بقيه غنايم بين رزمندگان تقسيم شوند. همچنين اجازه داد افرادي كه در بلاد كفر حكم برده دارند و بردگي آن ها قطعي شده، به جامعه اسلامي وارد شده و مسلمانان آنان را بخرند. اين دستور هم براي خدمت به آن ها بود، زيرا به مسلمانان دستور داد با آنان انساني برخورد شود. راه هاي فراوان الزامي و استحبابي براي آزادي آنان قرار داد.
به هر حال آيات قرآن ناظر به احكام برده ها و غلامان و كنيزان، با توجه به واقعيت زمان نزول است. طبق قانون اسلام و به حكم آيات و روايات هر گاه زني در ميدان جنگ به اسارت در مي آمد و به حكم حاكم شرع اسلام به بردگي گرفته مي شد و در سهم رزمنده اي واقع مي گرديد، رزمنده مالك زن مي شد. براي بهره بردن جنسي از آن كنيز، محتاج عقد نبود. همچنين اگر كنيزي در بازار برده فروشان عرضه مي شد و خريداري مي گرديد، به ملك خريدار در مي آمد و مالك حق بهره بردن جنسي از او داشت.
البته خوشبختانه امروز بردگي برافتاده و موضوعي به نام برده ( غلام و كنيز ) وجود ندارد.
پاسخ دوم:
برده داري چيزي نبود كه اسلام تاسيس كرده باشد، بلكه قبل از اسلام بوده است. اما چون ريشه كن كردن اين مساله نياز به زمان طولاني داشت، دين اسلام براي اين مدت طرح ها و برنامه هايي را به مردم ارائه كرد.
در ضمن در نظر داشته باشيد كه اسلام براي كنيزان ارزش و جايگاه قائل شده به طوري كه مادر چند امام معصوم كنيز بوده اند.
كنيز و در مجموع برده كسي است كه در تحت شرائطي خاص (مانند جنگ يا كنيزان جامانده قبل از اسلام) آزاديش سلب شده و بصورت متاعى كه قابل ملكيت است، درآمده باشد كه اين از چند راه حاصل مي شود.(3)
در مورد تبيين جايگاه كنيز و غلام و مجموعه بردگان در اسلام قبل از هر چيز توجه به اين نكته مهم ضروري است كه اسلام بردگي را ابداع نكرده است، بلكه در عصري كه مسئله بردگي با تار و پود جوامع بشر آميخته بود، آن را به عنوان امري كه وجود دارد، پذيرفته و با بيان دستورهايي و پيش رو قرار دادن رويكردي منطقي در جهت رهايي بردگان و حذف اين فرهنگ غلط گام برداشت و همواره بر اين اصل اساسي تاكيد مي كند كه معيار ارزش انسانها نزد خداوند رعايت تقواي الهي است "وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم..."(4) ...شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است."
مصلحت مقتضي آن است كه بردگان قبل اسلام به يكباره از ملكيت صاحبانشان خارج نشوند. بلكه فضاي فكري و فرهنگي و آمادگي متن جامعه و بخصوص خود اين بردگان براي يك زندگي مستقل و آزاد فراهم گردد، در عين حال تا رسيدن به آن وضعيت نمي توان قانون مستقلي براي اين طبقه خاص وضع نكرد، هرچند اين بدان معنا نيست كه اسلام با وضع چنين قوانيني در صدد بي احترامي به آنها باشد، بلكه با حفظ شان و جايگاه، قوانيني مقرر كرده است كه در نهايت به مصلحت آنها و جامعه است.
بر اين اساس پائين بودن ارزش دنيوي كنيز به دليل قوانين مطرح شده نيست. چرا كه مثلاً نصف شدن عذاب، شايد به خاطر محدوديتي است كه كنيز نسبت به افراد داشته است. زيرا به هر حال كنيز جزء اموال مولا بوده كه خطايي مرتكب شده است و شارع به جهت رعايت حق مولا، در عذاب وي تخفيف داده است نه آنكه تخفيف در عذاب به جهت بي احترامي در حق وي باشد. بلكه برعكس، چه بسا با نگاه اولي، تخفيف خود احترامي براي شخص مقابل باشد به علاوه آنكه كيفيت مجازات در اسلام بر اساس نوع شخصيت و نگاه جامعه به فرد، ميزان آثار و تبعات جنايت شخص در جامعه و...تعيين مي شود. لذا هيچگاه كار خلاف يك كنيز كه همه افراد جامعه وي را به عنوان كارگر و داراي موقعيت اجتماعي پائين، قلمداد مي كنند، با خلاف زني كه به هر حال داراي خانواده اي مشخص داراي اصل و نسب و جايگاه اجتماعي برتر است، قابل مقايسه نبوده و آثار و تبعات آنها يكي نيست و بر همين اساس شارع مقدس به جهت حفظ حقوق صاحب و موقعيت و آثار خلاف كنيز در جامعه، در مجازات وي تخفيف داده است.
در مورد اذن از صاحب نيز روشن است كه به هر حال وي تحت ولايت صاحب خود بوده و قرار است اين شخص با ازدواج، به ولايت ديگري در آيد. لذا طبيعي كه نيازمند اذن صاحب خود باشد آن چنان كه اين امر در دختران عادي به همين شكل است يعني آنها نيز براي ازدواج نيازمند اذن ولي خود هستند.
در مورد ازدواج با آنها نيز توجه داشته باشيد، مطابق آيه ازدواج با كنيز فقط در شرائط خاصي است كه شخص موقعيت ازدواج دائم نداشته و از آنجا كه معمولاً مهر و ساير مخارج كنيز سبك تر و سهلتر است،دستور به ازدواج با كنيز مي دهد. لذا مراد آيه آن است كه اگر شرائط و موقعيت مالي ازدواج دائم براي شما فراهم نشد، با كنيز ازدواج كنيد كه زندگي با آنها از حيث مهريه، نفقه و...راحت تر است نه آن كه كنيز را افراد پستي دانسته كه در صورت نيافتن افراد سالم، دستور به ازدواج به آنها داده باشد.
پي نوشت ها:
1. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الإسلاميه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج14، ص 199.
2. مؤمنون (23)، آيه 5-6.
3. جنگيدن و اسير كردن كافران حربي - اگر پدر و مادر، هر دو برده باشند، كودك نيز برده خواهد بود و اگر يكى از آن دو هر چند مادر به تنهايى(بنابر مشهور ) آزاد باشد، كودك آزاد محسوب مىگردد - كودكى كه در سرزمين كفر پيدا شده و پدر و مادر ش نامعلوم هستند و مسلمانى كه احتمال انتساب كودك به او برود وجود نداشته باشد، به ملك يابندهاش درمىآيد: نجفي جواهري محمد حسن، جواهرالكلام، بي چا، بي تا، ج ۲۴، ص ۱۳۶؛ ج ۳، ص ۲۱1؛ ج ۳۴، ص ۹۲.
4. حجرات(49)آيه 13.
موفق باشید.