با سلام و تشکر فراوان از لطف شما بابت راه اندازی این سایت
سوالم این است که بنده از کسی ناراحت نمی شوم و یا خیلی دیر ناراحت می شوم ولی مشکلم این است که وقتی از کسی می رنجم دیگر نمی توانم کینه و ناراحتی را از دلم بیرون کنم و این کار بسیار برایم سخت می شود. سوالم این است که دین اسلام چه نسخه ای برای من دارد.
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
انسان داراي حالات روحي مختلفي است. بعضي وقت ها حبّ و محبّت بر دل انسان غالب ميشود و بعضي وقتها بغض و عداوت غالب ميشود. كاري نيست كه انسان انجام دهد و بدون محبت يا عداوت باشد. يكي از اين حالات روحي، كينه و دشمني است كه عبارت از عداوت و دشمنيِ ديگري در دل داشتن و منتظر فرصت مناسب براي ابراز آن بودن، است.(1) بايد توجه داشت كه كينه فقط يك حالت قلبي است و اگر به اين كينه در خارج ترتيب اثر دهد، «عداوت» گفته ميشود. و اين ثمرة ظاهري كينه مي باشد. البته بسيار خوب است كه شما زود رنج نيستيد و كينه را به راحتي به دل نمي گيريد. اما همين ميزان هم بايد با اراده شما از بين برود.
علل كينه
براي كينه و عداوت در روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، علل و موجباتي ذكر شده است. ولي بايد دانست و آنچه در روايات آمده، مواردي ميباشند كه انسان ها بيشتر به آن مبتلا مي شوند. اين علل و عوامل در انسان غضب را به وجود ميآورند و وقتي انسان غضب ناك شد و نتوانست غضب خود را ظاهر سازد و تشفّي خاطر پيدا كند. اين غضب در دلش جمع ميشود و باعث حقد و كينه نسبت به او مي شود. سبب اصلي كينه، همان غضب مي باشد و در واقع ميتوان گفت كينه از آثار غضب است.(2)
در اينجا به چند مورد از موجبات كينه اشاره ميشود:
1. خصومت
يكي از عوامل و موارد ايجاد دشمني و عداوت، بحثهاي علمي است كه آميخته به خصومت باشد. اسلام چنين بحثي را ناروا و ممنوع شناخته و در كتب اخبار، علماي حديث، باب مخصوصي را براي آن روايات باز نمودهاند.(3) در بحثهاي علمي كه كار به مِراء و جدال ميكشد و هيچ كدام حرف ديگري را نميپذيرد.(4)
2. توقع بيش از حد
در روايات اهل بيت چنين آمده كه اگر انسان از برادر خود بيش از حد و اندازه اي كه او در آن وضعيت و موقعيت قرار دارد، انتظار داشته باشد و در نتيجه او را به جهت عدم برآوردن انتظارش سرزنش و ملامت كند، اين ملامت و سرزنش باعث ميشود شخص ملامت شونده نسبت به ملامت كننده كينه به دل بگيرد. از حضرت امير(ع) نقل شده كه فرموده اند: «برادرت را با همان وضعي كه دارد تحمل كن و زياد سرزنش نكن. زيرا اين كار كينه ميآورد.»(5)
3. فقدان يك فضيلت
اگر انسان پيش ديگري، از يك چيزي كه دارد صحبت كند و به آن افتخار كند. در حالي كه آن شخص آن چيز را ندارد، كينة طرف را به دل مي گيرد. از حضرت امام علي(ع) در اين مورد روايتي نقل شده است: «بپرهيز از بيان علم نزد كسي كه اشتياقي به آن ندارد و از بيان مقام و شرافت گذشته در نزد كسي كه گذشتة افتخارآميزي ندارد. زيرا اين امر موجب كينه توزي او نسبت به تو ميگردد.»(6)
4. غيبت
از آنجا كه غيبت، آبروي مؤمني را ميريزد، او را دشمن غيبت كننده مي كند. اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «ايّاك و الغيبة فانها تعقتك الي الله و الناس و تحبط أجرك» از غيبت بپرهيز. چون موجب ميشود مورد خشم و دشمني خدا و مردم قرار گيري و پاداشت نابود شود.(7)
5. مراء و خرده گيري از گفتار ديگران
خرده گيري از گفتار ديگران، دوستي ها را از بين برده، دل ها را از هم چركين مي كند تا جايي كه در پي آن دشمني و كينه پديد مي آيد.
امام صادق(ع) به نقل از حضرت علي(ع) ميفرمايد: «اياكم و المراء و الخصومة فإنهما يمرضان القلوب علي الاخوان و ينبت عليهما النفاق.». از مراء و دشمني بپرهيزيد. همانا اين دو، دل هاي برادران ديني را بيمار ميكند و نفاق بر آن دو ميروياند.(8)
6. جدال
هرگاه هيچ يك از دو طرف بحث زيربار مطالب ديگري نرفته، تسليم نشود، چه بسا ميان آنها دشمني پديد آيد. حضرت صادق(ع) در جمله اي بسيار زيبا به اين مطلب اشاره فرمود: «از ستيزه جويي در دين بپرهيزيد. زيرا دل ها را از ياد خدا بازداشته، نفاق را به ارث مي گذارد و كينه و دشمني را زنده ميكند.»(9)
7. لعن و نفرين
لعن و نفرين، كينه و دشمني ديگران را براي لعنت كننده پديد ميآورد. البته منظور از لعن و نفرين در اينجا، موارد نكوهيده و ناپسند لعن و نفرين ميباشد، وگرنه موارد جواز لعن و نفرين از محل بحث خارج مي باشد. در لعن و نفرين نكوهيده، نفرين كننده بذر دشمني و كينه را در دل نفرين شده و اطرافيان وي ميپاشد و كدورت و دل شكستگي را در وي به وجود ميآورد.(10)
8. فحش
فحش و ناسزاگويي بذر دشمني را در دل ديگران مي پاشد و آنها را از فحش دهنده متنفر مي كند. چنين فردي به جاي كسب دوستي، بر تعداد دشمنان خود مي افزايد. رسول اكرم(ص)مي فرمايد: «لا تسبوا الناس فتكسبوا العداوة لهم» به مردم دشنام ندهيد تا دشمني ايشان را بدست نياوريد.(11)
9. استهزاء و مسخره كردن
اگر كسي، ديگري را مسخره كند و آن شخص نتواند از خود دفاع كند خشم او را در دل ميگيرد و تبديل به كينه ميكند تا هر موقع بتواند به اوضربه بزند.(12)
10. طمع
اگر به مال كسي طمع كرديم و دست نياز به سويش دراز كرديم و حاجت خواستيم و او بر آورده نكرد با او دشمن مي شويم. حضرت سجاد(ع) فرمود: «من همة خير را در اين ديدم كه بايد طمع را از هر چه در دست مردم است بريد».(13)
البته به نظر ميرسد موارد ديگري هم باشند كه باعث كينه و عداوت شوند. ولي موارد ذكر شده، از أهم عوامل كينه زا بودند.
بايد توجه داشت مؤمن، بنابر آيات و روايات متعددي كه نقل شده است، هيچگاه كينه ديگران را در دل خود نگه نمي دارد و در مجلسي كه كينه به دل گرفت هنگام برخاستن از آن مجلس، كينه را هم از دلش پاك مي كند. افراد كينه توز، هميشه در عذاب اند و اندوهشان دوچندان.(14)
11- بي توجهي به ضررهاي رواني و جسماني بر فردكينه توز.
راهكارهاي درمان كينه توزي
1. تفكر در اينكه كينه و عداوت، در دنيا ثمره اي جز اندوه و غم و ألم ندارد. آتشي است كه به غير از دود كدورت از آن بر نمي خيزد. و در آخرت، انسان را به عذاب اليم دچار ميكند.
2. انسان سعي كند كه با آن شخص كه عداوت و كينه دارد رفتار دوستانه و گفتار مشفقانه به عمل آورد. در قضاي حوائج او دو چندان تلاش نمايد. در مجامع و محافل، نيكي هاي او را اظهار نمايد. اين كار را پيوسته انجام دهد تا نفساش رام شود و آثار عداوت از دل او برطرف شود.(15)
3. و ديگر اينكه در فضيلت عفو و گذشت، تفكر نمايد. رسول اكرم(ص) فرمود: «ببخشيد، كه بخشش جز عزّت بر بنده نميافزايد، پس همديگر را ببخشيد تا خدا عزتتان دهد.»(16)
پي نوشت ها:
1. نراقي، احمد، معراج السعاده، ناشر كشف الغطاء، چاپ اول، 82، ص200.
2. همان.
3. فلسفي محمدتقي، گفتار فلسفي، شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1375، ج1، ص 398.
4. رجوع شود به كتاب شهيد ثاني. منيه المريد. باب مراء.
5. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا مشايخي، نشر دارالحديث، چاپ اول، 1377، ج3، ص1221، باب حقد.
6. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه،20 جلدي، بيروت، داراحياء التراث، 1385 ق، ج20، ص322، ح 696 و ص 327، ح 743.
7. تهراني، مجتبي، اخلاق الهي، ناشر مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1381، ج4، ص 95 يا 65.
8. همان، ص 173-174.
9. همان، ص 209.
10. همان، ص 247.
11. همان، ص 270.
12. همان، ص 295.
13. دستغيب، عبدالحسين، قلب سليم، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1351، ص665.
14. ميزان الحكمه، همان، ص 1221.
15. نراقي، احمد، معراج السعادة، ص201، همان.
16. عبدالله شبر، اخلاق شبرّ، ناشر هجرت، چاپ دوم، 1377، ص253-254.
موفق باشید.