با سلام اینجانب لیلا شریفی
با توجه به مطالعات و پیگیریهایم برای علت نصف بودن ارث خواهر نسبت به برادر تمام توجیهات رت خوانده ام مثل اینکه بار نفقه و مهریه و هزینه به دوش مرد است نه زن و اینکه مرد ارثی را که میگیرد دوباره وارد خوانواده شده و خرج زن و فرزند می شود.و موارد دیگر.من خودم به شخصه موضع گیری و لجاجتی با احکام ندارم.و این سوالم از سر کنجکاوی و نیاز به درک است.تمام مواردی که در توجیه نصف بودن ارث زن گفته شده منطبق با شرایط زمان کهن است.امروزه من زنان زیاد سرپرست خوانواده که امکان ازدواج مجدد ندارند و در فقر و دشواری بچه بزرگ میکنند ویا زنانی را به وفور میشود دید که همسرش وضع اقتصادی نابسامان دارد و خوانواده ای هم ندارد که ارث پدرش را خرج زن و بچه کند ویا مردانی که همان نفقه و مهری را که علت ان نوع تقسیم ارث معرفی شده را هم نداده وزن هم بدون پشت و پناه چاره ای جز تحمل ندارد.یعنی خدا وکیلی یه علت به غیر این موارد ذکر کنید.چون گفتن این موارد در دوره ای از تاریخ که زنان یا به تنهایی سرپرست خوانواده اند یا برای کفاف زندگی پا به پای مردش کار میکندد این علل دیگر قانع کننده نیست و با ذکر این علل فقط ضعف در توجیه را برداشت میکنند.لطفا راهنمایی کنید.باور کنید گفتن اینکه علت این امر بر ما انسانها کاملا پوشیده است قابل قبول تر از توجیهاتی است در جامعه امروز مصداق ندارد.
با تشکر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي حل اين ابهام ها، ابتدا بايد ريشه ها و مباني را درست كرد و الا اين دستورات روبنائي ممكن است هرگز قابل هضم نباشد؛ خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي‏ كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ؛ ما آن قبله ‏اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى ‏كنند، از آنها كه به جاهليت بازمى‏ گردند، مشخص شوند. و مسلماً اين حكم، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود.(1)
به يقين اصلي ترين پاسخ در برابر اين پرسش ها همان تعبد و تسليم در برابر دستورات الهي و عدم درك ما نسبت به حقيقت اين تكاليف است، اگر دين داري فقط تسليم در مواردي بود كه خوب بودن و ضرورتشان را به وضوح مي فهميم، بندگي معنايي نمي يافت. خداي متعال به فرشتگان امر مي كند، در مقابل موجودي سجده كنند كه او را از گل آفريده در حالي كه مي توانست او را از بهترين جنس ممكن بيافريند تا پذيرش اين امر براي فرشتگان بسيار ساده باشد! خداي متعال مي توانست كعبه را در سرزميني بسيار خوش آب و هوا بنا كند، تا سفر به سوي آن محبوب همه انسان ها گردد و ... اما خداي متعال امر را به اين وضوح و روشني قرار نداده، چون لازمه امتحان پوشيده بودن و مبهم ماندن جزئيات اين دستورات است.
عليرغم بيانات فوق، خداي متعال بر بندگان ترحم نموده و به آنها نشان داده است كه دستورات ديني، بر وفق مصلحت بندگان است تا پذيرش دستورات برايش آسان تر گردد. اين راهنمايي با درك كلي عقل قابل دسترسي است، كه برهان به ما نشان مي دهد خداي حكيم و قادر بهترين نظام ها را بيان كرده است. از سوي ديگر رهبران ديني، نمونه هاي فراواني از حكمت ها را نشان داده اند، تا با فهم آنها، بر ناداني هاي خود غلبه كنيم، و اعتراضات جاهلانه را رها نماييم. (مجموعه اي از اين نوع بيان ها در كتاب علل الشرايع، شيخ صدوق، نشر امين الله، قم جمع آوري شده است.) اما مطلبي كه بايد مد نظر داشته باشيم، اين است كه اين بيانات غالبا، بيان حكمت حكم است كه با علت فرق مي كند. علت حكم، همان امري است كه سبب صدور حكم از جانب خداي متعال شده و شايد بعضي از آن ها هرگز براي ما قابل فهم نباشد. اما حكمت نشان دادن بعضي از مزاياي حكم مي باشد، كه فهم آن ها سهل تر است.
حكمتي كه در تفاوت تقسيم ارث بين خواهر و برادر بيان شده است، از اين نوع حكمت هاست. كه برادر به دليل مسئوليت مالي سنگين تر در اداره خانواده خود، نياز مالي فراون تري دارد. پس بهره بيشتر او در مقابل مسئوليت بيشترش است. در حالي كه خواهر مسئوليتي در قبال زن و فرزند ندارد، و مسئوليت كمتر، بهره كمتر را توجيه مي كند. اما اين حكمت:
اولا: اين موارد در زمره حكمت حكم است نه علت كه بخواهد در تمام مصاديق جاري باشد و بدون آن اصل حكم مخدوش گردد.
ثانيا: مساله نفقه و هزينه خانواده تنها حكمت نيست، بلكه مسئوليت هاي ديگري نيز براي مرد وجود دارد كه زن هرگز در آن دخيل نيست. مثل بحث ديه عاقله يعني ديده جنايت هاي احتمالي در خانواده كه بر عهده مردان خاندان است و ... كه با توجه به اين مسئوليت هاي بيشتر همچنان بهره هاي بيشتر معنا مي يايد.
ثالثا: در موردي مثل محل بحث يعني زنان سرپرست خانواده يا زناني كه خود خرجشان را تحصيل مي كنند، تعداد اين افراد اگر چه نسبت به گذشته بيشتر شده است. اما حتما اذعان مي كنيد كه باز تعداد اين گروه نسبت به مردان سرپرست خانواده بسيار كم است و قوانين و احكام اسلام در مورد غالب افراد جامعه وضع شده است و استثنائات در اينگونه موارد مورد نظر نيستند. علاوه بر اينكه براي اين افراد هم مي توان گفت راه حلي وجود دارد به اينصورت كه صاحب مال در ثلث اموال خود مي تواند براي چنين زناني وصيت كند تا سهم الارث بيشتري ببرند.
رابعا: مشكلات احتمالي اين زن در تحصيل معاش خود، لزوما به حكم ارث پيوند نمي خورد. اگر بنا بود كه مشكل مالي همه انسان ها با بحث ارث حل شود، كساني كه پدر و مادر فقيري دارند، چه بايد مي كردند؟ براي حل اين گونه مشكلات راهكارهاي ديگري وجود دارد. به عبارتي مساله ارث تنها گوشه اي از نظام اقتصادي اسلام است و براي ارزيابي كارآمدي يك نظام بايد مجموعه آن را يكجا ديد. نه اينكه تنها گوشه اي را جدا از باقي در نظر بگيريم. يك چرخ دنده، در مجموعه ساعتي نقشي ايفا مي كند و فايده اي مي آفريند، در حالي كه به تنهايي شايد هيچ ثمره اي نداشته باشد. پس در اين مورد نيز بايد به سراغ وظيفه حكومت در حمايت از زنان بي سرپرست، خمس و زكات و نظاير آن رفت.
پي نوشت:
1. بقره(2) آيه143.
موفق باشید.