با یکی از دوستان صحبت میکردم و به این نکته رسید که وقتی انسان بودن و نگاه انسانی در روابط موجود و اخلاق تعریف دارد میتوان با این مدل نگاه به تعالی رسید چه نیازی ست به اینکه حتما در قید مسائل دینی بود؟
راستش من یه عمره که ادعای دینی بودن دارم و متاسفانه جواب قانع کننده و درستی در این زمینه نداشتم و یکسری مسائل پراکنده گفتم که خودم رو هم قانع نکرد
لطفا
HELP ME
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با تشكر از دغدغه ارزشمندي كه در مورد عقايد و رفتارهاي نزديكان خود داريد؛
در مورد اين دوست شما نيز به نظر مي رسد اولين پرسشي كه بايد از ايشان پرسيد اين است كه معيار خوبي و بدي و انساني زيستن چيست و اصولا ايشان بر اساس كدام اصول و معيارهاي پيشين درستي يا نادرستي اعمال را تعريف كرده اند و مي توانند يك عمل را فارغ از آموزه هاي ديني عملي انساني و خوب معرفي كنند؟
در واقع بايد ديد تعريف دقيق انسانيت و رفتار انساني چيست؟ آيا همچون هر موجود زنده ديگري به نيازهاي غريزي خود پاسخ گفتن و تلاش براي جلب منفعت و لذت بيشتر در مسير زندگي معناي رفتار انساني است؟ بديهي است كه اين امر عين حيوانيت است؛ اگر گزاره هاي اخلاقي مانند كمك به همنوعان و ايثار و گذشت و ... معيار است بايد گفت از كجا مي توان رفتارهاي صحيح اخلاقي را به دست آورد؟ از فرهنگ ها و سنن رايج در يك منطقه؟
اگر فرهنگ يك منطقه معيار انسانيت است، پس مردم ديگر مناطق كه اين فرهنگ را ندارند را نمي توان انسان دانست و اگر رفتار بر اساس همه اين فرهنگ ها معيار انسانيت است بايد پذيرفت كه انسانيت براي خود معيار و ضابطه معيني ندارد و يك فرد مستبد و ديكتاتور در فرهنگي كه اين رفتار را پذيرفته، كاملا انساني عمل مي كند و يا فردي كه در قبايل بدوي به راحتي هم نوع خود را مي كشد نيز عملي منطبق بر انسانيت انجام داده است.
تفاوت نگاه ها به رفتارهاي اخلاقي و تنوع مصاديق در اين زمينه نيز يكي از امور روشن و بديهي است، بماند كه اصولا اخلاقيات محدود در اموري كلي و مبنائي است و در جزئيات و مصاديق و بخصوص در مقام تعارض دو رفتار كه هر دو به گونه اي درست و اخلاقي به نظر مي رسند، اخلاق ذاتي و شخصي نمي تواند پاسخگوي راهكار انتخاب گزينه صحيح باشد.
به علاوه حتي اگر فرض كنيم معيارهاي مشترك اقوام و فرهنگ ها در مورد خوبي و بدي و اخلاق و يا رفتارهاي انساني مشترك است، باز نمي توان گفت كه رعايت اين امور انسان را به تعالي و كمال مطلوب مي رساند، مگر آنكه تعريفي كاملا سطحي و نازل از تعالي و كمال داشته باشيم و اين مساله را تنها و تنها منحصر در امور عادي دنيايي نماييم.
اين در حالي است كه تعالي بشري امري منحصر در روابط بين بشري و انساني نيست؛ اصولا انسانيت عنواني است كه در مورد روابط بين بشري يا حداكثر بين انسان و ديگر موجودات مادي كارايي دارد، ولي در خصوص روابط بين انسان و خداي احتمالي هيچ توصيه اي ندارد، بلكه توصيه او رعايت جايگاه و حرمت و امتثال اوامر و نواهي آن خدا است يعني اگر انسانيت در اين خصوص سخني داشته باشد همان حكم عقل براي تحقيق پيرامون احتمال وجود خدا و دستورات و خواسته هاي او از ما انسان ها است نه بي تفاوتي در مقابل اين گزينه و حقيقت اديان.
زيرا بر فرض وجود چنين خدايي ، شناخت دقيق و كامل او و عمل به تكاليف محتمل در قبال او و حركت در مسيري كه او مي طلبد مهمترين شاخصه هاي رشد و كمال بشر محسوب مي شوند كه بدون آن حد اقل تعالي و كمال واقعي براي انسان رقم نخواهد خورد.
حتي بر فرض ترديد در مورد همه آنچه به عنوان ضرورت توجه به آموزه هاي اديان و نظام دادن زندگي بر اساس تصوير مورد نظر پيامبران الهي مطرح مي شود به امثال اين دوست عزيز بايد اين نكته را يادآور شد كه در اين خصوص به حكم اصل كلي عقلي، دفع ضرر محتمل لازم و ضروري است؛ در نتيجه انجام تحقيق و پي جويي ديني يا عمل به مقتضاي آموزه هاي ديني حتي در فرض فقدان يقين به ضرورت داشتن آن ها عمل درست و منطقي محسوب مي شود. زيرا عقل در جمع بندي خود اين رفتار را ضامن دفع يك ضرر جدي و محتمل مي داند.
در واقع ترك عملي كه درستي آن براي انسان ثابت نشده همواره به معناي عمل و روش صحيح تلقي نمي شود و نمي توان گفت اين ترك نسبت به فعل رجحان دارد؛ مثلا فرض كنيد كه فردي مبتلا به يك بيماري خاص و ناشناخته است كه دارويي براي آن وجود ندارد و اين بيماري او را در معرض مرگ قرار داده، در اين ميان دارويي جديد به او پيشنهاد مي شود كه احتمال مي رود باعث بهبودي او شود؛ در اين موقعيت تاثير گذاري مثبت دارو بر بيماري ثابت شده نيست، اما ترك مصرف اين دارو يقينا رفتار نادرست تلقي مي شود. زيرا عقل در جمع بندي خود به اين نتيجه مي رسد كه در اين موقعيت مصرف اين دارو بهتر از مصرف نكردن آن است.
بماند كه اصولا جامع ترين و كامل ترين منبع تعيين حدود و ثغور اخلاقيات و رفتارهاي اخلاقي اديان هستند كه بشر به بهترين شكل به سمت رفتارهاي صحيح اخلاقي رهنمون مي سازند و به زندگي ايشان ساختار انساني و اخلاقي مي بخشند و راهكارهاي مختلف ديگر براي تعالي و تكامل را نيز در كنار اخلاقيات به طور دقيق براي او بازگو مي نمايند.
موفق باشید.