جواد هستم 21ساله ومقلد آيت الله صادق روحانی هستم. اخيرا بعضی به اصطلاح روشنفکر شبهاتی وارد کرده اند از جمله اينکه مثلا چرا امام صادق عليه السلام برای قيام کاری نکردند يا درباره اثبات وجود امام عصرعج و اثبات معصوميت ائمه که آيه تطهير وامثال اين را هم مرتبط نميدانند وميگويند چرا قرآن صريحا بيان معصوميت ائمه را نداشته ومسئله سند جمع آوری قرآن که درزمان عثمان سر حافظان و کاتبان چه بلايی آمد، که تحريف شده يانه ياکم شده است و... که چه رد کنيم چه قبول کنيم مسئله دارد. چه از نظر تاريخی که سند محکمی داشته باشد و چه از نظر کتب اهل سنت چطور ميشود اثبات کرد؟ وسئله ديگر اينکه کتابی به نام يونان زدگی اسلام اخيرا باب شده که مطالعه نکردم اما دشمنان اسلام شبهه وارد کرده اند که اسلام در زمان آمدنش شباهتهای فراوانی با يونان داشته!!! چون از يونان و آن زمان اطلاعاتی ندارم پرسيدم.

پرسش: شبهات دين
1- جواد هستم 21ساله ومقلد آيت الله صادق روحاني هستم . اخيرا بعضي به اصطلاح روشنفكر شبهاتي وارد كرده اند از جمله اينكه مثلا چرا امام صادق عليه السلام براي قيام كاري نكردند
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا يادآور مي شويم كه امامان ما وظيفه خود را مي دانستند، لذا به حسب شرايط زمان، قيام، صلح و سكوت مي نمودند، يعني اگر درشرايطي خدمت به مردم وحفظ اسلام، با قيام صورت مي گرفت، آنان قيام مي نمودند، و اگر با صلح و سكوت اين امر حاص مي گرديد، آنان صلح و قيام مي كردند.
بر اين اساس اگر امامان- از جمله امام صادق(ع) - موفق به قيام و تشكيل حكومت نگرديدند جهتش وجود موانع و عدم تحقق شرايط مي باشد، از اين رواست كه در زمان علي(ع) شرايط فراهم گرديد، حضرت حكومت تشكيل داد ، اما در زمان امامان ديگراين شرايط فراهم نشد، لذا نتوانستند حكومت تشكيل دهند، و اين در حالي است كه ائمه لايقترين افراد براي رهبري بودند. چنانكه علي(ع) خود را لايقترين فرد براي اين امر معرفي كرد،(1) امام حسين(ع) خطاب به وليد بن عتيه، فرماندار مدينه، خاندان پيامبر(ص) را شايسته ترين افراد براي رهبري دانست.(2)
يكي از دلايل عدم قيام مسلحانه از سوي امام صادق(ع) اين است كه حضرت نيروي كافي براي قيام مسلحانه نداشت و اگر امام قدرت نظامي داشت به طور قطع قيام مسلحانه مي كرد. در زمان حضرت امام صادق(ع) تعدادي از علويان قيام مسلحانه كردند و هيچ كدام پيروز نشدند چون قدرت نظامي كافي در اختيار نداشتند و امام به اينها تذكر داده بود كه شما پيروز نخواهيد شد، ولي آنان براساس محاسبات خودشان اقدام كردند و شكست خوردند. امام صادق(ع) شرايط و اوضاع آن زمان را بهتر از ديگران تشخيص مي دادند و براي همين به قيام مسلحانه دست نزدند.(3)
براي نمونه به يك روايت در اين زمينه اشاره مي كنيم: مأمون رقي مي گويد: در محضر سرور و مولايم امام صادق(ع) بودم كه سهل بن حسن خراساني داخل شد، بر امام سلام كرد و نشست. سپس گفت: اي فرزند پيامبر! ...، چه چيزي مانع اقدام شما براي گرفتن حكومت اسلامي مي شود در حالي كه شما همين الان از پيروان خود يكصد هزار شمشيرزن مي تواني داشته باشي و آنان پيشاپيش تو شمشير مي زنند. امام صادق(ع) به آن مرد خراساني فرمود: خدا حقت را حفظ بكند بنشين. سپس امام صادق(ع) به حنيفه گفت: اي حنيفه تنور را آتش بزن. حنيفه تنور را آتش زد و تنور يكپارچه آتش شد و اطراف تنور از شدت گرما سفيد شد. امام صادق(ع) به آن مرد خراساني فرمود: بلند شو و خود را به تنور بينداز و در وسط آتش بنشين. خراساني گفت: سرور و مولايم! مرا با آتش معذب مكن و مرا از اين امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام به او فرمود: تو را از اين كار معاف كردم. در اين حال هارون مكي به محضر امام صادق(ع) رسيد و كفشش هم در دستش بود و بر امام سلام كرد. امام به هارون مكي فرمود: كفشت را به زمين بينداز و برو در داخل تنور در ميان آتش بنشين. هارون مكي كفش خود را زمين انداخت و در ميان تنور نشست. امام شروع كرد به گفتگو با آن مرد خراساني و از اوضاع و احوال خراسان سؤال مي كرد. پس از آن به مرد خراساني فرمود: بلند شو و نگاه بكن و ببين در تنور چه خبر است. مرد خراساني به تنور نگاه كرد و ديد كه هارون مكي چهار زانو در ميان آتش نشسته است. پس از آن هارون مكي از تنور بيرون آمد و بر ما سلام كرد و نشست. امام به مرد خراساني فرمود: در خراسان چند نفر مانند اين فرد پيدا مي شوند؟ خراساني گفت: به خدا قسم حتي يك نفر هم مانند اين فرد پيدا نمي شود. پس از آن امام صادق(ع) فرمود: ما در زماني كه پنج نفر ياور نداريم دست به قيام مسلحانه نمي زنيم. ما بهتر از ديگران وقت خروج و قيام مسلحانه را مي دانيم (4)
اين حديث مي رساند كه امام صادق(ع) براي قيام مسلحانه، نيروهاي جان بر كف و مخلص نداشت و كسي كه نيروي رزمي مخلص و فداكار ندارد نمي تواند قيام مسلحانه بكند. نيروهاي فداكار وجان بر كف را هم نمي توان با چند كلمه موعظه و يا ديكتاتوري به وجود آورد. اين مردم هستند كه اگر به اين مرتبه از ايمان و فهم و شعور سياسي برسند و خود را در اختيار امام قرار بدهند، در اين صورت نيروهاي جان بر كف و مخلص را تأمين مي كنند وگرنه اگر مردم مشغول زندگي متعارف و آرام خود باشند، چنين نيروهايي به وجود نمي آيد و نتيجه آن پيروزي باطل و شكست حق خواهد بود..
اين تنها امام صادق(ع) نيست كه به خاطر نبودن نيروي فداكار كافي دست به قيام مسلحانه نزد بلكه امامان ديگر نيز چنين بودند. به عنوان مثال علي(ع) پس از پيامبر خدا(ص) به خاطر نبودن نيروي كافي دست به قيام مسلحانه نزد، علت اين امر هم اين بود كه نيروي كافي نداشت.
درضمن ناگفته نماند: گرچه امام صادق (ع) اقدام به قيام مسلحانه نكرد، اما ايشان درقالب جهاد علمي وفرهنگي وتربيت شاگردان، فعاليت هاي مهم انجام داد كه تاثير آن كمتر ازقيام نبود.
مرحوم جعفرشهيدي مي نويسد :" آنكه در اخبار فقه شيعه تتبع كند خواهد ديد روايتهاى رسيده از امام صادق (ع) در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعه‏اى گسترده و متنوع است و براى همين است كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى خوانده‏اند.." (5)
پي نوشت ها:
1. طبرسي، الإحتجاج على أهل اللجاج، مرتضي، ج‏1، ص 73.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، بيروت، لبنان مؤسسة الوفاء ، 1404 ه.ق، ج 44، ص325.
3 .ر.ك: محمد تقي مدرسي امامان شيعه و جنبش هاي مكتبي، ترجمه آژير، چاپ سوم، 1372، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، ص 143.
4. علامه مجلسى، همان، ج47، ص123.
5. جعفر شهيدى، زندگانى امام صادق، چاپ مكرر، ص61؛ ر.ك: رسول جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، قم، انتشارات انصاريان، 1384ش، چاپ هشتم، ص 345.
پرسش: 2- يا درباره اثبات وجود امام عصرعج و اثبات معصوميت ائمه كه آيه تطهير وامثال اين را هم مرتبط نميدانند وميگويند چرا قرآن صريحا بيان معصوميت ائمه را نداشته

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
امامت و جانشيني رسول خدا از عقايد اصولي است كه در قرآن به وضوح مطرح شده و اوصاف، شرايط و نشانه هاي امام بيان گرديده (مثل لزوم عصمت و وجود امام تا قيامت)و آيات فراوان در آن زمينه وارد گرديده به گونه اي كه براي انكار عذر و بهانه اي نگذارده است. خداوند هدايت گر است و هدايتگري خدا اقتضا دارد همان گونه كه پيامبران را به وضوح معرفي مي كند، جانشينان آنان را هم به وضوح معرفي كند و گر نه مردم در نشناختن و اطاعت نكردن عذر و بهانه داشته و خداوند نمي تواند آنان را بر نشناختن و اطاعت نكردن از امام مؤاخذه كند.
لازم نيست هميشه قرآن به نام، امام را معرفي كند، بلكه مي شود و چه بسا لازم است و حكمت اقتضا كند كه با وصف معرفي شوند به گونه اي كه براي طالبان حقيقت مطلب به طور قطعي و يقيني روشن و ثابت شود. معرفي امامان هم با توجه به حكمت خدا به وصف معرفي شده اند و خداوند به جهاتي كه خودش مي داند به صراحت از آنان نام نبرده است.
به نمونه ايي از معرفي امامان در قرآن اشاره مي كنيم:
آيه اولي الامر مي فرمايد: خدا و رسول و اولي الامر صاحبان امر ولايت و سرپرستي دين و دنياي شما هستند .شما موظف به اطاعت صد در صد و بدون قيد و شرط از آنها هستيد.(اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم=نساء/59)
معلوم است كه اطاعت بدون قيد و شرط فقط از خدا جايز است و از كساني كه خدايي باشند و رسول، خدايي است. پس اولي الامر هم قطعا بايد خدايي باشد. در اين جا قطعا مسلمانان به حكم عقل و قرآن وظيفه داشته اند از پيامبر بپرسند: صاحبان امر ولايت كه بايد خدايي باشند و ما موظف به اطاعت بدون قيد و شرط از آنها هستيم، چه كساني اند ؟ ما كه نمي توانيم تشخيص دهيم كدامين انسان ها خدايي شده و از حاكميت مطلقه يا گاه و بيگاه هوا و هوس و عصبيت و خطا و فراموشي و... نجات يافته و صلاحيت تصدي اين ولايت را بعد از شما دارند؟
پيامبر هم وظيفه داشته - چه مسلمانان بپرسند و چه نپرسند - اولي الامر صاحب صلاحيت را معرفي كند، همان طور كه خدا هم در قرآن بايد آنها را معرفي كند. حالا يا پيامبر معرفي كرده و مردم را از گمراهي نجات داده يا معرفي نكرده و مردم را در حيرت واگذارده اند؟! قطعا خدا و پيامبر اين هدايت را دريغ نكرده اند زيرا چنين بخلي از ساحت آنان به دور است. پس اگر معرفي كرده اند، بايد از آن پي جويي كنيم و با يافتن انسان هايي كه به معرفي خدا و رسول، خدايي هستند و اطاعت بدون قيد و شرط از آنها جايز و واجب است، بدانيم كه آنان به حكم اين آيات ،اولي الامرند و اطاعتشان در امور دنيا و آخرت بر ما واجب.
خدا در آيه تطهير اعلام كرده "انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا"(1) معلوم است كه "انما " حصر را مي رساند و معناي "فقط" مي دهد در حالي كه خدا مطابق آيات ديگر مي خواهد رجس و پليدي را از همه انسان ها ببرد و آنان را پاك كرده و شايسته ورود به بهشت گرداند:
يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم(2)وقتي اراده خدا بر پاك شدن عموم مردم با انجام واجبات و ترك محرمات است، پس معلوم مي شود اين اراده اختصاصي غير از آن است. از طرف ديگر قرآن نفرموده "ليذهبكم عن الرجس=شما را از رجس و پليدي دور كند،" بلكه فرموده رجس و پليدي را از شما دور كند. زيرا اگر خدا كسي را از پليدي دور كند، ديگر پاكي او ارزش و هنر نيست. آري انسان هايي وجود دارند كه از گناه و پليدي گريزانند و خداوند آنان را بر مي گزيند و از آنان دفاع مي كند و رجس و پليدي را از آنان دور مي كند. نمونه اين دفاع را در يوسف پيامبر مي بينيم كه از گناه گريزان است و زليخا او را به مهلكه و پرتگاه گناه مي كشاند . يوسف گريزان از گناه به ياري خدا پشتگرم مي شود و برهان رب به او ارائه مي گردد و پليدي و زشتي از ساحت او رانده مي گردد.
اين اراده از آن سنخ است و غير آن اراده عمومي است و شامل اهل بيت رسول خدا شده است.
در اينجا هم مثل آيه قبلي، مسلمانان موظف بوده اند مصداق هاي اهل بيت را از پيامبر بپرسند. پيامبر هم موظف بوده آنان را به جامعه معرفي كند. پس بايد پي جويي كرد و با مراجعه به بيانات پيامبر آنان را شناسايي نمود و اين كار نيز آسان است.
اين فقط دو نمونه آيه بود كه با دقت در مضمون آن و با مراجعه به بيانات پيامبر ذيل آنها، مي توان امام را شناخت. پس امامت ولزوم و شرايط و اوصاف آن در قرآن بيان شده و در معرفي امام فروگذاري نشده است.
قرآن پيامبر را به عنوان مبين و معلم قرآن معرفي كرده است (2)تا مردم زمان رسول خدا در تفسير قرآن دچار اختلاف نشوند. حالا آيا براي در امان ماندن از تفرقه بعد از رسول خدا، تمهيدي انديشيده شده و خدا و رسول مرجعي براي حل اختلاف معين كرده اند يا نه؟
اگر جواب منفي باشد پس بايد خدا كه قرآن را براي رفع اختلاف فرستاده، در ادامه از اقدام لازم براي تحقق اين هدف دست برداشته و امت را در برهوت اختلاف رها كرده اباشد! حاشا كه كسي چنين بگويد.
پس قطعا خدا و رسول اين مرجع علمي را معرفي كرده، حديث متواتر ثقلين ( اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ...) (3)مگر غير از معرفي امام و مرجع علمي براي رجوع امت است؟
دلايل امامت آن قدر فراوان و آشكار است كه براي كسي در نپذيرفتن امامت عذري نباشد، ولي براي كساني كه بدون تعصب بخواهند حق را بجويند، ولي كساني كه نخواهند حق را بيابند، با هيچ دليلي تسليم نخواهند شد.
اگر براي امامت نبود جز همين آيه اولي الامر و حديث ثقلين،حجت تمام بود ولي با اين وجود علاوه بر اين دو دليل آشكار دلايل بيشمار ديگر وجود دارد.
جزئيات امامت از جمله معرفي مصداق ها و ... نيز به بيان رسول خدا واگذار شده است و خدا خود بهتر مي داند كجا مطلبي را در قرآن بگويد وكجا مطلبي را به بيان رسول واگذارد.
خداوند حكيم نازل كننده قرآن است كه همه كارهايش از روي حكمت مي باشد و ما كوچكتر از آنيم كه به حكمت كارهاي خدا دست يابيم. آنچه قطعي است اين كه خداوند حكيم و هدايتگر براي راهنمايي بشر به شاهراه سعادت، از هيچ اقدام لازمي فرو گذار نكرده است و تعيين و معرفي امام يكي از اين اقدام هاي لازم است كه هم در تعيين و هم در معرفي امام، آنچه لازم بوده، انجام داده و حجت را تمام كرده است.
اما اين كه چرا نام امامان در قرآن نيامده، وجوه مختلفي به ذهن مي رسد. شايد يكي از وجوه آن مساله مهم امتحان و ابتلا باشد. يكي از سنت هاي خداوند سنت امتحان و ابتلا است. خدا بندگان را به گرداب هاي امتحان مي اندازد تا مريض ها و گمراهي طلبان از حق جويان مشخص گردند و به دست بهانه جويان بهانه مي دهد تا مومنان واقعي آشكار گردند.
يكي ديگر از وجوه آن شايد تدبير خدايي براي در امان ماندن قران از دستكاري و تحريف باشد. معمولا در بين ايمان آورندگان، افرادي هستند كه از سر ترس و يا به اميد منفعت و.. اظهار ايمان كرده و منتظر مرگ پيامبر هستند تا بعد از وفات ايشان به عنوان پيروان صادق او وارث وي گردند و جريان را به قهقرا بر گردانند. اگر نام جانشين و جانشينان و مطالب مربوط به جانشيني به صراحت و وضوح تمام در كتاب خدا ذكر شده باشد، آنان مجبور مي شوند به تحريف و كتمان كتاب خدا اقدام كنند؛ اما اگر اين مسائل در كتاب خدا به صراحت نيامده باشد، آنان مجبور به تحريف كتاب نمي شوند.
پي نوشت ها:
1. احزاب(33)، آيه 33.
2. نحل(16)، آيه 44؛بقره(2)،آيه 151و...
3. سنن كبري، نسائي، ج4، ص272؛ صحيح ابن حبان، ج2، ص158.
پرسش: سند جمع آوري قرآن
3- و مسئله سند جمع آوري قرآن كه درزمان عثمان سر حافظان و كاتبان چه بلايي آمد، كه تحريف شده يانه ياكم شده است و... كه چه رد كنيم چه قبول كنيم مسئله دارد. چه از نظر تاريخي كه سند محكمي داشته باشد و چه از نظر كتب اهل سنت چطور ميشود اثبات كرد؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قرآن در زمان خود پيامبر توسط افرادي كه ايشان مأمور كرده و به "كاتبان وحي" مشهورند، نوشته مي شد و غير از آنها افراد ديگر هم سوره ها و آيات را براي خودشان مي نوشتند از اين رو تمام قرآن در الواح و تكه هاي پوست و پارچه هاي ابريشمي و ديگر نوشت افزارهاي معمول آن روز نوشته شده و در همياني پشت منبر پيامبر نگهداري مي شد و افرادي هم كه سوره ها و آيات را براي خود مي نوشتند، تمام يا قسمتي از قرآن را براي خود نوشته بودند از اين رو است كه افرادي صاحب مصحف بودند مانند ابن مسعود و ابي بن كعب و ...
البته چون نزول وحي تا آخر عمر پيامبر ادامه داشت، طبيعي بود كه قرآن به صورت يك كتاب تمام شده كه بين دو جلد باشد، نوشته نشد و با نزديك شدن وفات پيامبر ايشان به امام علي وصيت كرد تمام قرآن را با شرح و تفسير و بيان شأن نزول و ... نوشته و به جامعه ارائه دهد كه امام علي اين كار را كرد. گرچه حاكمان محصول كار امام را نپذيرفتند(1) و خود مطابق دستور پيامبر كه جايگاه سوره ها و آيات را معين كرده بود، قرآن را جمع آوري كردند.
جمع آوري قرآن هم مدت كمي بعد از وفات پيامبر بعد از جنگ يمامه صورت گرفت و چون علاوه بر قرآن جمع آوري شده، افراد ديگر هم داراي مصحف بودند و اختلاف هاي جزيي در مصحف ها بود. (زيرا نويسندگان مصحف ها كلماتي از جانب خود يا با شنيدن از پيامبر در بيان آيات در ضمن آيه نوشته بودند تا در آينده مقصود آيه را درست بفهمند و بعد اين كلمات به اشتباه توسط خود آنان يا ديگران جزو وحي حساب شد و عثمان و صحابه احتمال دادند اين اختلاف هاي جزيي كم كم زياد شود و به تحريف خطرناك بينجامد و براي جلوگيري از اين اتفاق، عثمان (با نظارت حضرت علي )دستور داد همه مصحف هاي ديگر را جمع آوري كرده و از بين ببرند و مصحف جمع آوري شده در زمان ابوبكر را تكثير كرد و به كل جهان اسلام فرستاد.
بنا بر اين قرآن علاوه بر اين كه در قلب هزاران مسلمان حفظ مي شد، توسط كاتبان وحي و ديگران در زمان خود پيامبر نوشته شد و اولين تنظيم و جمع آوري قرآن پس از پيامبر در زمان خليفه اول (توسط اصحاب پيامبر با نظارت حضرت علي) بود و عثمان فقط مصحف جمع آوري شده در زمان خليفه اول را تكثير كرد و به همه جهان اسلام فرستاد و ديگر مصحف ها را معدوم كرد.
براي اطلاعات بيشتر راجع به دلايل عدم تحريف مي توانيد به سايت ما www.askdin.ir مراجعه بفرماييد
براي اطلاع بيشتر به "پژوهشي در تاريخ قرآن كريم " از سيد حمد باقر حجتي، ص 355-388 و "تاريخ تدوين قرآن " از جلالي نائيني مراجعه كنيد.
پي نوشت ها:
1. اصابه، ابن عبد ربه اندلسي، ج5، ص13؛ استيعاب، ابن عبد البر( در ترجمه ابي بكر عبد الله بن ابي قحافه)؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص114؛ الاتقان،سيوطي، ج1، ص99و...
پرسش: مسئله ديگر اينكه كتابي به نام يونان زدگي اسلام
4- و مسئله ديگر اينكه كتابي به نام يونان زدگي اسلام اخيرا باب شده كه مطالعه نكردم اما دشمنان اسلام شبهه وارد كرده اند كه اسلام در زمان آمدنش شباهتهاي فراواني با يونان داشته!!! چون از يونان و آن زمان اطلاعاتي ندارم پرسيدم.
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
متاسفانه به اين كتاب دسترسي نداريم تا بتوانيم ادعاهاي آن را دقيقا مطالعه و به آن پاسخ دهيم؛ اما با مراجعه به چكيده هايي كه از اين كتاب موجود بود به نظر نمي رسد كه نويسنده كتاب هم چنين مقصودي داشته باشد، بد نيست محتواي اجمالي كتاب را در اين آدرس مطالعه بفرماييد. (1)
به صورت كلي توجه داشته باشيد كه تاثيرپذيري فرهنگها از يكديگر امري محال و به دور از باور نيست. بسياري از آموزه ها و باورها را در فرهنگهاي مختلف مشاهده مي كنيم كه بعضا جوامع گوناگون از يكديگر الگو برداري كرده اند. اما اثبات اينكه آموزه هاي يك دين آن هم دين اسلام از فرهنگهاي ديگر گرفته شده باشد، به آساني امكان پذير نيست و با چند مثال و نمونه ساده نمي توان آن را اثبات كرد. به خصوص كه ادعا شود اسلام تحت تاثير فرهنگ يوناني است چرا كه به دليل بعد مسافت و كاراكترهاي خاص اين فرهنگ، تاثير پذيري اسلام و اعراب از آن بسيار دور از واقع به نظر مي رسد.
اگر نويسنده اين ادعا را در مورد مسيحيت ارايه مي كرد، قطعا جاي تامل داشت. اما در مورد اسلام غير منطقي و حتي مضحك به نظر مي رسد. البته بعدها و حدودا دويست سال بعد و ورود فلسفه به دنياي اسلام مي توان ادعا كرد كه گوشه اي از فرهنگ و علوم يونانيان وارد جامعه اسلامي شد كه البته به سرعت در دنياي اسلام و مفاهيم آن غرق شد و فلسفه اسلامي در كنار فلسفه يوناني شكل گرفت.
همانطور كه مي بينيد حتي اگر ورود فلسفه را تاثيرپذيري از فرهنگ يوناني بدانيم، باز هم با ادعاي مطرح شده كه اسلام را در ابتداي پيدايش متاثر از آن مي داند، دو قرن فاصله دارد.
پي نوشت:
1. http://www.ido.ir/a.aspx?a=1390022501

موفق باشید.