با سلام
اینجانب با وجودی که نماز شب را ترک نمی کنم و اکثر نمازهایم را نیز بصورت جماعت و در اول وقت بجا می اورم و از ذکر های روزانه و تعقیبات و شرکت در مجالس ذکر اهل بیت نیز غافل نیستم اما هیچ گونه تغییر در حالات بوجود نیامده و در اکثر مواقع دعاهایم نیز مستجاب نمی شود ولی هیچگاه نا امید نمی شوم اگر ممکن است راهنمایی فرمایید

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به چند نكته مهم توجه و در آن تأمل و تفكر كنيد.
1- عاشق از معشوق « محبت» مي طلبد، بلكه همين قدر بفهمد كه مورد نظر معشوق است، برايش كافي و وافي است. نگاه معشوق، نشانه محبت اوست است، و تداوم توفيقات شما نشانه نگاه محبت آميز خداوند (معشوق حقيقي) به شماست. همين كه خداوند به شما توفيق راز و نياز و عبادت و نماز شب و شركت در نماز جماعت و مجالس ذكر فضايل و معارف و مصايب اهل بيت عليهم السلام مي دهد، معنايش اين است كه خدا شما را دوست دارد و دعاي شما را اجابت كرده است.
2- پس در «بندگي خدا» نبايد توقع داشت كه اجابت دعا يا تغيير و دگرگوني حالات روحي آن گونه اي باشد كه « كه عبد» مي پسندد، بلكه بايد به صورتي باشد كه « معبود» و « معشوق » مصلحت مي داند و مي پسندد. او كه جز خير محض و مصلحت و سعادت بندگانش چيزي نمي خواهد، گاهي اجابت سريع و تحقق و ظهور آن را مي پسندد، گاهي دعا مستجاب مي‏ كند، ولي به جهت امتحان در عرصه بندگي و يا از روي مصالحي، تحقق عملي آن را به تأخير مي‏اندازد، حتي ممكن است تا بيست سال يا بيشتر طول بكشد، چنان كه دعاي خليل خويش «حضرت ابراهيم» (ع) و عبد صالح خود يعني حضرت زكريا (ع)در مورد درخواست فرزند را پس از ده ها سال و در سن پيري اجابت فرمود. هم چنين هنگامي كه خداوند بنده اي را دوست داشته باشد، استجابت دعاي او را به تأخير مي اندازد تا بنده اش بيشتر به دعا و مناجات و عبادت بپردازد، و از اين طريق، او را به خود نزديك و از خواص خانه خويش مي گرداند، و پاداش و بهره اش را در سفره « عند ربهم يرزقون» مي گذارد. اللهم ارزقناه
با اين نگاه است كه مؤمنان ثابت قدم هيچ گاه از تكرار دعا و عبادت مأيوس بلكه خسته و كسل نمي‏شوند، و مي‏گويند:
دسـت از طلب نـدارم تا كـام من برآيد
يا جان رسد به جانان يا جان ز تن درآيد. زيرا از نظر آنان تداوم توفيق بندگي، نشانه محبت معبود، و اجازه عشق بازي از جانب معشوق است.
3- گاهي ممكن است خداوند حاجت بنده اش را در دنيا اجابت نكند، و بنده هيچ اثري از اجابت دعاي خويش نبيند، چنان كه اجابت برخي دعاهاي بعضي خواص و پيامبران و اولياي خويش را به آخرت موكول كرده است. اما در عوض آن دعاهاي مستجاب نشده، چنان ثواب و مقامي در بهشت به آنان مي دهد، كه آنان آرزو مي كنند و مي گويند: اي كاش هيچ يك از دعاهايمان در دنيا اجابت نمي شد. البته اين در صورتي است كه انسان هم چنان و اميدوارانه به دعا و عبادت خدا استمرار بخشد.
4- نكته مهم و هشدار دهنده اين است كه يكي از دام هايي كه شيطان براي منحرف كردن مؤمنان آماده كرده، ايجاد يأس و نا اميدي در ميان بندگان خدا به خاطر عدم استجابت دعا و يا نديدن آثار ويژه عبادت خويش در دنيا است. مولوي داستاني را در اين مورد ترسيم مي كند، و مي گويد:
آن يكي الله مي گفتي شبي
تا كه شيرين مي شد از ذكرش لبي
گفت شيطان : آخر اي بسيار گو!
اين همه « الله » را «لبيك » كو؟
چند «الله » مي زني با روي سخت
مي نيايد يك جواب از پيش تخت
او شكسته دل شد و بنهاد سر
ديد در خواب او خضر اندر خضر
گفت: «هين » از ذكر چون وامانده اي
چون پشيماني از آن كش خوانده اي؟
گفت: لبيكم نمي آيد جواب
زآن همي ترسم كه باشم رد باب
گفت: آن «اللهِ » تو « لبيك » ماست
و آن نياز و سوز دردت پيك ماست
ترس و عشق تو كمند لطف ماست
زير هر يا رب تو لبيك هاست
5- بدانيد هيچ چيزي انسان را به اندازه انجام واجبات و ترك گناهان و معاصي به خدا نزديك نمي كند، چنان كه هيچ چيزي نيز به اندازه ترك واجب و ارتكاب گناه بنده را از خدا دور نمي كند، اگر چه هر آن چه دارد در راه خدا انفاق كند، پيوسته روزه هاي مستحبي بگيرد، و يا نماز شب بخواند و به طواف كعبه و زيارت انبيا و ائمه عليهم السلام برود، و...
6- بدانيد مطلق عبادات و زيارات هنگامي از ارزش والايي برخوردار مي گردد، و به كمال فضيلت مي رسدكه با « معرفت» همراه گردد، چه آن كه«المعرفة بذر المشاهدة»، تا انسان معرفت عقلي و قلبي در مورد ذات و صفات جمال و جلال خدا تحصيل نكند، چيزي را مشاهده نخواهد كرد.
7- كسب معرفت، نيازمند چند چيز است كه عبارتند از: نيت صادق و خالص، همت و سعي وافر و كافي، عمل به آموخته ها و دانسته ها، و پُر نكردن معده از مأكولات و مشروبات، و كمال بخشيدن روح از طريق« ورع و تقوا » است، تا روشن بيني و حقيقت نگري، حاصل گردد، و سالك، صاحب قلبي و چشمي و گوشي دگر گردد، تنها با چنين قلب و گوش و چشمي دگرگوني و تغيير در حالات دروني انسان ايجاد مي گردد، و مي تواند « ملكوت » را ببيند، و به مقام « يقين » نايل گردد، و صاحب « نفس مطمئنه » شود.
جهت توضيح بند هفت و تكميل پاسخ، آن را با يك حديث نبوي به پايان مي بريم.
- روزي معاذ از پيامبر اكرم (ص) پرسيد. «يا رسول الله ما أعمل و أخلص فيه» اي رسول خدا چه كنم كه در عمل من اخلاص باشد؟ فرمود: « اقتد بنبيك يا معاذ في اليقين » يعنى: «اى معاذ! در يقين (به خدا و توحيد) به پيامبرت اقتدا كن».
«معاذ» گويد: گفتم: من چگونه مي توانم به شما اقتدا كنم و در توحيد مثل شما شوم، در حالي كه تو رسول خدايى و من معاذم؟ فرمود: اى معاذ! اگر در عملت كوتاهى هست و عملت نمي تواند تو را به درجه اخلاص لازم برساند، آن را از اين راه ها جبران كن: 1- زبانت را از سخن گفتن در مورد برادران دينى و حاملان قرآن ( يعني علماي ديني ) كوتاه كن. ( از آن ها غيبت و بد گويي نكن)2- گناهت را به حساب خودت بياور و بر دوش برادرانت نينداز ( وقتي خطا يا گناهي را مرتكب شدي در صدد توجيه كردن يا پيدا كردن شريك جرم نباش. بلكه در نزد خدا توبه و استغفار كن). 3- مبادا از طريق مذمت برادران دينى، بخواهى خودت را موجّه و پاك جلوه دهى 4- خود را به قيمت پايين آوردن برادرانت بالا نبر 5- با عملت ريا نكن، 6- ذرّه‏اى از اغراض دنيايى را در كارهاى اخروى دخالت نده 7- در نشست و برخاست هايت، بد زبان نباش، تا مردم به خاطر اخلاق بدت از تو كناره نگيرند 8- اگر فرد سومى در مجلس و در نزد تو هست، «نجوا» نكن و در گوشي حرف نزن 9- فخر مفروش و بر مردم بزرگى ننما ، كه خيرات دنيا از تو قطع خواهد شد،10- بر مردم «طعنه» و زخم زبان نزن ، چه آن كه سگ هاى اهل جهنم بر تو( و هر كسي كه اهل طعنه زدن باشد ) طعنه خواهند زد .....
معاذ مي گويد عرض كردم: يا رسول الله ! چه كسى طاقت حمل اين اوصاف را دارد، و مي تواند اين گونه باشد كه شما توصيف فرموديد؟
آن حضرت فرمود: «يا معاذ، انّه يسير على من يسّره اللَّه تعالى عليه».
يعنى: «اى معاذ! اين كارها براى كسى كه خداوند آن ها را برايش آسان كند،( و به او توفيق دهد) سهل و آسان خواهد بود». (1)
پي نوشت ها:
1. احمد بن فهد الحلي، متوفاي 841 ق، عدةالداعي، ناشر دارالكتاب الاسلامي – قم، سال نشر 1407 ق، ص 243.
موفق باشید.