با عرض سلام و خسته نباشید.
تفسیر آیه مبارکه با معنی "-خداوند- هر که را بخواهد عزیز میکند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل میسازد"چیست و در مورد چه کسانیست؟
وهم چنین آیه مبارکه دیگر با معنی"به هر که بخواهد بی حساب روزی میدهد"
آیا در این آیات گروه خاصی از انسانها مد نظرند؟
ایا این آیات با عدل الهی منافات ندارند؟
و همچنین اختیار انسان رو زیر سوال نمیبرند؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»(1)؛ بگو: «بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى، عزت بخشى و هر كه را خواهى، خوار گردانى همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايى.»
«تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ» (2)؛ شب را به روز در مىآورى، و روز را به شب در مىآورى و زنده را از مرده بيرون مى آورى، و مرده را از زنده خارج مىسازى و هر كه را خواهى، بىحساب روزى مىدهى.
اين دو آيه شريفه كه در اصل براي اهل كتاب(يهود و نصاري) كه براي خود امتيازاتي را قائل بودند و مالكيت و حاكميت جهان را از آن خود مي دانستند، نازل شده و با منحصر كردن مالكيت در خداوند متعال هر گونه ادعاهاي آنها را باطل مي كند و در صد بيان مالكيت حقيقي خداوند و توحيد و نفي هر گونه مالكيت از ديگران است، از اين رو همه چيز يعني مالكيت و لوازم آن يعني عزت، ذلت، شب و روز، زنده كردن و ميراندن و رزق همه را به خداوند متعال نسبت داه است. پس هر چند شان نزول اين آيات در مورد اهل كتاب يا منافقان زمان پيامبر است، ولي مفهوم و پيام اين آيه براي تمام انسان ها در طول زمان مي باشد.
از نظر قانون آفرينش و حكم عقل و دعوت انبياء، هر كسى در كسب سعادت و خوشبختى و عزت و ذلت و تلاش و كوشش براى كسب روزى خويش مختار و آزاد است، پس اينكه در آيه فوق، همه اينها به خداوند نسبت داده شده است، به خاطر اين است كه سرچشمه اصلى عالم آفرينش و تمام مواهب و قدرتهايى كه افراد دارند، خداست، اوست كه همه امكانات را براى تحصيل عزت و خوشبختى در اختيار بندگان، قرار داده، و اوست كه قوانينى در اين عالم وضع كرده كه اگر پشت پا به آن بزنند، نتيجه آن، ذلت است، و به همين دليل همه اينها را مىتوان به او نسبت داد، ولى اين نسبت هرگز منافات با آزادى اراده بشر ندارد، زيرا انسان كه از اين قوانين و مواهب، از اين قدرتها و نيروها، حسن استفاده، يا سوء استفاده مىكند.(3)
علامه طباطبايي در توضيح اين آيات مي نويسند:
عزت يكى از لوازم ملك است، عزت مطلق هم از لوازم ملك مطلق است، پس غير خدا هر كس سهمى از ملك و عزت داشته باشد خداى تعالى به او ارزانى داشته، و تمليكش كرده است، و مردم و امتى هم كه سهمى از عزت داشته باشند باز خدا به ايشان داده، پس عزت تنها و تنها از آن خدا است، و اگر نزد غير خدا ديده شود از ناحيه خدا است و اما عزت غير حقيقى در حقيقت ذلت است، به شكل عزت.
ذلت هم در مقابل عزت احكامى مقابل احكام آن دارد، پس هر چيزى كه غير خدا تصور شود به خودى خود ذليل است، مگر آنكه خدا عزتش داده باشد.
اما درباره رزق كه طبق آيه شريفه فوق و آياتي مثل «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ»(4) و از موارد ديگر استعمال آن به دست مىآيد اين است كه در معناى اين كلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابيده، مثلا مىگويند پادشاه به لشگريان رزق مىدهد، كه اين جمله تنها شامل مواد غذايى لشگر مىشود. اين معناى اصلى و لغوى كلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذايى را كه به آدمى مىرسد، چه دهندهاش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گويا رزق بخششى است كه به اندازه تلاش و كوشش انسان به او مىرسد هر چند كه عطا كننده آن معلوم نباشد، سپس توسعه ديگرى در معناى آن داده و آن را شامل هر سودى كه به انسان رسد نمودهاند هر چند كه غذا نباشد، و به اين اعتبار همه مزاياى زندگى اعم از مال و جاه و عشيره و ياوران و جمال و علم و غيره را رزق خواندند پس رزق به طور حقيقت جز به خدا منسوب نمىشود، و هر جا به غير او نسبتش دهند از قبيل نسبت عمل خدا به غير خدا دادن است، مانند آيه: «وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» كه از آن استفاده مىشود رازق بسيار است، و خدا بهترين آنان است و نيز آنچه خلق در وجودشان از آن بهرهمند مىشوند رزق ايشان و خدا رازق آن رزق است، دليل بر اين معنا علاوه بر آيات بسيارى كه در باره رزق، سخن گفته، آيات زياد ديگرى است كه دلالت دارد بر اينكه خلق و امر و حكم و ملك و مشيت و تدبير و خير همه خاص خداى عز و جل است.(5)
بعد از توضيحات فوق درباره آيات مذكور بايد بگوييم:
1- هر چند در شان نزول اين آيات آمده كه درباره اهل كتاب نازل شده ولي اين آيات اصل كلي را بيان مي كند و گروه خاصي از انسان ها را شامل نمي شود. بلكه اين اصل مربوط به همه انسان ها است كه عزت و ذلتشان دست خداست و خداوند هر كدام از آنها را كه بخواهد عزيز يا ذليل مي كند و به هر كسي كه بخواهد روزي مي دهد.
2- نكته ديگر درباره اين آيات اينكه اين آيات با عدالت خداوند منافات ندارد، زيرا چنين نيست كه خداوند بدون حساب و كتاب و از روي ظلم كسي را عزيز يا خوار كند و همانطور كه در بالا اشاره كرديم، هر كسى در كسب سعادت و خوشبختى و عزت و ذلت و تلاش و كوشش براى كسب روزى خويش مختار و آزاد است و اينكه در آيات فوق، همه اينها به خداوند نسبت داده شده است، به خاطر اين است كه سرچشمه اصلى عالم آفرينش و تمام مواهب و قدرتهايى كه افراد دارند، خداست ولي خود انسان ها هم با اختياري كه دارند مي توانند كاري كنند كه خداوند آنها را عزيز يا ذليل كند يا روزي آنها گسترده يا تنگ شود.
پي نوشت ها:
1. آل عمران(3)آيه 26.
2. همان، آيه27.
3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج2، ص 497.
4. ذاريات(51)آيه58.
5. طباطبايي، محمد حسين، الميزان(ترجمه)، انتشارات جامعه مدرسين، ج3، ص 207.
موفق باشید.