آدمی از بی بصری بندگی آدم کرد/ گوهری داشت ولی نذر قبادو جم کرد
یعنی از خوی غلامی زسگان خوارتر است/ من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد.

خداوند در اين آيه خبر مي دهد هرکس بين خود و خدايش واسطه قرار دهد در حقيقت آن واسطه را پرستيده و او را به عنوان شريک خدا قرار داده است ، و اين مطلب به خاطر اين است که شفاعت تماما متعلق به خداست . قل للَّه الشفاعة جميعاً (الزمر/ 44) اي رسول ما بگو : «شفاعت ، يكسره از آن خداست ».

در اولین سوره ی قران آمده که فقط و فقط از من یاری بطلبید: "ایاک نستعین" فقطاز تو یاری می جویم

کمکم کنید اینا وآیات بسیاری ذهنم رو مشغول کردند .

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت شعر ياد شده ربطي به مسله ندارد و مربوط به كرنش هاي ادميان در برابر همنوع همانند خود براي رسيدن به متاع دنيا است. وگرنه پيروي از فرستادگان الهي نه تنها موجب بي بصيرتي نمي شود، بلكه نشانه بصيرت و تعقل آدمي است وبالعكس كساني كه در برابر انبيا و اولياء تسليم نيستند و سر خم نمي كنند بي بصيرت اند. لذا خداوند در قران كريم فرمود: (( وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلاً (1) اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است!
اما در باره نگاه قران به مسله شفاعت بايد گفت قران كريم در آياتي متعدد وجود شفيعان و داد رساني را نيز ثابت مي كند كه با اجازه خدا دادرسي و شفاعت مي كنند؛مثلا فرمود:
«ما مِنْ شَفيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِه؛ (2) هيچ شفاعت كننده‏اى، جز با اذن او نيست».
« مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛(3) كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟!»
بنا براين بدون اذن و اراده خدا براي هيچ كس اعم از مؤمن و كافر، شفاعت مستقلي نيست؛ ولي به اذن خدا هست اما شفيعاني كه به اذن و اجازه خدا براي كساني كه خدا راضي است، شفاعت مي كنند:
«عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ؛ (4) آن ها(فرشتگان) بندگان شايسته اويند. هرگز در سخن بر او پيشى نمى‏گيرند و (پيوسته) به فرمان او عمل مى‏كنند. او اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آن ها را مى‏داند و آن ها جز براى كسى شفاعت نمي كنند كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است و از ترس او بيمناكند».
با دقت در آياتي كه وجود شفيع را براي كفار نفي كرده نيز به دست مي آيد كه شفيع، گاهي خود خداست و گاهي به اذن او ديگران شفيع مي شوند؛ ولي كفار از هر دو نوع شفيع محروم اند، زيرا نه خدا از كافران و ظالمان شفاعت مي كند و نه شفيعاني كه به اذن خدا شفاعت مي كنند؛از اين رو فرمود:
«و انْذِرْ بِهِ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ (5) و به وسيله آن (قرآن)، كسانى را بيم ده كه از روز حشر و رستاخيز مى‏ترسند. (روزى كه در آن) ياور و سرپرست و شفاعت ‏كننده‏اى جز او [خدا] ندارند؛ شايد پرهيزگارى پيشه كنند».
و براي كافران ستمگر شفاعتي در كار نيست. پس مسله شفاعت يك حقيقت قرآني و غير قابل ترديد است و آيه ي مطرح شده در پرسش صدد نفي شفاعت مستقل از خدا است ونه مطلق شفاعت.
اما در باره آيه انحصار استعانت در سوره حمد بايد گفت:
اگر بخواهيم قدري دقيق تر به مساله نگاه كنيم، استعانت داراي يك حقيقت ذاتي و چندين نمونه شكلي است؛ در واقع ماهيت استعانت همان درخواست ياري و اظهار نيازمندي به يك چيز است، اما اين اظهار نياز و درخواست گاهي به شكل گفتاري و گاهي به صورت هاي گوناگون بيان مي شود؛ بر اين اساس يقينا استفاده يك بيمار از دارو به معني كمك گرفتن از اين ابزار و وسيله براي رسيدن به بهبودي و سلامت است، در واقع خاصيت موجود در اين دارو است كه بيماري را برطرف مي نمايد، اما مساله اين است كه اين امر منافاتي با قدرت مطلق خداوند ندارد .
استعانت ما از برخي انسان ها همين گونه است و اگر مثلا از يك انسان كامل مانند پيامبر يا امام درخواست ياري مي كنيم، در واقع به هيچ وجه براي او استقلال در اين قدرت و توانايي و امكان برطرف كردن نيازمان نمي بينيم، بلكه همه توانايي او در رفع حاجت مان را ناشي از اعطاي قدرت خداوندي مي دانيم و او را واسطه اي در تجلي قدرت خداوند براي رفع نيازهاي مان تصور مي كنيم.
تفاوت ما با شما در اين مساله آن است كه اظهار نياز و استعانت را در مواردي به زبان مي آوريم، اما شما تنها از همه امكانات عالم بدون اظهار نياز زباني كمك مي جوييد و بهره مي بريد و حقيقت استعانت از مخلوقات خداوند را در لحظه لحظه زندگي تان متجلي مي سازيد. و در نهايت بايد گفت اگر اين قبيل استعانت ها با آيه مورد اشاره شما منافات مي داشت، نمي بايست در خود قران مومنان به استعانت نسبت به اموري غير از ذات خداوند ترغيب مي شدند ؛ چنان كه در قرآن تاكيد شده است:
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ ؛(6) اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد »آيا منطقي است بگوييم وقتي خود خدا هست، كمك گرفتن از نماز شرك و واسطه گرفتن بي مورد است؟ بديهي است كه اين كه اين واسطه ها در طول خداوند و درخواست از او محسوب مي شوند و كمك گرفتن از اين اعمال يا افراد همان كمك خواستن از خداوند است.
نوشت ها:
1. اسرا (17) آيه 72.
2. سجده(32) آيه 4.
3. زمر(39) آيه 44.
4. يونس(10) آيه 3.
5. بقره(2) آيه 255 .
6. بقره (2) آيه 153.
موفق باشید.