میخواستم بدونم تغییر دادن دین به ادیان دیگه مشکلی داره؟؟
مثلا زرتشتی بیاد مسلمون بشه یا مسلمون بیاد زرتشتی بشه؟؟
مشکلی داره؟؟
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اگرمنظورتان درك ديدگاه اسلام در اين باره است بايد گفت:
اسلام دين آزاد انديشي است، خداوند به صراحت در سوره بقره مي فرمايد: « لَا اِكرَاهَ فِي الدِّينِ؛(1) در دين هيچ اجباري نيست.» اين آيه نه تنها بيان مي دارد كه نبايد در دين اجبار باشد، بلكه بالاتر از آن مي گويد اجبار در دين شدني نيست.
اين بيان بسيار دقيق است؛ زيرا اصولاً دين و اعتقاد به عنوان يك امر دروني و قلبي، قابليت اجبار كردن يا اجباري شدن را ندارد؛ پس به اين معنا نيست كه در دين و دينداري هيچ نوع اجباري وجود ندارد و يا مي شد در دين اجبار باشد. اما خدا آن را برداشته؛ دين و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است و حوزه قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نيست.
از نظر جهان بيني اسلامي همه انسانها از آزادي، اختيار و قدرت بر تصميم گيري برخوردارند. خودشان سرنوشت خويش را رقم ميزنند؛ اسلام از راههاي گوناگون ميكوشد انديشه بشر را از اسارت باطل برهاند. آدمي با ديد باز و وسعت نظر بيانديشد و داوري كند. دين و آيين حق را برگزيند. بر همين اساس اسلام به شدت مدافع تحقيق و بررسي و استدلال عقلي در مسير يافتن حقيقت است؛ اين سخن قرآن است كه مي فرمايد: «به بندگاني مژده باد كه همه سخنان را ميشنوند و بهترين را برمي گزينند». (2)
بالاتر از اين، اسلام اساس تقليد از دين آبا و اجدادي را محكوم مي كند. مسلم است اين تقليد مذموم در خصوص فردي است كه به سن رشد و قدرت درك عقلي لازم رسيده است: «و چون به ايشان گفته شود كه از آن چه از سوي خدا فرود آمده است، پيروي كنيد، گويند: نه، به همان راهي ميرويم كه پدران ما ميرفتند. حتي اگر پدران شان بي خرد و گمراه بودهاند!». (3)
معناي اين كلام آن نيست كه بايد ديني غير از دين پدران انتخاب نمود، بلكه چه بسا راه و دين پدران حق باشد، اما در هر دو صورت بايد با انتخاب و تحقيق خود انسان باشد. حال چه نتيجه اين تحقيقات منصفانه و درست اسلام باشد يا هر دين ديگري مهم نيست؛ مهم آن است كه انسان به دور از پيش داوري و با انصاف و عقلانيت به دين و آييني معتقد گردد كه بتواند در قيامت بر گرويدن به آن در پيشگاه خداوند دليل بياورد.
پس مسلمان زاده يا پيرو هر دين ديگري نه تنها مي تواند، بلكه بايد دين حقيقي خود را انتخاب نمايد و حقيقت دين پدر و مادري خود يا هر دين ديگري را با تحقيق و بررسي و بررسي منصفانه و عالمانه به دست آورد و به آن پايبند باشد.
اما از نظر اجتماعي مي بينيم ،همه جوامع بشري با تغيير بنيادهاي فكري خود، به مقابله برمي خيزند و تغيير دين را كه به نوعي نابسماني فكري در متن جامعه ايجاد مي نمايد، مذموم مي دانند. بر همين اساس، هر آييني براي حفظ وحدت اجتماعي و حمايت از باورهاي پيروان خود و گسترش آن در جامعه، راهكارهايي را انديشيده تا اين امر شكل اجتماعي به خود نگيرد. اگر فردي در تحقيق خود به حقانيت دين ديگري رسيد، مجال ابراز علني آن و تلاش براي تخريب باورهاي ديگران نيابد.
دليل اين امر هم مسئله اي كاملاً منطقي و عقلاني است؛ زيرا در جامعهاي كه بر مبناي اعتقادات و باورهاي دين معيني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسانها، ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي و ... شكل گرفته، شخص حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضعگيري نموده و درصدد تخريب آن ها باشد؛ زيرا آثار نامطلوبي در زندگي فردي و اجتماعي ايجاد خواهد كرد. باعث تزلزل اركان اجتماعي خواهد شد.
دليل روشن اين امر آن است كه بيش تر افراد جامعه قدرت تحليل و بررسي دقيق و درست در مورد حقيقت را ندارند. در صورتي كه باورهاي فطري و اجمالي آنان مورد ترديد و تشكيك قرار بگيرد و در مواجهه با سؤالات و شبهاتي در مورد حقانيت دين خود قرار گيرند، قدرت يافتن حقيقت را دست مي دهند؛ به عبارت روشن تر، نه به عقيده جديد متمايل مي گردند و نه عقيده قبلي خود را همچون سابق مي توانند بپذيرند.
از نظر اسلام تغيير دين به عنوان امري شخصي و دروني، حقيقتي مورد تأييد و قابل قبول و غير قابل انكار است؛ اما از اين جهت كه افكار عمومي و ايمان مردم را متزلزل ميكند، اظهار آن روا و شايسته نيست. به همين دليل، اسلام با وجود يك سري شرايط، با شخص مرتد، يعني فردي كه دين خود را تغيير داده و در برابر دين قبلي خويش موضع انكاري گرفته، برخورد ميكند. در اين حال، اگر فرد باور خود را رواج ندهد و به امنيت فكري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نكند، به او كاري ندارند و حكم ارتداد نداشته و عقيدهاش نزد خودش محترم است.
در واقع عدم برخورد با چنين فردي يا از آن جهت است كه اصولا در اسلام تفتيش عقايد وجود ندارد و حكومت عملا با كسي كه اعتقاد دروني ديگري دارد. اما آن را تبليغ و ترويج نمي كند هيچ اصطكاك و برخوردي ندارد؛ به علاوه اصولا برخي از فقها چنين فردي را به خودي خود مرتد تلقي نمي نمايند.(4)
ارتداد، از ديدگاه اديان مختلف هم جرم است و مجازات آن نيز مرگ است. حتي در برخي از منابع اديان موجود، حكم آن بسيار شديدتر از اسلام است. (5)
در نتيجه، اگر فردي با مطالعه و تحقيق تشخيص داد كه دين قبلي اش بر حق نيست، ميتواند، بلكه بايد دين ديگر را انتخاب كند. اين امر، هيچ اشكالي ندارد، به شرطي كه اين تغيير دين و كشف حقيقت، منصفانه و از روي عدم تعصب و پيش داوري و از مجراي صحيح و درست صورت پذيرفته باشد. به يقين، چنين فردي در برابر خداوند هم حجت شرعي براي اين كار دارد.
اما در عين حال، چنين فردي حق ندارد در برابر دين و اعتقادات عمومي جامعه موضعگيري نموده و در صدد تخريب آن ها باشد؛ زيرا آثار نامطلوبي در زندگي فردي و اجتماعي ايجاد خواهد كرد. موجب تزلزل اركان اجتماعي خواهد شد. اين عمل، به يقين و به حكم عقل و همه اديان، مذموم و غير قابل قبول خواهد بود. در نتيجه اگر اصرار بر تبليغ دين خود دارد و مي خواهد عقايد جديد خود را ترويج دهد يا بايد برخورد طبيعي و معقول حكومت با خود را بپذيرد و يا در تحت حمايت كشور ديگري به تبليغ عقايد خود از راه دور بپردازد.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 256.
2. زمر (39) آيه 18.
3. مائده(5) آيه 104.
4. موسوي اردبيلي، عبدالكريم، ارتداد و نگاهي دوباره، مجله حكومت اسلامي، ش 14، ص 79.
5. سفر تورية مثني، فصل 13، (مشتمل بر 18 آيه)، كتاب المقدس، ترجمه وليم گلن، دار السلطنه لندن، 1856ميلادي - نامه اي به مسيحيان يهودي نژاد عبرانيان، بند 10، جمله 26-32. (انجيل عيسي مسيح، ترجمه تفسيري عهد جديد، سازمان ترجمه تفسيري كتاب مقدس، تهران، 1357،ص 305-306).
موفق باشید.