با سلام
مطالب زير را فردي كه به نظرم وهابي است در يك سايت منتشر كرده لطفا جواب بدهيد تا اادعا هاي كاذب او را رد كنم.

یعنی نه پیامبر معجزه میکرد و نه شفا می داد و یک فرد معمولی بود که حتی کسی از بیرون می امد نمیشناختش سواد نداشت و حتی در بسیاری از مشکلات خانوادگی و با همسرانش نهایتا ایات خداوند بود که او و بقیه را از ابهام نجات می داد، بنابراین وقتی خود پیامبر و ائمه افرادی عادی بودند چرا که اصلا مردم را تحت تاثیر معجزه و نور و معنویت نمی گذاشتند، ولی ادامه اش چی شد یک عده به اسم شیعه امدند داستانهایی از اعجاز و معجزه ساختند که حاک اینها هم شفا می دهد و چهره های زیبا از ایمه طراحی کردند، اما برای لب مطلب به من بگو فرض کنیم کتاب قران را به زبان اسکیمویی ترجمه کنیم و بفرستیم برای اسکیموها بخوانند ببینم ان اسکیمو اصلا بعد از پیامبر نه ائمه را می شناسد نه عمر و ابوبکر را، یعنی ختم شد تمام شد، ایبیومناتی و منجی اخر ابزمان و اینها ساخته پرداخته اذهانند فکرش را بکن این مسئله به این مهمی به صراحتی که در روایات امده در قران نیاید و خدا مردم را سرکار گذاشته، برو ببین ایه تطهیر بخشی از ایه سوره ای است که کلا در مورد زنان پیامبر است، آیه اکملت بخشی از یک ایه است که سوره در مورد حلالیت گوشت جیوانات است، همانطور که بهاییت ایمان راسخ به بهالله دارد شیعیان هم که زمانی خودم از انها بودم منحرف بودیم و خود ایمه هم ادعای ارتباط با خدا و اعحاز نمیکردند و اینها بعدا ساخته پرداخته شد، اما به نظرت امام زمان چه از دیدگاه قدیمی و چه از دیدگاه جدید ظهور کند چند نفر از خردگراهای پرتعداد جهان می ایند زیر بیرقش اصلا چه چیز حدیدی می خواهد بگوید می خواهد انتقام دروع تاریخی شهادت مادرش را بگیرد؟ بابا همین جالا هم دین و قران و انجیل از زمانه عقب افتاده اند و مشکلات زیادی دارند حالا شما میخواهی امام زمان بیاری!!! کدوم یک از زنها می ایند زیر علم امام زمانی که در قرانش ارث و شهادتش نصفه و کنیز می شن و خرید و فروش می شن؟ .....کل افتخار و ناز شیعه به اعجاز ائمه است حالا شما وقتی میگویی بهتان اعجاز بیاورید میگویید انها عادی هستند خوب اکر عادی هستند پس این همه بوق و کرنا برای چه؟! اصلا تو فکر کن مگر می شود یک کودک 5 ساله بیاید نماز میت پدرش را بخواند و مانند یک فرد دانشمند رفتار کند و هیچ انقلابی در ان مملکت نینگیزد باید گفت وقتی امام حسن عسکری فوت کرد احتمالا فرزندی نداشت و 4 نایبش برای جمع کردن قضیه امامت که نمی شد تا ابد یکی را گفت امام است او را غایب کردند بدروغ یا سر به نیستش کردند به هر حال همانطور که براحتی میخندی به مسیحیها که میگویند مسیح ظهور خدا روی زمین بود براحتی خیلیها هم به این امام زمان معجزه کن می خندند......
اما قضیه امام زمان در ایران، ایران کشوری است با حافظه تاریخی مردمی صفر و متاسفانه روح و فرهنگ این کشور با تجربه عملی رشد پیدا میکند که دلیل ان مطالغه صفر در ایران است، روح جمعی حاکم بر ایران قبل از انقلاب دنبال حکومت علوی دینی بود که توسط روحانیون و شریعتی و حتی مجاهدین خلق به نوعی در ته ذهن همه مردم پامنبری و پادانشگاهی رسوخ کرده بود که نهایتا این خواست و تجربه در قالب جکومت جمهوری اسلامی جلوه کرد و بعد از 33 سال سختی و زجر و کشته و زندانیهای فراوان تناقضات ساده این جکومت که در نحوه تضاد اختیارات و تفکر ولی فقیه غیر معصوم عیر متصل به الله با رشد تدریجی عقل جمعی همراه بود جلوه گر شده است و تقریبا جکومت ولایت فقیه دارد شکستهای اخرش را میخورد و این موضوع با اشتباه ساده محاسباتی جکومت که اتم را انتخاب کرد تا مشکلات و سختیهای جانبی ان در مردم جلوه کرد و مردم هم دنبال رفاه مادی و معنوی هستند دیدند عقل سلیمی حاکم نیست و نیز وضعیت زندانها و فساد مدیران جکومتی تقریبا با ادامه این وضع پایه های ولایت فقیه را سست کرده است// ولی روح جمعی ایران هنوز بر اساس ذهنیات توارثی منتظر جکومت ارمانی امام زمان است و تا این تجربه را هم نگذراند بعید می دانم ایران رو به دموکراسی کشورهای اسکاندیناوی که تقریبا با جبر موجود در ماده فعلا بهترین جکومت دست یافتنی است برسند بنابراین بله ایران نمی دانم کی باید سناریوهای سفیانی و امام زمان برایش پیاده شود و کشته ها و سختیهای زیادی بدهد تا بفهمد نه امام زمانی هست و نه سفیانی و این ذات طبیعت جهانی است که ادامه دارد و امام زمانی در کار نیست چرا که امام زمان هم بیاید نهایتا یک نفر باید مرده شور و اشغال جمع کن و مسئول فاضلاب و ... شود که این یعنی باز یک عده ناراضیند و یک عده راضی و مرفه و این اصلا از جهان حذف شدنی نیست چون ما نمی توانیم ادرار بیماری و مدفوع را از جهان حذف کنیم ناچاا شغلهای پست مرتبط هم نیاز هست و این یعنی داستان فقر و رفاه ادامه دارد

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نويسنده اين سطور اگر واقعيت خارجي داشته باشد، احيانا نه شيعه است و نه سني و نه وهابي؛ در هر حال آن چه در اين متن ذكر شده مجموعه اي از ادعاهاي بي دليل و مبتني بر عدم آشنائي با بديهي ترين امور درون ديني و درون مذهبي است و بديهي است كه در يك بحث و گفتگوي علمي زماني يك ادعا ارزش تامل و بررسي دارد كه لااقل با كمترين شواهد و مستندات همراهي شود و الا صرف طرح احتمال حتي ارزش فكركردن را نيز ندارد.
در هر حال تلاش مي شود نكاتي در مورد مطالب غير مستند مذكور ارائه شود:
1- اگر تنها و تنها معيار ما در كشف حقيقت قرآن باشد، در اين كتاب آسماني پيامبر اسلام داراي دو ساحت مشخص بشري و مافوق بشري است، يعني در حيطه شخصيت حقيقي ايشان انساني همانند ديگران اما به دور از رذائل و مشكلات جسمي و روحي بودند و يم انسان تمام عيار به حساب مي آمدند، اما از نظر حقوقي ايشان در جايگاه ارتباط با عالم غيب و دريافت وحي قرار داشتند .
خداوند در قرآن مي فرمايد:« قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيّ (1) بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما (امتيازم اين است كه) به من وحى مى‏شود ». پس پيامبر داراي دو ساحت مشخص است و نفس دريافت وحي نشان مي دهد ايشان فردي عادي نبوده است؛ به علاوه كه معجزات گوناگوني به ايشان و ساير انبياء الهي در خود قرآن نسبت داده شده و با وجود اين همه استناد معجزه چگونه مي توان همه انبياء و بالاترين و خاتم ايشان را فردي معمولي و بدون معجزه قلمداد كرد؟
به علاوه اگر قضاوت در مورد شخصيت و زندگاني پيامبر اسلام مانند هر شخصيت تاريخي ديگر منوط به بررسي نقل ها و گزارشات تاريخي است ده ها كتاب تاريخي و روايي در مورد پيامبر اسلام حوادث مختلف غير عادي و معجزات غير قبال انكاري را در مورد ايشان نقل كرده اند(2) كه ادعاي واهي مطرح شده در پرسش را مخدوش مي سازد.
2- اين كه اگر فردي وارد در جمع مسلمانان مي شد پيامبر را نمي شناخت امري صحيح است ، اما اين امر كه بيان گر اوج فضائل اخلاقي در ايشان و حاكي از روح ساده زيستي و دوري از تكبر و خود برتر بيني در پيامبر است چه ارتباطي با عادي و معمولي بودن ايشان دارد ؟ مگر مسلمانان ادعا كرده اند كه پيامبر درشكل و شمائل وضعيتي خاص داشت يا در نوع حكومت و كديريت جامعه براي خود وضعيتي همانند حكام و سلاطين قائل بود تا بگوييم اين گونه نبود و افردذ تازه وارد ايشان را نمي شناختند؟
اتفاقا علت اصلي جدب افراد به سمت اين بزرگوار همين سلوك متواضعانه و اخلاق نيكوي ايشان بود چنان كه قرآن به اين امر تصريح كرده است. (3) اما در عين حال همه اين ها آن حضرت شخصيت والايي بود كه احدي را ياراي همراهي با ايشان در فضائل و مقامات نبوده و نخواهد بود و خداوند نيز به صراحت از افرادي كه از اين سلوك متواضعانه و بي تكلف حضرت سوء استفاده كرده و جايگاه حقيقي ايشان را فراموش مي كردند نكوهش مي كند و عدم تامل درد برخي از اين امور به ظاهر ساده مانند بلند سخن گفتن با ايشان را عملي بسيار ناشايست و موجب نابود شدن همه اعمالشان معرفي مي كند:
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون (4) ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد، و در برابر او بلند سخن مگوييد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى‏دانيد!»
3- در مورد اين كه پيامبر در مورد بسياري از امور و خاتلافات حل مساله را منوط به وحي الهي مي نمود نيز چيزي جز همان جنبه نبوت و اتصال ايشان به عالم وحي را نمي رساند ؛ در واقع پيامبر به خودي خود نه براي خود شأني خاص قائل بود و نه مايل به شكل گيري اين اعتقاد نسبت به خود در بين توده مسلمانان بود؛ به همين جهت تلاش مي نمود كه در همه امور اين حقيقت را در ذهن جامعه رسوخ دهد كه در تفكر اديان آسماني شارع و قانون گزار خداوند است و اوست كه بايد در امور مختلف حكم صادر نمايد .
لذا در موارد عديده آن جا كه پاي مساله جديد و لزوم حكمي خاص در ميان بود حضرت داوري و صدور حكم را متوقف مي كرد تا وحي مربوطه نازل شود و با صدور وحي هم جايگاه نبوت و تفاوت آن با ساير حكومت هاي غير آسماني تاكيد مي شد و هم پذيرش عمومي نسبت به مساله حاصل مي شد و جاي هيچ گونه ترديد و تشكيكي باقي نمي ماند.
البته در موارد شخصي مانند اختلافات با همسران پيامبر تا جايي كه مقدور بود حتي با تحمل سختي هاي مختلف بر خود تلاش مي نمود كه رضايت همسران خودرا جلب نمايد؛ اما در مواردي خداوند در مقام حمايت از ايشان بر مي آمد و تذكراتي را به اين همسران مي داد (5)؛ اين موارد نه تنها نشانه عادي بودن پيامبر بلكه به روشني بيانگر تفاوت وضعيت ايشان با ديگر افراد بود تا جايي كه خداوند با تهديد و توبيخ، متذكر اين نكته مهم به همسران ايشان مي شد.
در نتيجه عظمت روحي و معنوي آن حضرت و جانشينان آن بزرگوار دليلي بود كه ماوراء همه ادله عقلي و براهين و معجزات عامل جذب توده مردم به سمت ايشان مي شد و در طول تاريخ شيعه نيز در عين وجود سخت ترين فشارها و مشكلات مردم به سمت امامان شيعه جذب شدند و اين شدتن محبت و ارادت در گذر تاريخ حفظ شده و امروزه نيز در جلوه هاي گوناگون در جامعه شيعي بلكه در امت اسلامي نمود دارد.
4- به يقين اگر قران به مناطق گوناگون جهان برود و در شرائط ايده آل مطالعه و تحقيق قرار بگيرد ، زمينه اصلي گرايش انسان هاي منصف و جوياي حقيقت به اين دين را فراهم خواهد آورد ، چنان كه تا امروز موجبات اسلام آوردن ميليون ها نفر را تنها و تنها مطالعه همين كتاب آسماني فراهم آورده است؛ البته بديهي است كه يك مطالعه كننده غير مسلمان و حتي يك تازه مسلمان نتواند جزئيات معارف و مفاهيم قراني و ديني را در وهله نخست دريابد، اما به مروز زمان و با رسيدن به عمق فكري و معرفتي بيشتر حتما اين سوال براي او مطرح خواهد شد كه:
- مراد از امام شدن حضرت ابراهيم در اواخر عمر و بعد از نبي و رسول بودن چيست كه خداوند رسيدن به اين مقام را پس از آزمايشان سخت به ايشان وعده مي دهد؟ (6)
- مراد از فرد يا افرادي كه داراي ولايت مطلق هستند و پيامبر هم نيستند چه كساني است كه در قرآن وليّ همه مومنان خوانده شده اند؟ (7)
- چه حادثه خاصي باعث شد كه خداوند حكم به تكميل دين و تمام شدن نعمت بر مسلمانان كرده و راضي شده كه دين اسلام دين اين امت باشد و چرا تنها در يك روز خاص در اواخر عمر پيامبر خداوند اسلام را به عنوان دين اين امت مي پذيرد؟ (8)
اين ها و مواردي از اين دست حتما يك محقق منصف را به سمت تفكر امامت و نگاه خاص شيعي به اين مساله خواهد كشاند، چنان كه در طول تاريخ نيز همين اتفاق افتاده است؛ البته قرار گرفتن آيه تطهير در ضمن ديگر آيات و نمونه هايي از اين دست براي كسي كه به ادبيات قران آشنا باشد، امري كاملا بديهي و روشن است و به همين جهت بزرگترين مفسران قران از اهل سنت اين آيات را قطعا در مورد اهل بيت دانسته اند و ترديدي در عدم ارتباط اين آيات با آيات و قبل و بعد نكردند. اي كاش نگارنده اشكال لااقل به منابع اهل سنت معتقد بوده و به آن ها نگاهي مي انداخت.
5- در مورد امام زمان هم سطحي و ابتدائي بودن نگاه نويسنده اشكال، تامل برانگيز است و به دليل تعدد اين ادعاهاي بي دليل و مدرك مجالي براي نقد آن نيست؛ اما تنها به ذكر همين نكته اكتفا مي كنيم كه در همين امروز و قبل از ظهور امام زمان، زنان بسياري در به اصطلاح متمدن ترين ممالك جهان تنها و تنها با مطالعه قرآن و نظام حقوقي آن در مورد زنان ، به اسلام مي گروند و به شدت از اين انتخاب خود دفاع مي كنند.
تعداد افراد سرشناش و شناخته شده از بازيگران و هنرمندان و مانند آن ها به حدي زياد است كه در سايت هاي گوناگون و شبكه هاي خبري هر ازگاهي يكي از اين افراد معرفي مي شود و با اين وجود مجالي براي معرفي افراد عادي در اين زمينه نيست؛ در عين حال نويسنده اشكال مي گويد "كدوم يك از زنها مي ايند زير علم امام زماني كه در قرآنش ارث و شهادتش نصفه"؛ بماند كه ادعاي ايشان در مورد كنيز شدن زنان تازه مسلمان يا حاكي از اوج بي اطلاعي ايشان و يا غرض ورزي در نقل واقعيات است.
6- در نهايت در مورد ادعاهاي واهي در مورد امام زمان و عملكرد نواب چهارگانه و شكل گيري اين تفكر در جمهوري اسلامي و ... تنها چيزي كه مي توانيم ذكر كنيم اين است كه اين ها همه و همه ادعاهايي بي دليل و وهمي است كه هيچ مستند و دليلي براي آن اقامه نشده است؛ اما ما در مورد نادرستي اين ادعاها ده ها و صدها دليل معتبر تاريخي و تحليلي و اجتماعي داريم كه در صورت طرح منصفانه و دقيق اشكال حاضر به بحث پيرامون آن ها هستيم.
اين امر مستلزم مطالعات حد اقلي و اوليه طرف مقابل در موصضوع مهدويت و حكومت مهدوي است نه اين كه گمان كند در حكومت مهدوي بايد نجاسات و قاذورات از دنيا حذف شود و الا شغل هاي مرتبط با اين امور هم وجود دارد و لزوما افرادي كه داراي اين مشاغل باشند از زندگي خود ناراضيند و ... .
پي نوشت ها:
1. كهف (18) آيه 110.
2. شيخ عباس قمي، منتهي الامال، نشر طوبي، قم 1378 ش، ج1، ص 123.
3. آل عمران (3) آيه 159.
4. حجرات (49) آيه 2.
5. تحريم (66) آيه 1.
6. بقره (2) آيه 124.
7. مائده (5) آيه 55.
8. همان آيه 3.
موفق باشید.