با سلام
بافرض ایمان به اصل توحید برای یک فرد چگونه میتوان به حقانیت پیامبران ایمان آورد. یعنی چگونه می شود به هزاران سال تاریخ اعتماد کرد که داستان انبیا ساختگی نیست و انبیائی وجود داشتند ویا اینکه اگرهم وجود داشتند اینها افرادی نبودند که مردم را سرکار گذاشته وبه دروغ خود را منتسب به خدا میکردند؟
باتشکر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آنچه در مورد پرسش شما مي توان گفت اين است كه در اين زمينه بايد تفكيكي بين پيامبر اسلام و ساير پيامبران انجام داد، هم از نظر راهكارهاي دسترسي به صدق يا عدم صدق ادعاي ايشان و هم از منظر گزاره هاي تاريخي؛ در واقع راه كار دسترسي ما به درستي يا نادرستي آنچه در مورد انبياء پيشين نقل شده چيزي جز داده هاي تاريخي و گزارشات مفصل و يا مجمل در متون درون ديني يا برون ديني تاريخي نيست.
وقتي همه چيز به گزارشات تاريخي منتهي شد راهكار راستي آزمايي اين متون چيزي نيست جز پيروي از قواعد و ضوابط كشف حقيقت از ميان متون تاريخي كه البته اين قواعد نيز كاملا مورد قبول انديشمندان بوده و هستند و اگر اين راهكارهاي كشف حقيقت نباشد ما نمي توانيم به حوادث چند صد سال اخير نيز باور داشته باشيم چه رسد به آنچه به عنوان تاريخ تمدن بشر در مورد ممالك و فرهنگ ها و ملت هاي مختلف بيان مي شود و به واقعيت داشتن بسياري از ان ها يقين داريم.
به طور كلي در نقل هاي تاريخي مي توان اين اخبار را به سه بخش تقسيم نمود:
1. اخباري كه احتمال وقوعشان ضعيف يا محال است. مثل ماجراهايي كه در زمان آنها مورخ حضور نداشته است و سلسله راوي مناسبي هم براي نقل ماجرا به ما معرفي نمي كند يا اينكه مورخين كمي آن را نقل كرده باشند كه روايتي ضعيف است و اگر ماجرايي را نقل كند كه با عقل همخواني نداشته باشد محال محسوب مي شود.
2. اخباري كه احتمال وقوعشان بالاست. اين روايات تاريخي به لحاظ راوي مشكلي ندارند و به شرايط و قرائن و آثار بدست آمده از آن عصر نيز همخواني دارند و همچنين روايتي كه به لحاظ اعتبار همسطح آنها باشد، ولي خلاف آن خبر را بگويد وجود ندارد.
3. اخبار قطعي: تنها روايات متواتر را مي توان قطعي حساب كرد بدان معنا كه اين ماجراها را مورخين مختلف و سلسله راويان زيادي نقل مي كنند و اسناد زيادي دال بر وقوع آنها وجود دارد. البته در حوادث روز آنچه را كه شما با چشم خود ديده باشيد نيز قطعي محسوب مي شود، ولي اين قطعي بودن فقط براي شاهدان ماجرا تعريف مي شود. اما در مورد نقل هاي تاريخي بررسي تنوع و تعدد نقل هاي تاريخي آن هم از گزارش گران مختلف با ديدگاه هاي گوناگون مي تواند معيار خوبي براي راستي آزمايي اين حوادث باشد كه امروزه نيز عمده مباحث مورد قبول در تاريخ فرهنگ ها و ملت ها بر همين مبنا شكل مي گيرد و كتاب هاي معتبر در زمينه تاريخ تمدن و ملل و حوادث گذشتگان، آثاري هستند كه از همين ضوابط و معيارهاي كشف حقيقت در متون تاريخي به درستي بهره برده اند.
اما در خصوص تاريخ پيامبران بايد گفت در اين خصوص لااقل وجود شخصيتي مثل حضرت محمّد(ص) در تاريخ قطعي است، چرا كه به دليل فاصله كم تاريخي، اسناد و دلايل زيادي بر آن موجود است و احتمال كذب و خطا در نقل آن هم نمي رود؛ به علاوه مستندان باستان شناسي و شواهد و قرائن موجود در مورد مكان زندگي ايشان و جزئياتي كه از زندگاني ايشان به جاي مانده با اين نقل هاي متواتر همخواني و مطابقت دارد.
به عبارت روشن تر در علم تاريخ تنها پيامبري كه كسي هيچ شكي در وجود خودش و دين او نكرده است، حضرت رسول اعظم محمد (ص) مي باشد چرا كه طي نقلهاي مختلف و متواتر، اخبار مختلف مربوط به ايشان به ما رسيده است. اين تاييد و تواتر فقط در ناحيه مسلمانان هم نيست كه شائبه طرفداري در آن باشد بلكه تمام مورخان غربي نيز به اين مساله صحه گذاشته اند در حاليكه برخي از آنها وجود حضرت عيسي و پيامبران قبل از ايشان را افسانه، داستان و غيرواقعي دانسته اند. كتابهاي فراواني كه در زمينه زندگاني حضرت رسول(ص) نوشته شده است، مويد اين سخن است.(1)
اما تفاوت كار در اينجاست كه در مورد اثبات حقانيت پيامبر اسلام علاوه بر اين شواهد تاريخي و باستان شناسي، معجزه جاويد ايشان يعني قرآن هم وجود دارد كه مي تواند بهترين راهكار براي كشف حقيقت باشد؛ در واقع اگر در مطالعه مستقل ما به اين كتاب آسماني اعجاز و فوق بشري بودن آن ثابت گردد، محتويات و گزارشات دروني آن نيز مورد قبول و منطبق بر منشا وحياني و بدون خطا محسوب مي گردد و در نتيجه هم وجود شخصيت پيامبر اسلام ثابت مي گردد و هم صحت ادعاي نبوت ايشان و ما يقين پيدا مي كنيم كه اين فرد پيامبر خداوند بوده است.
در نتيجه تفاوت جدي در كشف حقيقت ادعاي نبوت از جانب پيامبر اسلام و انبياء پيشين در اين است كه براي اثبات حقانيت پيامبر اسلام معجزه اي موجود امروزه نيز در دست ماست در حالي كه معجزات انبياء گذشته تنها نقل هاي تاريخي و بعضا غير متواتر است كه نمي توان به صرف مراجعه به اين منابع تاريخي لااقل در مورد جزئيات آن به يقين رسيد.
اما نبايد فراموش كرد كه با اثبات وحياني بودن قرآن نه تنها وجود و حقانيت شخص پيامبر اسلام بلكه وجود و حقانيت تمام انبياء گذشته كه در اين كتاب از آن ها سخن به ميان آمده نيز ثابت مي گردند.
در واقع اگر ما به گزارشات تاريخي در مورد انبياء گذشته ايمان نداشته باشيم، اما از طريق پذيرش وحياني بودن قران مي توانيم به وجود اين اشخاص و حوادث رخ داده بر ايشان و امت هايشان ايمان پيدا كنيم و اين ارزش و اهميت قرآن را به عنوان يك سند قطعي و مورد اعتماد، براي اثبات مدعاي اكثر اديان به خوبي نمايان مي سازد.
پي نوشت ها:
1. آثاري مانند: محمد در مكه و محمد در مدينه، مونتگمري وات، انتشارات آكسفورد، انگلستان؛ محمد ستاره اي كه در مكه درخشيد، كلود اتين ساواري، موسسه مطبوعاتي فرخي، تهران؛ جانشيني محمد، ويلفرد مادلونگ، آستان قدس رضوى، مشهد و... .
موفق باشید.