سلام علیکم؛
با عرض خسته نباشید ،احتراما خواهشمندم بفرمایید درک امام زمان از ما تا چه حدی است و آیا با این مطلب که تنها خداوند آگاه به غیب می باشدمنافاتی ندارد؟ضمنا در دعای فرج امام زمان میگوییم یا محمد ویا علی و یا علی ویا محمداکفیانی فانکما کافیان ونصرانی فانکما ناصران با آیاتی از قرآن که تنها خدا برای ما کافیست و این آیات بسیار است(مانند ایاک نعبد و ایاک نستعین یا قسمتی ازآیه آخر سوره توبه که حسبی الله لا اله الاالله و هو رب العرش العظیم که در تعقیب نماز صبح امام رضا(ع) نیز آمده و بسیاری آیات دیگر قرآن کریم)منافاتی ندارد و به نوعی شرک نمی باشد هر چند من خود هر روز عهد کرده ام و این دعا را میخوانم و تلفنی از دفتر آیت ا...مکارم شیرازی پرسیده ام و قانع نشده ام لطفا مرا راهنمایی نمایید از خداوند منان توفیق هدایت روزافزون همگان را دارم.
پرسش: آگاهي ودرك امام زمان از ما
1- سلام عليكم؛ با عرض خسته نباشيد ،احتراما خواهشمندم بفرماييد درك امام زمان از ما تا چه حدي است و آيا با اين مطلب كه تنها خداوند آگاه به غيب مي باشد منافاتي ندارد؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود اين كه انسان كامل (پيامبر و ائمه(ع)) ناظر بر ما هستند، در آموزههاي وحياني نكتههايي معنادار و آموزندة فراوان در اين باره آمده است. تفصيل بحث را در منبع ذيل جويا شويد(1) به طور كلي مساله شهادت بر امت در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است:
« چگونه است حال آن گاه كه از هر طايفهاي گواهي ميآوريم و تو را بر اين امت به گواهي خواهيم».(2)
در روايتي آمده:
«در هر عصر و زماني امامي از ما اهل بيت شاهد و ناظر اعمال مردم است و رسول خدا شاهد بر اعمال ما است».(3)
در نامهاي كه از ناحيه مقدس امام عصر(ع) رسيده آمده است:
«فإنّا يحيط علمنا بأنبائكم، ولا يعزب عنّا شيء من أخباركم، و معرفتنا بالزلل الذي أصابكم؛(4) به اخبار شما علم داريم و هيچ چيز از اخبار شما بر ما پوشيده نيست. از لغزش و كاستيهاي عملكرد شما آگاه هستيم و چيزي بر ما پوشيده نميماند».(5) طبق اين گونه روايات، ائمه(ع) ناظر بر اعمال ما هستند.
بر اساس دلايل مختلف انسان كامل داراي علم غيب است و هيچ چيز نميتواند از نفوذ ديد او ممانعت كند، زيرا او به حقايق جهان هستي در هر گوشه شرايطي كه وجود داشته باشد، به اذن خدا آگاه است، اعم از آنهايي كه تحت حس قرار دارد و آنهايي كه بيرون از دايرة حس ميباشند، مانند موجودات آسماني و حوادث گذشته و وقايع آينده.
به موجب اين روايات كه به حد و حصر نميآيد، امام از راه موهبت الهي، نه از راه اكتساب، به همه چيز آگاه است و هر چه را بخواهد ،به اذن خدا ميداند. براهيني وجود دارد كه به موجب آنها امام (ع) به حسب مقام نورانيت خود ،كاملترين انسان عصر خود و مظهر كامل اسماي و صفات خدايي است و به حسب وجود عنصري خود به هر سوي توجه كند، براي وي حقايق روشن ميشود.(6)
بنابر اين معصومين(ع) به اذن الهي در امور تشريعي و تكويني از اسرار غيب آگاه هستند و از حوادث و پيشامدها خبر دارد. گرچه آن ها از نزد خود غيب نميدانسته اند، ولي خداوند برخي امور غيبي را براي آنان بيان كرده و آن ها را از غيب آگاه مي ساخته است. از اين رو در قرآن كريم فرمود:
؛عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدا الا من ارتضي من رسول (7) عالم الغيب اوست، هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد، مگر رسولاني كه آن ها را برگزيده». در روايات با اشاره به اين آيه آمده:
«سوگند به خدا كه محمد از كسانياست كه خداوند از او راضي است و اين آيه شامل او ميگردد و از ناحيه او به ما اهل بيت نيز ميرسد».(8)
در برخي روايات تصريح شده كه ائمه جزء كسانياند كه خداوند آن ها را از غيب خود آگاه مي سازد. در اين باره چندين روايت نقل شده است از جمله فرمود: هر گاه امام بخواهد چيزي را بداند، خداوند او را آگاه ميسازد. (9)بنابراين علم غيب حقيقتي است كه اختصاص به خداوند دارد. بالاصاله و بالذات از آن خداوند است، ولي به دلايل متعدد پيامبر و ائمه به اذن الهي و با تعليم الهي از غيب آگاه ميشوند، از آنچه بيان شد به دست آمد كه چنان كه پرسشگر محترم تصور نموده علم غيب بالذات از آن خداوند است، ولي به اذن الهي انبيا و اوليا نيز از امور مختلف غيب آگاه مي شوند. و اين مسله هيچ منافاتي با اختصاص علم غيب به خداوند ندارد. چون علم غيب ذاتي مخصوص خدا است امام انسان كامل به اذن الهي از غيب آگاه مي شود.
پينوشتها:
1. صادقي، سيماي اهل بيت در عرفان امام خميني»نشر مؤسسه آثار امام خميني، 1387ش، ص 246.
2. نساء (4) آيه 41.
3. مجلسي، بحار الانوار، نشر دار الاحياء التراث العربي، بيروت 1403ق. ج 23، ص 345، حديث 38.
4. همان، ص 346، حديث 41.
5. همان، ص 175، ح 53.
6. صادقي، جلوههاي عرفاني نهضت حسيني، نشر بوستان كتاب، قم 1386ش، ص 27.
7. جن (72) آيه 26- 27.
8. كليني، اصول كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1380 ق، ج 1، ص 256.
9. اصول كافي، ج 1، ص 258.
پرسش: آگاهي ودرك امام زمان از ما
2- ضمنا در دعاي فرج امام زمان ميگوييم يا محمد ويا علي و يا علي ويا محمداكفياني فانكما كافيان ونصراني فانكما ناصران با آياتي از قرآن كه تنها خدا براي ما كافيست و اين آيات بسيار است(مانند اياك نعبد و اياك نستعين يا قسمتي ازآيه آخر سوره توبه كه حسبي الله لا اله الاالله و هو رب العرش العظيم كه در تعقيب نماز صبح امام رضا(ع) نيز آمده و بسياري آيات ديگر قرآن كريم)منافاتي ندارد و به نوعي شرك نمي باشد هر چند من خود هر روز عهد كرده ام و اين دعا را ميخوانم و تلفني از دفتر آيت ا...مكارم شيرازي پرسيده ام و قانع نشده ام لطفا مرا راهنمايي نماييد از خداوند منان توفيق هدايت روزافزون همگان را دارم.
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد اين قبيل امور توجه به يك اصل كلي ضرورت دارد و آن اين كه انحصار كفايت خداوند و يا حصر در استعانت از خداوند به معناي بطلان هر گونه كفايت غير خداوند يا استعانت از غير خداوند نيست. اين دعا و امثال آن بيان هاي گوناگوني باي توسل و درخوايت كمك از اولياء الهي در مسير رسيدن به خواسته خود مي باشد كه نه منافاتي با درخواست از خداوند دارد و نه مخالف با آيات مورد اشاره است.
بد نيست ابتدا تاملي در ماهيت توسل داشته باشيم؛ توسل به معناي مدد جستن از وسيله اي براي نزديك شدن به مقصود است(1)؛ پس توسل به معناي استفاده از اسباب براي دستيابي به هدفي خاص است؛ خداوند به مقتضاي لطف و رحمت بي انتهاي خويش، اسباب هدايت مردم را فراهم كرده كه يكي از آن ها فرستادن پيامبران و نزول كتب آسماني و راهنمايي رهبران ديني است.
هر چند خداوند توانا است كه مستقيم تمام عالم را اداره كند و نياز به واسطه هاي فيض ندارد، اما در عين حال سنت الهي بر اين تعلق گرفته كه جهان هستي را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد و فيض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا كند. امام صادق(ع) مي فرمايد:
"ابي الله أن يجري الاشياء الا بالأسباب؛ (2) خداوند امور و اشياء را از طريق علل و سببش جاري مي سازد". بر اين اساس انسان در همه كارهاي زندگي (مادي يا معنوي) به اسباب و وسايل توسل مي جويد.
خداوند براي اعطاي فيض خويش، راه ها و اسبابي را مشخص كرده است، مانند نماز، روزه، نيكي به يتيم، خدمت به مردم. از جمله اسباب و عوامل، نزول فيض و رحمت الهي، وجود انسان هاي به حق رسيده(امامان و پيامبران) هستند. همان گونه كه در نزول بركات مادي نيز از ابزار و اسباب مادي بهره گرفته. شفا را در دارو قرار داده و به پزشك، آگاهي براي درمان انسان ها داده است.
ريشه اصلي توسل در قرآن كريم آمده: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ؛ (3) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با وسيله به او توسل جوييد».
با توجه به اين كه كلمه وسيله در آيه اطلاق دارد، شامل همه امور معنوي ميشود كه انسان را براي دريافت حاجت از خداوند كمك ميكند، بنا بر اين همان طور كه براي گرفتن حاجت به خانه خدا و حجر الاسود و نماز و روزه و درود به پيامبر متوسل ميشويم، به ارواح مطهر پيامبر، اولياي الهي، و بندگان صالح نيز ميتوان متوسل شد. آن ها را در پيشگاه خداوند شفيع قرار داد و از خداوند حاجت خواست.
اين عموميت معناي وسيله حتي مود تصريح عالمان اهل سنت هم قرار گرفته است. چنان كه مفسر بزرگ اهل سنت زمخشري در تفسير وسيله مي نويسد:
« الوسيلة: كل ما يتوسل به أى يتقرّب من قرابة أو صنيعة أو غير ذلك (4) وسيله هر چيزي است كه بدان نزديكي و تقرب حاصل گردد از نسبت و خويشي گرفته تا رفتاري خاص يا غير آن»
در نتيجه درخواست وساطت از اولياي الهي بر آن مبنا استوار مي گردد كه ما اين عمل را در راستاي درخواست از خود خداوند قلمداد مي نماييم و تمام قدرت و اراده و توانمندي اين بزرگواران را در طول قدرت و اراده و خواست خداوند مي دانيم، در نتيجه كمك خواستن از ايشان همانند استفاده از هر وسيله ديگري است كه خداوند براي آن قدرت تاثيرگذاري و برطرف كردن مشكلي براي ما را قرار داده است كه اثر بخشي آن هيچ منافاتي با قدرت و اراده الهي ندارد.
پس همه خواستن هاي ما از اين واسطه ها عين درخواست از خود خداوند است و تفاوت ماهوي ندارد و همه اين امور نوعي عبادت و توجه به خداوند محسوب مي گردند، همان گونه كه خود خداوند براي عبادت خود بندگان را به سوي نمادها و مظاهري چون كعبه و ... فراخوانده است؛ آيا مي توان گفت وقتي خدا هست ديگر چرا توجه به كعبه و طواف بر گرد او؟
به علاوه اگر خداوند تا اين حد به انسان نزديك است كه براي تقرب به او و يا رسيدن به برخي از نتايج مطلوب و مورد نظر هيچ نيازي به كمك خواستن از امور ديگر نيست و خود به صراحت از زبان مومنان در قرآن فرموده « إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ (5) تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم»، چرا خود برخي از اعمال و عبادات را به عنوان وسايلي براي استعانت و رسيدن به نتيجه به ما معرفي مي فرمايد؟ چنان كه در قرآن تاكيد مي نمايد:
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ ؛(6) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد »آيا منطقي است بگوييم وقتي خود خدا هست، كمك گرفتن از نماز چه معنايي دارد؟
در نتيجه اگر خداوند خود را بهترين كفايت كننده بندگان خويش مي داند و تاكيد مي نمايد:
« أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكاَفٍ عَبْدَهُ وَيخَُوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد (7) آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بندهاش كافى نيست؟! امّا آنها تو را از غير او مىترسانند. و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ هدايتكنندهاى ندارد» اين امر منافاتي با كفايت كنندگي بندگان خاص او در حق ديگر بندگان ندارد و اين كفايت كنندگي در ط.ل كفايت الهي است، يعني خداوند از طريق همين بندگان خاص خود كفايت امور ديگر بندگان را رقم مي زند.
چنان كه در خود اين آيه با تامل روشن مي شود، كفايت خداوند در برابر تهديد پيامبر از جانب مشركان به صدمه زدن بت ها و خدايان دروغين بيان شده، و مفسران نيز همين امر را بيان داشته اند(8)؛ و اين آيه ارتباطي با كفايت بندگان صالح خداوند در حق ديگر بندگان ندارد.
همان گونه كه در خود قرآن اين حمايت و كفايت از پيامبر در آيات ديگر نه تنها منحصر در ذات خداوند نشد، بلكه به بندگان ديگر و حتي فرشتگان هم تعميم داده شد:
«إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهير (9) و اگر براى آزار پيامبر همدست شويد، خدا ياور اوست و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و فرشتگان از آن پس ياور او خواهند بود.»
پي نوشت ها:
1. المصباح المنير، فيومى احمد بن محمد، انتشارات المكتبه العلميه، بيروت، ج 2، ص 660 .
2. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش، ج1، ص 183.
3. مائده(5) آيه 35.
4. زمخشرى محمود، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل، انتشارات دار الكتاب العربي، بيروت، 1407 ق، ج 1، ص 628.
5. فاتحه (1) آيه 5.
6. بقره (2)، آيه 153.
7. زمر (39) آيه 36.
8. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه ، تهران، 1374 ش، ج19، ص 459.
9. تحريم (66) آيه 4.
موفق باشید.