در كتاب دين و زندگي سوم دبيرستان ميخوانيم كه منزلت هر انساني به تقواي انسان بستگي دارد نه جنسيت آن.
ولي چندي پيش در نهج البلاغه سخن اميالمومنين بعد از جنگ جمل(خطبه80) را خواندم كه فرمودند:
اى مردم،بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص است و عقلهایشان ناقص است.اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان،بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است.از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید،تا به کارهاى زشت طمع نکنند
من فقط ميخواستم ببينم چرا امام علي به زنها ميگويد ناقص العقل؟!
واقعا اين سخن من را طوري تحت تاثير قرار داد كه نظرم نسبت به ايشان عوض شده.
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم
اين خطبه به شرح زير است:
معاشر الناس إن النساء نواقص الإيمان نواقص الحظوظ نواقص العقول. فأما نقصان إيمانهن فقعودهن عن الصلاة والصيام في أيام حيضهن. و أما نقصان حظوظهن فمواريثهن على الانصاف من مواريث الرجال. وأما نقصان عقولهن فشهادة امرأتين كشهادة الرجل الواحد. فاتقوا شرار النساء وكونوا من خيارهن على حذر ولا تطيعوهن في المعروف حتى لا يطمعن في المنكر
اي گروه مردم همانا زنان از لحاظ ايمان و بهره و عقل نقصان و كمي دارند. نشانه كمي ايمانشان اين كه از نماز و روزه در ايام عادت بازنشسته اند و كمي بهره شان اين كه ميراشان نصف ميراث مردان است و نقصان و كمي عقلشان اين كه شهادت يك مرد برابر شهادت دو مرد است. پس از زنان شرّ بپرهيزيد و از زنان خوب احتياط پيشه كنيد و در امور نيك از آنان اطاعت نكنيد تا در امور بد در اطاعت شما طمع نكنند.
در مورد اين خطبه و سند، اعتبار و معناي آن نظرهايي داده شده است از جمله:
1. برخي در سند و انتساب اين خطبه به امام علي، ترديد جدي به خرج داده در صدور آن از معصوم مناقشه كرده اند.(1)
به نظر مي رسد اين قضاوت عجولانه است زيرا:
اين خطبه و كلمات امام علي در زمينه نقصان عقل و ايمان زنان، در بيانات رسول خدا سابقه داشته و با بيانات ديگر امام علي تاييد شده است.
رسول خدا بر جمعي از زنان عبور كرد و خطاب به آنان فرمود:
يا معاشر النساء ما رأيت نواقص عقول ودين أذهب بعقول ذوي الألباب منكن ، إني قد رأيت أنكن أكثر أهل النار يوم القيامة فتقربن إلى الله عز وجل ما استطعتن، فقالت امرأة منهن: يا رسول الله ما نقصان ديننا وعقولنا؟ فقال: أما نقصان دينكن فالحيض الذي يصيبكن فتمكث إحداكن ما شاء الله لا تصلي ولا تصوم و أما نقصان عقولكن فشهادتكن ، إنما شهادة المرأة نصف شهادة الرجل(شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، قم، انتشارات اسلامي، ج3، ص391)
اي زنان از شما ناقص عقل تراني كه عقل عاقلان را مي برند، نديدم. من مي بينم كه شما (زنان) بيشترين اهل جهنم هستيد پس تا مي توانيد به خدا تقرب بجوييد. زني پرسيد: نقصان دين و عقل ما چگونه است؟
حضرت فرمود: نقصان دين شما اين كه هر كدام از شما در ايام حيض تا آن گاه كه خدا بخواهد نماز نمي خواند و روزه نمي گيرد و نقصان عقل شما اين كه شهادت يك زن برابر نصف شهادت مرد است.
در تفسير منسوب به امام عسكري از امام علي (ع) نقل شده كه زني خدمت رسول خدا رسيد و عرض كرد: چرا شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد و ميراث دو زن برابر ميراث يك مرد است؟
رسول خدا فرمود:
إن ذلك قضاء من ملك عدل حكيم، لا يجور ولا يحيف، أيتها المرأة ! لأنكن ناقصات الدين والعقل، إن إحداكن تقعد نصف دهرها، لا تصلي بحيضة وإنكن تكثرن اللعن وتكفرن العشير، تمكث إحداكن عند الرجل عشر سنين فصاعدا، يحسن إليها وينعم عليها، فإذا ضاقت يده يوما أو ساعة خاصمته وقالت: ما رأيت منك خيرا قط .(شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج18، ص 199)
اين حكم خدايي است كه ظلم نمي كند و ناحق از او سر نمي زند. اي زن، اين حكم به خاطر آن است كه شما از حيث دين و عقل كمي و نقصان داريد. هر كدام از شما مدتي طولاني از نماز و روزه بازنشسته است و (چون احساساتي هستيد) زياد لعن و نفرين مي كنيد و كافر مي شماريد. از شما افرادي هستند كه نزد شوهرش يك عمر بودهو از خوبي هاي وي بهره برده، ولي همين كه كمي شرايط سخت شود با او نزاع مي كند و مي گويد من اصلا از تو خير نديدم.
بنا بر روايت ديگر وقتي امام علي گروهي را براي جهاد مي فرستاد ، به آنان سفارش كرد:
ولا تمثلوا بقتيل وإذا وصلتم إلى رحال القوم فلا تهتكوا سترا و لا تدخلوا دارا ولا تأخذوا شيئا من أموالهم إلا ما وجدتم في عسكرهم ولا تهيجوا امرأة بأذى وإن شتمن أعراضكم وسببن أمراءكم و صلحاءكم فإنهن ناقصات القوى والأنفس والعقول(شيخ حرّ عاملي، همان، ج11، ص72)
كشته اي را مثله(و قطعه قطعه) نكنيد و وقتي به چادرهاي قومي رسيديد، پرده اي را ندريد و (بدون اجازه) به خانه اي وارد نشويد و جز اموالي كه در ميدان جنگ به غنيمت گرفته ايد، چيزي از اموال آنان برنداريد و زني را با آزار دادن تهييج نكنيد، حتي اگر به شما دشنام دهند و فرماندهان و شخصيت هايتان را لعن كنند. زيرا زنان از حيث عقل و روح و قوا نقصان دارند و ضعيف هستند( و احساساتي مي باشند)
روايات ديگري هم به اين مضمون هست. (شيخ حرّ عاملي، ج18، ص254؛ شيخ طبرسي، مكارم الاخلاق، قم، شريف رضي، 1392ق، ص201)
2..با توجه به مباني قطعي اي كه در فرآن آمده، قطعا از نگاه قرآن، پيامبر و امامان زن ذاتي پست تر از مرد ندارد و خداوند زن را ناقص تر از مرد نيافريده و او در پيمودن پله هاي كمال از مرد ناتوان تر نيست از اين رو بايد در فهم معنا و مفهوم اين خطبه و ورايات مشابه آن (كه دلالت ابتدايي بر نكوهش زنان دارند) دقت كرد و بررسي نمود كه آيا معناي صحيحي كه با قرآن و اصول و مباني قرآني و روايي منافات نداشته باشد،براي آن مي توان يافت؟
اصولاآيا اين حديث و احاديث مشابه آن مذمت است يا بيان واقعيت است؟
آيا اين نقصان، عيب است يا عيب نبوده و لازمه خلقت زن است و وجود اين نقصان در سامان يابي زندگي انسان و اجتماع انساني لازم و مفيد است؟
واقعيت آن است كه زنان كه در اين جنبه ها نقص دارند، در جنبه هاي ديگري بر مردان فزوني دارند و مردان كه در اين جنبه ها فزوني دارند، در جنبه هاي ديگر نقصان داشته و در مجموع هر كدام از جنس زن و مرد نقصان هايي داشته ، راه رسيدن به كمال و رفع نقصان، در كنار هم قرار گرفتن آن دو است. بدين گونه طبيعت آن ها را ناقص و محتاج به هم آفريده تا ازدواج كنند و با پيوند زناشويي، نقص هم را برطرف نموده و لباس و پوشاننده عيب همديگر شوند؟
خداوند حكيم در خلقت جهان، موجودات را حكيمانه آفريده؛ يعني هر موجودي را به تناسب موقعيت و مسئوليتي كه بايد عهدهدار آن باشد، آفريده، مثلاً چشم را ظريف اما استخوانهاي اطراف آن را سخت و محكم آفريده است.
در سيستم بدن هر عضوي به تناسب با وظيفهاش آفريده شده است تا اين مجموعه اعضا با اين تناسب و دقت حكيمانه بتوانند در كنار يكديگر در سيستمي واحد، هر كدام وظيفه خود را به انجام برسانند.
اين مربوط به سيستم اندام وارهاي چون بدن است، حال در سيستم اندام واره بزرگ تري به نام اجتماع بشري نيز همين حكمت و ظرافت لحاظ شده است.
در نظام آفرينش براي هر يك از مردان و زنان وظايف و مسئوليتهاي تكويني ويژهاي در نظر گرفته شده، خداوند حكيم با تناسب همان وظايف، ويژگي ها و قوت و ضعف هايي در خلقت هر يك لحاظ كرده. به همين جهت است كه خصوصيات رواني و جسمي زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظايفي را برعهده دارد، خداوند خصوصيات روحي و عاطفي و توان جسمانيش را در راستاي آن آفريده است. براي مرد با توجه به مرد بودنش وظايفي قرار داده و خصوصيات رواني و جسمي او متناسب با همين وظايف آفريده شده است. اين سخن روشن و عقل پسند است و در آن ترديدي نيست. امام علي(ع) در خطبه مذكور ميخواهد اين پيام را به گوش جهانيان برساند كه از جنس مادينه توقع و انتظار انجام وظايف نرنيه را داشتن خطا است. برعكس از جنس نرنيه توقع انجام وظايف مادينه نيز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چيزش به جاي خويش نيكوست.
3. گفته اند اين روايت دلالت بر نقصان و كمي عقل در همه زنان دارد و به صورت يك قضيه كلي است و چنين حكم كردني صحيح نيست.
در حالي كه اين حكم كلي ناظر به طبيعت مادي و خلقتي جنس زن است و منافات ندارد با اين كه زناني اين طبيعت را مهار كرده و به خدمت عقل بگيرند و به درجات بالاي انساني و ايماني نايل شوند. اين حكم كلي نسبت به جنس زن با حكم هاي زير از قرآن نسبت به خلقت مادي و طبيعي انسان يكسان است:
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (معارج، آيه19)
به يقين انسان حريص و كمطاقت آفريده شده است.
إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ( ابراهيم، آيه34)
انسان، ستمگر و ناسپاس است!
إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ (حج، آيه66)
انسان بسيار ناسپاس است.
آيات فوق ناظر به طبيعت مادي انساني است كه برترين خلقت را دارد. اگر انسان اين طبيعت مادي را نداشت، زمينه براي اشرف مخلوقات شدن را نداشت. انسان داراي وجه معنوي و روحي هم هست و مي تواند اين طبيعت مادي را در خدمت عقل و روح خدايي بگيرد و پله هاي كمال را بپيمايد.
ملائكه خلقتي نوراني دارند و طبيعتشان بر طهارت و پاكي و خداگرايي است و هيچ زمينه اي براي فساد و تباهي در آنان نيست و به همين جهت شايستگي خليفه شدن و اشرف مخلوقات گشتن را نداشتند و ندارند.
خطبه امام ناظر به همين طبيعت مادي زن است كه بهترين خلقت براي زن و در راستاي اهدافي است كه براي آن آفريده شده و وظايفي كه به دوشش نهاده شده است. حالا اگر زنان اين خلقت مادي را بشناسند و عقل و روح انساني و خدايي خود را بر آن حاكم كنند و آن را در خدمت اهداف خدايي به كار بگيرند، به بالاترين درجه هاي انساني مي رسند به گونه اي كه مريم و آسيه وار شايسته مي شوند الگوي انسانها گردند و در كتاب خدا به عنوان مثل يادآوري شوند اما اگر نفسانيت و شيطانيت را بر اين طبيعت مادي و خلقتي حكم كنند و آن را در خدمت اهداف شيطاني به كار بگيرند، به طور طبيعي به اسفل السافلين سقوط خواهند كرد.
بنا بر اين:
اولاً اين سخن در پي بيان يك قضيه موجبه كليهاي كه استثنا نداشته باشد، نيست. نه تمامي مردان از نظر عقل بر تمامي زنان برتري دارند و نه نقص عقل در انحصار زن و كمال عقل در انحصار مرد است، بلكه اين سخن درصدد بيان يك واقعيت است و آن اين كه: وجه غالب در كنشهاي مردان، رفتارهاي حسابگرانه و وجه غالب در كنشهاي زنان رفتارهاي مهرانگيز و عاطفي و احساسي است.
دوم: هر يك از اين دو نيروي عاطفه و عقل حسابگرانه در جاي خويش نيكو، پسنديده و ضروري است. قوت هر يك از اين دو در يك فرد نه دليل بر خوبي او است و نه دليل بر بدي. نيز ضعف هر يك از اين دو نه دليل بر خوبي و نه دليل بر بدي او است. در واقع قوت و ضعف اين دو در دو جنس نرنيه و مادنيه نوعي تقسيم كار و تقسيم وظايف و مسؤوليتهاي تكويني و طبيعي است. به هيچ وجه مرد نميتواند از عهده وظايف مهرانگيز و عاطفي زن برآيد همچنان كه زن نميتواند از عهده وظايف حسابگرايانه مرد برآيد. موفقيت اصلي زن در وظايف خويش است كه در راستاي وديعه تكويني وي قرار دارد و موفقيت اصلي مرد نيز در اموري است كه همگون با قواي تكويني اش ميباشد.
سخن امام عليعليهالسلام درباره زنان هشدار دهنده است كه نبايد از آنان انتظار حركتي مردگونه داشت چون كه زنان سراپا شور و احساس و عاطفهاند. در برخورد با آنان نبايد انتظار حسابگري هاي مردانه را داشت.
سوم: عقل مورد بحث، عقل ارزشي نيست، بلكه عقل سنجش است. عقل يك وقت عقل سنجش يا نظري است كه مايه تكليف است و هر انسان مكلفي ميبايست بهرهاي از آن داشته باشد تا مشمول تكليف گردد. اين در دختران زودتر از پسران شكوفا ميشود، بدين جهت دختران سن تكليف شان چند سال قبل از پسران است.
معناي ديگر عقل، عقل عملي يا ارزشي است. اين عقل است كه در روايات از آن تمجيد شده است. اين عقل آدمي را به عبادت خدا واميدارد و مايه تحصيل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان) اين عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاي نفساني را كنترل ميكند. در چنين عقلي مردان برزنان برتري ندارند، بلكه از پارهاي روايات برتري زنان فهميده ميشود.(4)
در عقل نظري يا سنجشي به عقيده برخي روانشناسان، پسران از يك سن خاصي بر دختران سبقت ميگيرند.(5)
چهارم: همه اشكال از اينجا است كه افرادي از جمله سيد رضي از اين خطبه مذمت برداشت كرده اند و گمانشان بر اين بوده كه امام در صدد صدد مذمت و تنقيص زنان است در حالي كه اين گونه نبوده و امام در صدد بيان روحيه كلي مادي و نفساني جنس زن بوده است همان گونه كه آيات بالا در صدد بيان خلقت مادي و نفساني انسان بودند.
پس اين كه بعضي مثل سيد رضي از اين جمله و خطبه برداشت مذمت كرده و آن را تحت اين عنوان آورده اند، برداشت آنان است كه معصوم نيستند و در اين مورد اشتباه كرده اند و اشتباه از هر كسي ممكن است مگر آن كه خدا در كنف حمايت خود گرفته باشد.
در ادامه خطبه با توجه به طبيعت زن و تربيت نايافتگي غالب زنان در غالب اجتماعات، امام به مردم زمانش توصيه هايي دارد.
در جامعه اي كه افراد بخصوص زنان تربيت نشده اند، زنان بد كه ايمان، خداباوري، خداترسي و... ندارند، در شهوت و زينت و تفاخر و تفرعن و...غرقند و زنان مدعي ايمان و خداباوري و خداترسي هم چون تربيت نشده اند، گرچه به مراتب كمتر، ولي باز هم از اين آفات در امان نيستند بدين جهت امام از زنان بد يعني همانان كه ايمان نياورده، تربيت نشده و در شهوت و زينت و تفاخر و ... غرقند، حذر مي دهد و از زنان خوب كه ايمان آورده و به سوي خوبي ها گرايش دارند ولي هنوز به جهت ظلم اجتماع، حاكمان و شرايط غالب، تربيت نشده اند، هشدار مي دهد.
آري اگر جامعه نسبت به تربيت و رشد انساني و فكري و عقلي افراد بخصوص زنان كه عقب ماندگي بيشتري دارند، عنايت لازم به خرج مي داد، ديگر از هيچ كس بخصوص از زنان لازم نبود حذر شود. زيرا همه آمر به معروف و ناهي از منكر و ياور بر حق و عدل بودند و بايد بدانان پناه برد نه اين كه از آنان بر حذر بود همچنان كه امامان از زنان تربيت شده خود، بر حذر نبودند.
اگر زناني كه مدعي ايمان و خدا و دين و...هستند، ولي تربيت شده نيستند را بر امور خانواده حاكم كنيم و به مشورت بگيريم و راهنمايي ها و دستورات صحيح نادر آنها را به عنوان اطاعت از آنها انجام دهيم، جرات پيدا كرده و در بقيه امور هم دخالت كرده و خانواده را به سوي قهقرا سوق مي دهند اما اگر زناني تربيت شده و عاقل و با فهم و تدبير و عالم باشند، اطاعت از آنان نه تنها بد نيست، بلكه اطاعت نكردن از آنان ناپسند است زيرا آن زنان اگر ميدان پيدا كنند، خانواده را به سوي سعادت و خوشبختي سوق مي دهند.
در زمان امام، غالب زنان تربيت نشده بودند از اين رو بهتر بود به آنان كمتر ميدان داده شود و اين به مصلحت خود آنان هم بود.
در مورد نقصان عبادت هم نظر به وضعيت طبيعي زنان است كه در روزهايي از ماه از انجام نماز و روزه و حضور در مسجد و محروم هستند. اين نقصان هم طبيعي است و مربوط به خلقت است و لازمه وجود آنها است و نقص و ايراد نيست بلكه بيان واقع است.
نقصان ارث هم نقصاني است كه با توجه به مجموع نظام حقوقي اسلام وضع شده و در مجموع عادلانه و به سود زن و جامعه است و در همه اين موارد اين نقصان ها به خلقت و طبيعت باز مي گردد و عيب و ايرادي بر زن نيست و او را از كمال باز نمي دارد و رتبه قربي او با خدا را خدشه دار نمي سازد بلكه همه در راستاي سعادت و كمال او مي باشد.
پي نوشت ها:
1. جمعي از نويسندگان، كتاب نقد، ج12، ص 268.
2. صدوق، فقيه، قم، انتشارات اسلامي، ج3، ص391؛ طبرسي، مكارم الاخلاق، قم، شريف رضي، 1392ش، ص203.
3. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363 ش، ج 1، ص 11.
4. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1104 ق، ج20، ص 168؛ صدوق، من لا يحضره الفقيه، قم، انتشارات اسلامي، ج3، ص 458.
5. روانشناسي رشد، ج1، ص 331.
6. محمد باقر كجوري، خصائص فاطميه، قم، شريف رضي، 1380 ش، ص 175.
موفق باشید.