قصد دخالت در زندگی دیگران را ندارم اما در اطرافم بسیار بسیار دیده ام که
افرادی که ادعای مسلمانی نیز دارند به احکام بسیار واضح و اصولی دین عمل نمی کنند
مثلا زنی که ادعای مسلمانی عمیقی دارد اما می گوید به حجاب اعتقاد ندارم و آن را رعایت نمی کند. یا مردی که شراب می نوشد اما نماز می خواند. با نماز می خواند اما
روزه نمی گیرد. یا دختری که با پسری رابطه ی نامشروع دارد اما نذر می کندو نماز می خواند . یا کسی که نه نماز می خواند و نه روزه می گیرد و هیچ کاری هم نمی کند اما
می گوید به خدا و پیامبرش اعتقاد عمیقی دارد .
من اصلا قصد دخالت ندارم و به من مربوط نیست. اما مشکل من از آنجایی آغاز می شود که
این افراد نسبت به کسی که می گوید من مسلمان نیستم و تکلیف خودش را با دین مشخص می کند احساس برتری می کند و دیگران به او به چشم تحقیر و طرد کردن نگاه می کنند.
جالب این جاست که تعداد افراد دسته ی اول از افراد دسته ی دوم بسیار بسیار بیشتر است.
حق کدام است.؟

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به چند نكته توجه كنيد.
1- مسلماني با ادعا تحقق نمي يابد، بلكه با ايمان حقيقي كه ميوه و نشانه آن عمل كردن به تمام دستورات و احكام ديني است، محقق و آشكار مي گردد. پس كساني كه خود را مسلمان مي دانند. اما به برخي احكام و دستورات ديني پايبند نيستند، از چند حالت خارج نيست. يا توجيه نيستند و با دستورات دين و حدود و ثغور آن و دامنه و گستردگي آن آشنايي لازم را ندارند، و به دليل جهالت مي پندارند آن چه را كه خود به آن عمل مي كنند ، عين دين و دينداري است، و يا حلال و حرام خدا را مي دانند اما دنيا زدگي، غفلت زدگي، ذلت نفس، اسارت در دام لذات و شهوات و شيطان و مانند آن، آنان را به خود فراموشي و خدا فراموشي گرفتار ساخته است، و يا برداشت هاي غلط و نادرست از دين و رحمت خدا موجب هرزگي و بي مبالاتي آنان گرديده است. مثلا برخي ها به غلط فكر مي كنند، حق الناس به گردن نداشته باشيم، خدا حق الله را مي بخشد، و يا مي گويند هر وقت توبه كنيم، خدا مي پذيرد، پس حالا كه جوانيم و توان داريم گناه مي كنيم بعد توبه خواهيم كرد. اين ها در زمره مهم ترين عواملي است كه عده اي را در عين ادعاي دين داري و مسلماني به سمت گناه مي كشاند. البته اين اختصاص به مسلمانان ندارد در همه اديان و مسلك ها چنين وضعيتي هست. اين نكته نيز فراموش نشود كه گاهي افرادي در لباس ميش، كار گرگ را مي كنند، و روباه صفت در لباس نفاق، ديگران را فريب مي دهند، كه هزار البته كسي جز خود را فريب نخواهند داد. اين گونه افراد كه اساسا اعتقادي به دين و خدا ندارند، تنها براي فريب مردم ادعاي دين مي كنند، و در اصطلاح قرآن به آنان منافق گفته مي شود، بدتر از هر كسي هستند. البته داور واقعي و نهايي خداوند است. ليكن بر اساس ملاك و معيارهاي ديني هم چنين بر اساس عقل نمي توانيم افراد بي دين و غير معتقد به خدا را با افرادي كه به خدا و ساير اصول ديني اعتقاد دارند، و به بخشي از احكام و دستورات آن عمل مي كنند و برخي ديگر را به غفلت و مانند آن عمل نمي كنند، برابر بدانيم. از شما مي پرسيم: اگر خواسته باشيم فرد بي ديني را راهنمايي و هدايت كنيم، چه مراحلي را بايد طي كنيم؟ آيا غير اين است كه ابتدا بايد بينش و فكر او را پالايش داد، و عقايد او را بر پايه اعتقاد به خدا و نبوت انبيا به طور عام، و نبوت پيامبر اسلام به طور خاص، و امامت و ولايت دوازده امام عليهم السلام به عنوان جانشينان معصوم رسول الله(ص) هدايت و باورمند ساخت؟ سپس بعد از تبيين و تحقق عقايد، احكام و دستورات ديني را يكي يكي و به تدريج از مهم ترين آن شروع كرد، تا وي بعد از ايمان و اعتقاد به اسلام، عملا هم مسلمان باشد؟ قطعا كسي كه تنها ايمان و اعتقاداتش شكل گرفته است از كسي كه افزون بر آن به دستورات دين عمل مي كند، يك مرحله عقب تر است، چنان كه كساني كه به بخشي از دين عمل مي كنند و به بخش ديگر آن به دليل غفلت و مانند آن پايبند نيستند، از كساني كه به همه دستورات ديني عمل مي كنند، عقب ترند. بنا بر اين مسلماناني را كه شما از آنان ياد كرده اي، چون ايمان و اعتقادي به خدا و ساير اصول و فروع ديني دارند، يك پِله و مرتبه از كساني كه مسلمان نيستند، جلوترند. اميدواريم و از خداوند مي خواهيم همه انسان ها را در صراط مستقيم دين داري، ورع و تقوا، دوري از گناهان و رذايل، و پايبندي به اخلاق و عدالت و فضايل هدايت فرمايد.
موفق باشید.