باسلام و تشکر فراوان
علمای شیعه یک چیز میگویند و علمای اهل تسنن چیز دیگری مثلا شما طریقه خواندن نماز پیامبر را با آوردن چندیدن نام که من هیچ اطلاعی از آنها ندارم فرمودید و احتمالا اهل تسنن هم احادیثی می آوردند از افرادی دیگر که آن را هم نمیشناسم شناختن اینها وقت می خواهد یعنی همه ی ما باید علوم قران و حدیث و چه و چه بخوانیم که بتوانیم بفهمیم بلاخره کدام درست گفته اند یعنی با سند برای یک اهل تسنن حرف بزنیم که نگوید خب ماهم فلانی گفته اینگونه نماز بخوانیم یا مثلا شیعه میگوید ما به احادیث امامان رجوع می کنیم و...اما برای یک اهل تسنن چگونه میتوان توضیح داد که ائمه معصومند و سخنانشان خالی از دروغ این دلیل میشود که چون فاطمه ع دختر پیامبر بوده فرزندان ایشان معصومند در حالی که پیامبر دختران دیگری هم داشته و ما به فرزندان آنها معصوم نمی گوییم میشود درحد ففهم بنده که از علوم قران و حدیث چیزی سر در نمی اورم و رشته ام شیمی است توضیحی بفرمایید یکی از دوستان بنده می گوید دنبال این که شیعه راست می گویید یا سنی نرو چون هرگز چیزی نخواهی فهمید چون اینها میگویند من راست میگویم آنها می گویند من مگر تمام زندگی خودرا وقف این مورد کنی آن هم برای تو میسر نیست چون هیچوقت با دروس انسانی نتوانستی اخت بگیری

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي شما و امثال شما كه افرادي تحصيل كرده و آشنا به مباني كشف حقيقت در حوزه هاي مختلف علوم تجربي و انساني هستيد پاسخ دادن به دوستي كه توصيه عدم پي جويي و حقيقت يابي بين شيعه و سني يا هر فرقه ديگر را كرده است نبايد دشوار باشد؛ بديهي است كه اگر انسان از قدرت عقل و انديشه برخوردار است نبايد دغدغه عدم درك حقيقت را داشته باشد و خود را عاجز از كشف واقعيت لااقل در اصول و مباني و مباحث بنيادين بداند.
در واقع پاسخ پرسش خود شما نيز همين است كه بديهي است شيعه و سني هركدام خود را اهل حقيقت مي دانند و اعمال و رفتارهاي خود را منطبق بر شريعت اصيل اسلامي مي پندارند، اما اين تصور متضاد كه واقعيت را تغيير نمي دهد و نمي توان اين حقيقت را ناديده گرفت كه بالاخره حق با يكي از اين دو گروه است و تنها يكي از اين دو مسير متفاوت به حقيقت و صواب منتهي مي گردد.
دقيقا به دليل همين تمايزات جدي و ضرورت رسيدن به معيار و مسير درست براي كشف حقيقت است كه نمي توان در برابر اين دو فرقه و دو مذهب مهم بي تفاوت بود و به دنبال كشف حقيقت در اين ميان نرفت، زيرا بدون اين بررسي ميداني دقيق و جستجوي حقيقت محور، از كجا بدانيم كه به وظايف خود در قبال خداوند متعال و در مسير سعادت به درستي عمل كرده ايم و اين راهي كه مي رويم ما را به شاهراه سعادت منتهي خواهد كرد؟
براين اساس حل مشكل تنها در بررسي عميق و محوري ريشه اختلافات دو فرقه بزرگ اسلامي است و بس؛ در واقع يافتن راه صواب و مسير حق تنها در گرو بررسي عقلاني، منصفانه و به دور از پيش داروي در اساس تفرقه و جدايي اين دو گروه يعني مساله امامت است، زيرا به تعريف شيعه و سني امامت به معناي جانشيني بعد از پيامبر اكرم در سرپرستي امر دين و دنياي امت است. (1)
هر دو فرقه وجود چنين جانشيناني را قبول داشته و تلاش نمودند سنت پيامبر و وظايف ديني خود را بر اساس خواست و شيوه يا گزارش همين جانشينان به دست آورند. اما در تعيين مصداقي اين جانشينان، شيعه به امامت علي بن ابيطالب و اولاد او عليهم السلام ايمان دارد و حق را تنها در مسيري مورد اشاره اين بزرگواران مي بيند ولي اهل سنت ديگران را جانشين پيامبر و امام جامعه مي داند و سنت نبوي را عمدتا از مسير صحابه اخذ كرده است.
در نتيجه رسيدن به پاسخ درست در اين اشكال و مساله مبنايي ريشه حل همه پرسش هاي روبنايي و ثانوي است هرچند در جزئيات اين امور مانند عصمت ائمه و شيوه نماز پيامبر و ... نيز علماي شيعه و سني بحث هاي بسياري كرده اند و حتي بدون آگاهي عميق پيشيني در علومي مانند حديث و رجال و تفسير و ... مي توان به قضاوتي روشن در بسياري از اين امور رسيد و اتفاقا به دليل همين منابع مشخص و مباحث مستدل بوده كه ميليون ها نفر در طول تاريخ به مذهب تشيع گرويده اند.
در اين باره پيشنهاد مي كنيم حتما كتاب المراجعات نوشته علامه شرف الدين عاملي را كه به فارسي هم ترجمه شده است را مطالعه نماييد كه به نظر مي رسد براي هر سني منصفي هم مطالعه همين كتاب براي كشف حقيقت كافي باشد.
پي نوشت:
1. رباني گلپايگاني، علي، امامت در بينش اسلامي، نشربوستان كتاب، قم 1386، ص 24 - 25.
موفق باشید.