باسلام وادب
سوال پرسیده شد،خدمتتان عرض میکنم:
سوالآ :یا بحث عذاب و جهنم و سزای کج روی ها نفی کننده اختیار نیست؟یعنی اگر اختیار هست پس اجبار در انجام یکسری اعمال و کارها چیه؟ا
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ اين سوال شما بايد گفت كه وجود عذاب و جهنم منافاتي با اختيار انسان ندارد. زيرا اولا؛ وجود بهشت و جهنم از امور اعتباري و قراردادي نيست كه كسي آنها را قرار داده باشد، بلكه از امور تكويني و وجودي هستند و كسي آن را جعل نكرده است. پاداش و جزا نتيجه تكويني و قهري عمل انسان است. خود ما هستيم كه بهشت و جهنم خود را مي سازيم و عمل ما است كه در آخرت به صورت پاداش و جزا نمود و ظهور خواهد يافت.
وقتي انسان راه خيري را انتخاب مي كند، به طور طبيعي و تكويني بازتاب خوبي را دريافت مي نمايد و هنگامي كه به راه شر مي رود، نتيجه اي جز شر نخواهد گرفت. ما از همان اول اختيار داريم كه راه خير يا شر را انتخاب كنيم كه اگر هر كدام را انتخاب كرديم اين به اين معنا است كه لوازم و آثار آن را هم خودمان با اختيار پذيرفته ايم، بنابراين رابطه وثيقي ميان جزا و اختيار بشري وجود دارد.
زيرا ثواب و عقاب تنها با گزينه اختيار بشري هماهنگ و همنواست و در صورت عدم اختيار بشر نسبت به افعال و سرنوشت خويش، اين مقوله امري بي معنا و خلاف عدالت الهي تلقي خواهد شد. زيرا پرواضح است كه شخص مجبور و غير مختار همچون دستگاه بي روح و بي اختياري است كه به صورت اتوماتيك يكسري فرامين و برنامه ها را اجرا مي كند كه خود هيچ نقشي نسبت به تصميم گيري آنها نداشته است و از اين رو بازخواست از اين دستگاه و تشويق و تنبيه آن امري بي معنا و مضحك خواهد بود. چرا كه افعالش در سايه تصميم گيري وي حاصل نشده تا وي در جايگاه پاسخگويي به آنها قرار گيرد.
پس مقوله جزا تنها با اختيار بشري سازگار و معقول است و حتي خود بهترين دليل بر اختيار بشري است از اين روست كه حضرت امام علي(ع) براي رد سخن شخصي كه گمان مي كرد قضا و قدر الهي، انسان را از دايره اختيار خارج مي سازد به مقوله ثواب و عقاب اشاره مي كند و مي فرمايد: «لوكان كذلك لبطل الثواب والعقاب والامر والنهي...؛ اگر قضا و قدر باعث سلب اختيار بشر گردد مقوله ثواب و عقاب و امر و نهي الهي بي معنا مي شد...»(1)
ثانيا؛ عذاب ها و نعمت ها داراي دو حيثيت و دو وجه است كه هيچ كدام باعث جبر انسان نمي شوند.
نخست: حيثيت اطلاع رساني و خبر دهي از راه هاي پيش رو كه اين امر نه تنها باعث سلب اختيار وي نمي شود، بلكه نشانگر احترام به عنصر اختيار و انتخاب انسان است. زيرا اختيار و انتخاب در صورتي معنا مي يابد كه انسان بر سر دو راهي سرنوشت قرار گيرد و با شناخت كافي از هر دو راه و نتايج و فوايد و مضرات آن دو، يكي را برگزيند از اين رو خداي متعال سرانجام انتخاب هر يك از هر دو راه زندگي بشري را بيان كرده تا وي بتواند با آگاهي كامل يكي از اين دو راه را برگزيند.
دوم؛ حيثيت تشويق و برحذر داشتن تهديد است كه باز اين امر نيز باعث سلب اختيار بشري نمي شود و اتفاقا اين امر شايسته و بايسته است همانگونه كه از يك دوست خوب و ناصح دلسوز شايسته و بايسته است كه مسير صحيح را معرفي كرده و ما را نسبت به آن تشويق كند و از قرار گرفتن در مسير ناشايست بر حذر دارد همين امر در مورد خداوند منان كه از هر دوستداري نسبت به ما مهربانتر و نزديك تر است به گونه اي پر رنگ تر معنا مي يابد و در عين حال نيز اين امر موجب سلب اختيار بشري نمي گردد، چرا كه در جهان امروزي بسياري از مردم در عين اطلاع از مسير ناهموار و عاقبت هولناك گناه باز لذات زودگذر آن را بر نعمت هاي جاودان الهي ترجيح داده و اين مسير ناصواب رابرمي گزينند پس روشن است كه ميان عذاب و نعمت ها در عين حال كه مشوق بشر در انتخاب راه صحيح مي باشد باعث سلب اختيار وي در تعيين سرنوشت نمي باشد.
پي نوشت:
1. شيخ صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1357، ص381.
موفق باشید.