سلام،اگر ساخت گنبدوبارگاه برای معصومین(ع) از مصادیق تعظیم شعائر است،چرا در سیره معصومین چنین چیزی مشهود نیست؟ چرا طلا و چرا قبور مرتفع؟ در حالیکه من شنیده ام پیامبر(ص) به امیرالمومنین(ع) سفارش کرده اند که برهیچ قبرمرتفعی مگذر،مگرآنکه آنرا باخاک یکسان کنی.../باتشکر
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ قسمت اول سوال شما بايد كه اولا؛ در زمان پيامبر (ص) و معصومين (ع)، ساختن گنبد و بارگاه بر قبور و غير قبور مرسوم نبود و اصولًا گنبدى هم وجود نداشت. به ويژه در جزيرة العرب كه از جهان متمدن آن روز بسيار دور و از نظر معمارى نيز بسيار عقب مانده بودند. آنها بيشترين عمر خود را در سفر بودند و به همين دليل در آن سرزمين ساختمان سازى پيشرفت كمى داشت و بر اساس ادله تاريخي در زمان پيامبر (ص) روى مسجد ايشان كه مهمترين و حساسترين مركز اداره جامعه بود حتى سقف ساخته نشده بود. تنها بخشى از مسجد با تنه نخلهاى خرما و شاخ و برگ آن پوشيده شده بود و روى آنها خاك ريخته بودند. طورىكه هرگاه باران مىآمد آب و گل بر سر مسلمانان ريخته مىشد.(1)
بنابراين در واقع چنين معمارىاى در زمان معصومين(ع) در جزيرةالعرب شناخته نبود.
ثانيا در اسلام تنها راه براي اثبات جواز و عدم جواز يك عمل و يا يك رفتار سيره معصومين(ع) نيست تا در صورت نبود آن حكم به عدم جواز آن عمل و يا رفتار داده شود، بلكه براي اثبات جواز و عدم جواز يك شيئ علاوه بر سيره معصومين، مي توان از قرآن و سنت و عقل نيز استفاده كرد و به اعتقاد ما براي جواز ساختن بارگاه بر قبور ادله قرآني و روايي فراواني وجود دارد به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن كريم جريان اصحاب كهف را اين گونه يادآور مي شود:
در آن هنگام كه ميان خود در اين باره نزاع مى كردند: گروهى مى گفتند بنائى بر آن بسازيد پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است گروهي ديگر بر آنان غلبه داشتند گفتند ما مسجدى در كنار (مدفن) آنها مىسازيم.(2)
ظاهر تعبير قرآن اين است كه اصحاب كهف سرانجام بدرود حيات گفتند و به خاك سپرده شدند، و كلمه «عليهم» شاهد اين مدعا است، بين پيروان آنها نزاعي رخ داد و عده اي از علاقه مندان به آنها تصميم گرفتند معبد و مسجدى در كنار آرامگاه آنان بسازند و عده اي ديگر تصميم داشتند كه بنائي بر روي قبور آنان بسازند، قرآن اين موضوع را در آيات فوق با لحن موافقى آورده است و كار هيچ كدام از اين دو گروه را محكوم نكرده است و اگر قطعا ساختن گنبد و بارگاه و مسجد بر روي قبور حرام بود خداوند متعال در اين آيه از كار آنها انتقاد مي كرد و يا آن را ابطال مي كرد و چون هر دو كار را بدون نفي و نهي مطرح كرده اين نشان مى دهد كه ساختن معبد به احترام قبور بزرگان دين نه تنها حرام نيست- آن چنان كه وهابي ها مى پندارند- بلكه كار خوب و شايستهاى است.
در روايات نيز در منابع روايي شيعه نه تنها روايتي كه دال بر حرمت ساختن بارگاه باشد وجود ندارد، بلكه رواياتي بر جواز و نيكو بودن چنين كارهايي وجود دارد چنانچه در روايتي راوي از حضرت صادق(ع) مي پرسد؟ اي فرزند رسول خدا ! كسي كه قبر امير المومنين(ع) را زيارت كند و قبر او را آباد و تعمير كند چه پاداش و ثوابي دارد ؟ حضرت صادق(ع) در پاسخ از جدش رسول خدا(ص)نقل مي كند كه خطاب به اميرالمومنين(ع) فرمود:
به خدا قسم تو در سرزمين عراق كشته خواهي شد و در آن جا مدفون مي شوي. امير المومنين(ع)مي پرسد؟ يا رسول الله ! كسي كه قبر هاي ما را زيارت كند و آن را آباد كند و با آن قبرها مانوس باشد چه پاداشي دارد؟ پيامبر (ص) فرمود: اي اباالحسن! خداوند قبرتو و فرزندانت را قطعه اي از قطعه ها و عرصه هاي بهشت قرار داده است و دل هاي برگزيدگان خلقش و بندگانش را مشتاق زيارت شما قرارداده است. آنها ذلت و خواري و اذيت را در راه زيارت شما تحمل مي كنند و قبر هاي شما را براي تقرب به خدا و دوستي رسول خدا(ص) آباد مي كنند و پي در پي قبور شما را زيارت مي كنند.
يا علي! فرداي قيامت، شفاعت خاص من شامل اينها است و اينها وارد برحوض مي شوند و زيارت كنندگان من خواهند بود. يا علي! هركس قبرهاي شما را آباد كند و با آنها مانوس باشد مانند كسي است كه به حضرت سليمان (ع) در ساختن بيت المقدس كمك كرده است و هر كس قبور شما را زيارت كند ثوابش معادل حج واجب و هفتاد حج ديگر پس از آن است و وقتي بر مي گردد از گناهانش بيرون مي رود مانند كسي كه از مادر متولد شده است. پس دوستان و دوستدارانت را به نعمت هايي كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به ذهن هيچ انساني خطور نكرده بشارت ده.(3)
بنابراين هرچند كه در سيره معصومين ساختن گنبد و بارگاه مشهود نيست و خود حضرات معصومين (ع) بنابه دلايل سياسي و اجتماعي همچون مرسوم نبودن چنين كارهايي در آن زمان و... اقدام به ساختن گنبد و بارگاه نكرده اند ولي بر اساس ادله قرآني و روايي تعمير قبور و آباد كردن آنها و ساختن گنبد و بارگاه براي آنها نه تنها حرام نيست بلكه امري نيكو و پسنديده است و علاوه بر آنكه از مصاديق تعظيم شعائر الهي و نوعي اظهار مودت و محبتي است كه در قران مزد رسالت حضرت رسول اكرم(ص) دانسته شده؛ من از شما پاداشى نمىطلبم جز دوستى بستگانم"! (4)محسوب مي شوند، خود معصومين (ع) نيز پيروان خود را نه تنها از ساختن گنبد و بارگاه نهي نكرده اند بلكه بدان امر فرموده اند و نيز ادله و شواهد تاريخي نشان مىدهند، كه قرنها همه مسلمانان بر ساختن بنا روى قبور اجماع داشتند. طورى كه بناهاى استوارى روى قبور وجود داشته است و هيچ يك از مسلمانان برآن ايراد نمىگرفتند و همه به زيارت اين قبور مىرفتند.(5)
در مورد قسمت دوم سوال شما يعني طلاكاري كردن گنبد و بارگاه ها هم بايد گفت كه در خصوص مصداق عملي تعظيم و تجليل و نوع تزيين و تنقيش بارگاه ها، هر چند ممكن است در مواردي اشتباهات و زياده روي هايي وجود داشته باشد و ضرورت ها در اين ميان فراموش شود، اما در خصوص طلا كاري ها بايد به چند نكته توجه داشت:
1- وقتي بنا بر تكريم و تجليل يك شخصيت بي بديل در بين بشريت مانند امام است، بايد تفاوتي بين او و ديگر شخصيت هاي مورد احترام انسان ها و يا بارگاه هاي ديگر سلاطين وجود داشته باشد تا تصور نوعي همساني براي بينندگان حاصل نشود؛ اين امر در عين كم توجهي برخي مردم از اهميت بسزايي برخوردار است.
در نتيجه يكي از اولين سوالاتي كه براي يك بيننده غير مسلمان با ديدن بارگاه ائمه (ع) پيش مي آيد، اين است كه اين همه عظمت و شكوه و هزينه براي يك انسان چه معنايي دارد؟ اين جاست كه روشن مي شود ما اين افراد را در شمار ديگر شخصيت هاي مورد تكريم و احترام در بين بشر نمي دانيم. نوع تكريم ما منشا عقيدتي و متفاوت دارد.
2- هرچند در اسلام بر حقيقت و روح تعاليم و معارف ديني تاكيد بسيار شده، اما ظواهر و امور ظاهري هم از اهميت بسياري برخوردار است. نمي توان تاثير شگرف امور ظاهري را در جلب توجه و تاليف قلوب به سمت اين مكان ها و در نتيجه بهره مندي از معنويت و روحانيت موجود در اين مكان ها، انكار كرد. دستورات استحبابي از قبيل خوش صدا بودن موذن و قاري قرآن يا زيبا و آراسته بودن امام جماعت نشان مي دهد كه توجه به ظواهر و بهره گيري از قدرت احساسات و تمايلات بصري و حسي بشر براي رهيافت به حقيقت باطني قابل انكار نيست.
اما در مورد قسمت سوم سوال شما يعني مرتفع بودن قبور و روايت ذكر شده، بايد گفت كه در منابع روايي شيعه روايتي كه دال بر حرمت مرتفع كردن قبور باشد و يا از آن نهي كرده باشد وجود ندارد و تنها روايتي كه در منابع اهل سنت براي حرمت ساختن گنبد و بارگاه وجود دارد روايت ابو هياج است كه در آن ابو هياج اسدي مي گويد: امير مومنان به من فرمودند: آيا تو را به همان كاري كه رسول خدا من را به آن مامور فرمودند، نفرستم؟ هيچ تصويري را باقي مگذار مگر آن كه آن را پوشانده باشي، و هيچ قبري را باقي مگذار مگر آن كه آن را هموار كرده باشي.(6)
اما بايد توجه داشت كه هر چند كه درست است كه اين روايت در بيشتر صحاح سته و مسند احمد آمده است، اما اين روايت به اعتقاد اكثر مسلمانان از حيث سند و دلالت داراي اشكالات جدي مي باشد. زيرا در اين روايت كساني همچون وكيع بن جراح رواسي، سفيان ثوري، حبيب بن أبي ثابت وجود دارند كه متخصصين بحث رجال، از اهل سنت، ايشان را تضعيف كرده اند (7) و در دلالت اين روايت نيز گفته اند كه عبارت«وَ لا قَبراً الاّ سوّيته» به معناى تخريب بناى قبور نيست بلكه به معناى مسطح كردن آن در مقابل تسنيم؛ يعنى بلند كردن قبر و بالا آوردن آن همانند كوهان شتر است، مي باشد.
چنانچه قسطلانى مى گويد: سنت پيامبر (ص) همان مسطح كردن قبر است و اين سنت - چون شعار پيروان مذهب شيعه گرديده - جايز نيست رها شود و هيچ منافاتى ميان مسطح كردن قبر و روايت أبى الهياج نيست؛ زيرا كه منظور روايت صاف كردن قبر و برابر كردن آن بازمين نيست. بلكه مراد مسطح كردن در مقابل تسنيم است، و اين معنا را از جمع ميان روايات به دست مى آوريم.(8)
پي نوشت ها:
1. أبو بكر أحمد بن حسين بيهقي، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة،دار الكتب العلمية، بيروت، 1408هـ، ج2، ص541 و مجله ميقات حج، بهار 1372، شماره 3.
2. كهف(18) آيه21.
3. علامه مجلسي، بحارالأنوار، موسسه الوفاء، بيروت،1404ق، ج 97، ص 120.
4. شورى(42)آيه 23 .
5. مسعودى، مروج الذهب،دار الاندلس للطباعة و النشر، بيروت، چاب بيست وششم، ۱۹۸۵م، ج 2، ص 288.
6. مسلم بن الحجاج، الصحيح، دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج2، ص666، رقم 969.
7. براي اطلاعات بيشتر به آدرس زير مراجعه شود.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1367
8. قسطلاني، إرشاد الساري، المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، 1323 هـ، ج2، ص 468.
موفق باشید.