سلام و خسته نباشید
من هرچه که بحث های مربوط به اثبات خدا را می خوانم باز هم توجیه نمیشم قطعا مشکل از فهم من است یا اینکه نمی تونم بین مسایل پیوستگی ایجاد کنم این میشه که هر پاسخی چند سوال جدید برایم ایجاد میکند و این سلسله خاتمه پیدا نمیکند
البته من در همه کارهام وسواس دارم
دلم می خواد دیگه به این دست مسایل فکر نکنم و همین طوری قبول داشتن خدا کافی باشه ولی می ترسم که
مثلا چرا نمیشه 2 یا چند تا واجب الوجود داشته باشیم و هر کدام محدوده داشته باشن ولی محدوده هر کدام خیلی وسیع باشه مثلا محدوده خدای ما این جهان باشه ودیگری... چرا محدودیت واجب الوجود بودن را نقض میکنه؟
یا چرا صفات خدا عین ذات اوست خوب شاید خدا چیزی غیر از صفات باشه قبول که او خودش افریننده صفات است ولی دلیل نمی شود(به نظر بنده!) که حتما از انها استفاده کند
بعضی وقتا فکر میکنم نکنه نعوذ بالله خدا ما رو داره بازی میده
اصلا همه اونایی که در گذشته زندگی میکردن و ادمای خوبی هم بودن به همه این مدل مسایل فکر کردن؟ اگه فکر نکردن چه طور نترسیدن که اینا همه بازی باشه و وقتی رفتن اون دنیا با چیزه دیگه ای مواجه شن؟!
من ادم مذهبی هستم تمام فعالیت های روز مره تفریحات و...... با در نظر گرفتن احکام خداست وچه قدر درد اور که این همه تلاش با یقین کامل نباشه!!!!

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نكته مهمي كه بايد به آن توجه كنيد اين است كه بحث ما از خداوند بحث پيرامون يك موجود فرضي نيست، بلكه از موجودي خاص است كه او را واجب الوجود مي خوانيم و داراي صفات خاص و ويژگي هاي مشخصي است.
واجب الوجود يعني موجودي كه وجودش ضرورت دارد و تمام كمالات را دارا بوده و از هرگونه نقصي مبراست. همين تعريف كوتاه را بر سوال خود تطبيق دهيد. شما مي گوييد كه چرا نشود چند واجب الوجود داشته باشيم و هر كدام محدوده خود را داشته باشند. دقيقا مشكل همين جاست. واجب الوجود بايد جامع جميع كمالات باشد و لذا هيچ گونه محدوديتي در او متصور نيست. عدم محدوديت از ذات واجب الوجود برمي خيزد. اگر واجب الوجود نامحدود نباشد، مستلزم ممكن الوجود بودن واجب الوجود مي شود و اين خلاف فرض است و محال. بيان مطلب:
1- واجب عبارت است از وجودي كه وجود بر آن ضرورت دارد و نمي توان وجود را از آن سلب كرد، يعني واجب الوجود بالذات موجودي است كه عدم در ذات آن اخذ نشده است زيرا وجود هر عدم در آن وجود به منزله تهي بودن او از بخشي از وجود است.
2 - ممكن الوجود موجودي است كه عدم در ذات آن اخذ شده است، يعني عقلا و بدون در نظر گرفتن علت، مي توان عدم آن را فرض كرد.
3 - نقص، عدم است، يعني عدم وجودي كه مي توانست باشد يا مي بايست باشد. مثل جهل كه عدم علم است و يا عجز كه عدم قدرت است و جبر كه عدم اراده است و ... .
4 - راهيابي عدم به موجود باعث امكاني شدن آن موجود مي شود. چرا كه در تعريف ممكن الوجود گفته شد: موجودي است كه فرض عدم نسبت به ذات آن امكان پذير باشد.
5 - هر موجود كه در صفتي از صفات معدوم باشد، موجودي امكاني است، چرا كه عدم در صفت و كمال به معني خالي بودن ذات از آن صفت و كمال است. اين يعني عدم ذات به نسبت آن صفت و كمال. اين چيزي نيست جز راهيابي فرض عدم در ذات كه نتيجه اش امكاني شدن موجود است.
پس اگر عدم در نسبت به كمالي از كمالات واجب تعالي فرض شود، فرض عدم سرايت مي كند به ذات واجب الوجود بالذات كه نتيجه اي جز امكاني شدن ذات واجب ندارد. يعني واجب الوجود مي شود ممكن الوجود و اين يعني اجتماع عدم و وجود واجتماع نقيضين كه محال است. (1)
اما در مورد سوال دوم؛ نسبت دادن صفات ذاتيّه مثل: علم، قدرت و حيات به خداي متعال، بدين معنا نيست كه غير از ذات الهي امر ديگري در درون ذات يا بيرون از آن، وجود دارد به گونه‏اي كه بتوان ذات را جداي از آنها و فاقد آنها در نظر گرفت آن چنان كه مثلاً در مورد ماديّات مي توان آنها را فاقد رنگ، بوي و شكل خاصّ، تصوّر كرد، چرا كه اگر ذات و صفات خداوند عين يكديگر نباشد موجب راه يافتن تركيب در ذات خداوند مي شود و هرگونه تركيبي موجب نياز و احتياج است درحالي كه هيچ گونه تركيب و نيازي در خدا راه ندارد.
بنابراين صفات خداوند عين ذات اوست. به عبارت ديگر، صفات ذاتيّه واجب‏الوجود، مفاهيمي است عقلي كه از مصداق واحدي انتزاع مي شوند بدون اينكه نشانه هيچ گونه تعدد و كثرتي براي ذات الهي باشد و يا بتوان خدا را خالق و موجد اين صفات فرض كرد؛ بر اين اساس مي توان گفت اين تعبير از اميرالمؤمنين(ع) اشاره به اين مطلب دارد :«كمال التوحيد له نفي الصفات عنه؛ بالاترين مرتبه توحيد نفي صفات از خداوند است.»(2)
پي نوشت ها:
1. ر.ك: طباطبايي، سيدمحمد حسين، نهاية الحكمه، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1390ش، مرحله چهارم فصل اول و چهارم - مرحله دوازدهم فصل اول و هشتم.
2. سيد رضي، نهج البلاغه، انتشارات دارالهجره، قم، بي تا، ص39.
موفق باشید.