سلام.خسته نباشید.
سوالی داشتم که چرا نماز به زبان مادری خود انسان خوانده نمی شود؟من این سوال را دارم آیا انسان با زبان اصلی خود با خدا حرف بزند بیشتر در وقت خواندن نماز تسلط خواهد داشت یا به زبان عربی؟اگر الله اسم خاص است استثنا این و بعضی کلمات ترجمه نشود.
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
درباره ضرورت خواندن نماز به صورت عربي و با الفاظ و كلماتي كه پيامبر مي خواند، دلائل مختلفي دارد كه به برخي اشاره مي كنيم:
اول: تعبدى و توقيفى بودن خواندن نماز به لفظ عربى، به اين معنا كه شريعت اسلام دستور به عربى خواندن نماز داده است. با توجه به اين كه روح عبادت بر تسليم و تعبد است، انساني كه مي خواهد عبادت خدا كند، كاري را انجام مي دهد كه خداوند خواسته است . طبق آيات و روايات و سيره پيامبر، نماز، اين واجب و تكليف ديني به اين شكل واجب شده است، اگر چه انسان مي تواند در غير نماز با هر زباني با خداوند سخن گويد.
دوم: جهت ايجاد زبانى مشترك ميان همه پيروان اسلام و فراهم سازى وحدت و پيوند بين المللى دينى.
سوم: قرائت و اذكاري كه در نماز است، به صورت دقيق در هيچ زباني ترجمه ندارد؛ يعني نمي توان مفاهيمي را كه در اذكار نماز است، به صورت دقيق ترجمه كرد و آن را بيان نمود. چه بسا برخي از كلمات يا جملات، معاني بسياري در خود جاي داده كه با يك يا چند جمله نتوان همه آن ها را بيان نمود. (1)به عنوان مثال از سوره حمد نام مىبريم كه هيچ ترجمهاى كه بتواند تمام مفاهيم آن را به زبان ديگر بيان كند، نيست. اين وضعيت تنها مختص لفظ الله نيست كه بخواهيم تنها آن را استثناء نماييم .
در ضمن تجربه زندگي انسانها نشان داده آن جا كه دست هاي انساني در كارهاي مختلف دخالت كرده است، آن را به صورتهاي مختلف در آورده كه گاهي با اصل و حقيقت خود فاصله بسيار دارد. در مورد احكام و تكاليف ديني نيز ما اين مسئله را در اديان ديگر مشاهده مي كنيم كه دست بردن انسانها در احكام و دستورهاي ديني آن ها را به چه وضعي در آورده، گاهي آن را به صورت كلي پاك كرده و از بين برده است.
در مورد نماز و عبادت نيز امروزه در اديان ديگر چيزي نمي بينيم كه خواسته الهي باشد تا پيروان آن اديان خود را موظف به انجام آن بدانند. به همين خاطر ارتباط دائمي و هميشگي كه مسلمانان با خدا دارند، در اديان ديگر مشاهده نميكنيم.
باز هم تاكيد مي كنيم اگر چه با توجه به اسبابي كه ذكر كرديم، نماز بايد به زبان عربي خوانده شود، اما اين امر بدان معني نيست كه انسان نتواند به هيچ زبان ديگري با خداوند سخن بگويد. انسان مي تواند با هر زباني كه خواست در غير نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نياز كند و دردها و نيازهاي خود را با او در ميان گذارد و با خداي خود به گفت و گوي عاشقانه يا مناجات شاكرانه بنشيند.
شايد يكي از رموز خواندن نماز به زبان عربي و با ديگر شرايط و آداب، حفظ نماز بعد از قرنها است، در حالي كه در اديان ديگر اثري از آن نمي بينيم. چه بسا اگر به همان صورت خود كه پيامبران گفته بودند، عمل مي كردند و به خواست خود با آن برخورد نميكردند، آن ها نيز پرستشي به عنوان نماز ميداشتند.
هشام بن حكم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي كه هم وقت مي گيرد و هم انسان را به زحمت مياندازد؟ امام فرمود:
«پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آنها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود كه اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امكان پذير است»؛(2) يعني علاوه بر آن كه نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مكتب و احياي دين است.
در مسائل عبادى بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خواست و اراده ما در آن نقشى ندارد، بلكه بايد آنها را طبق دستور شرع انجام دهيم تا مقصود و هدف و مصالحى كه شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بى خبريم، حاصل گردد. همان گونه كه در اصل نماز تعبّد و تسليم وجود دارد، در اجزاء و شرايط مختلف و از جمله عربى خواندن، اين نكته مهم نهفته است. اميرمومنان (ع) در روايتي پس از بيان اينكه معناي اسلام، تسليم شدن در مقابل پروردگار است كه نشان تسليم در عمل آشكار مي شود، ميفرمايد:
« مومن، بناي دين خود را بر اساس رأي و نظر شخصي نميگذارد، بلكه برآنچه از پروردگارش رسيده بنيان مي نهد». (3)
اصولا نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبوديت و شكرگزاري در مقابل نعمتهاي او مي باشد. طبيعي است كه بنده آن را به گونه اي به جا مي آورد كه خواسته خداوند و معبود اوست. چون هدف اصلي از خلقت انسان بندگي است و نماز همان گونه كه معبود خواسته بهترين شيوه اظهار بندگي است.
اگر قرار باشد كه در انجام اين وظيفه ديني هر انساني طبق خواسته خود عمل نمايد، نه چيزي كه خداوند خواسته، ديگر بندگي خداوند نمي شود، بلكه بندگي خود و عمل طبق خواسته خود و ارضاء ميل دروني خود است. بنابر اين گرچه زبان عربي و غير عربي همه براي خدا يكسان است، ولي به دلايل ياد شده نماز بايد به عربي خوانده شود.
البته لازم به ذكر است كه خواندن نماز با عباراتي محدود لزوما به معناي نفهميدين آنچه انسان به آن تكلم مي نمايد نيست. زيرا به همان آساني كه يك فرد مي تواند عبارات نماز را حفظ كند، در زماني به مراتب كمتر مي تواند معاني اين الفاظ را نيز به ذهن بسپارد و با تكرار كوتاه تداعي معاني در برابر خواندن الفاظ ذهن خود را آشنا با معاني اين الفاظ محدود بنمايد.
اين مساله نظير وضعيت افرادي است كه به دليل ويژگي هاي شغلي در موقعيت هاي كاري موظف به استعمال الفاظ و كلمات زبان هايي غير از زبان مادري خود هستند نظير پزشكان كه نسخه ها را به زبان انگليسي مي نويسند و يا خلبان ها كه در ارتباطات راديويي تنها از واژگان انگليسي بهره مي برند و همين طور مترجمان و ... .
بديهي است كه اين افراد به آساني معاني الفاظ تكرار شده را در ذهن دارند و در زمان كوتاهي انس ذهني با معاني آن پيدا مي كنند و صحبت كردن آن ها به هيچوجه جنبه صوري و به تعبير شما ادا در آوردن ندارد؛ در نتيجه اگر ضرورتي اقتضا كند، موظف بودن تكلم فرد به زباني ديگر مانع درك كامل و دقيق معاني اين الفاظ نيست.
از طرف ديگر اگر صرف عدم تمركز و توجه به معنا مشكل عربي خواندن نماز باشد فراموش نكنيد كه حتي اگر موظف بوديم نماز خود را كامل به زبان فارسي بخوانيم باز به دليل تكررا زياد اين عمل، توجه و تمركز انسان نسبت به معنا از دست مي رفت و اكثر ما عبارات نماز را - همچون شعري كه در خلوت خود يا در وقت تفكر بر زبان مي آوريم - مي خوانديم بدون آنكه نسبت به معناي آن توجه و تمركزي داشته باشيم.
پىنوشتها:
1. استاد محمد تقى مصباح يزدى، قرآنشناسى، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشى امام خمينى، 1380 ه' ش. ص 102 - 92.
2. صدوق علل الشرايع، نشر دار الحجه للثقافه، بيروت، 1416 ق، ج 2، ص 10.
3. شيخ عباس قمي، سفينه البحار، نشر موسسه معصومه، قم، ج4، ص233، ماده سلم.
موفق باشید.