چرا جوامع مدعی روشنفکری غرب به شدت ارزش زن رو پایمال میکند ؟ در حالی که پیامبر اسلام 1400 سال پیش این موضوع تحقیر دختران رو منسوخ کردنند ؟ مادی گرایی تا کجا ؟؟؟؟؟ / واقعا دین اسلام بی نظیره ...... ممنون

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بسياري از زنان در جامعه غربي از موقعيت خود كه به شعار آزادي زن و تساوي حقوق، به صورت ابزار و كالايي براي سود و منفعت بيشتر سرمايه داران مورد استفاده قرار گيرند، ناراحت اند. جالب است بدانيم كه بيشتر آمار تازه مسلمانان را در جهان غرب، زنان تشكيل مي دهند كه زنان تحصيل كرده در اين ميان بيشترين آمار را دارند.
آن چه در مورد مسائل زناني كه در غرب مطرح مي شود و برخي نيز شيفته آن شده اند دو چيز است:
يكي آزادي زن‌ و ديگري«تساوي» او با مرد است‌ و همه‌ مسائل‌ ديگر فرع‌ اين‌ دو مسأله‌ است».
شعار تساوي زن و مرد در ابتدا براي احقاق حقوق ابتدايي بود. حقوقي مانند استقلال اقتصادي، حق رأي و مالكيت كه ساليان دراز در جامعه اسلامي اين حقوق به رسميت شناخته شده بود، اما كم كم مسئله تساوي حقوق به تمام موارد جريان يافت.
در همه‌ نهضتهاي‌ اجتماعي‌ غرب‌ از قرن‌ هفدهم‌ تا قرن‌ حاضر محور اصلي‌ دو چيز بود: «آزادي» و «تساوي» و نظر به‌ اينكه‌ نهضت‌ حقوق‌ زن‌ در غرب‌ دنباله‌ ساير نهضتها بود و به علاوه‌ تاريخ‌ حقوق‌ زن‌ در اروپا از نظر آزاديها و برابريها فوق‌العاده‌ مرارت‌ بار بود، در اين‌ مورد نيز چنين‌ بود.
پيشگامان‌ آن‌ نهضت، آزادي‌ و تساوي‌ را از حقوقي‌ مي‌دانستند كه‌ طبيعت‌ براي‌ انسان‌ قرار داده‌ و كسي‌ حق‌ ندارد آنها را از ديگري‌ و حتي‌ از خودش‌ سلب‌ كند و مرد و زن‌ را نيز در تمام‌ حقوق، صددرصد مشابه‌ يكديگر مي‌پنداشتند.
حال‌ آنكه‌ «نظام‌ حقوق‌ خانوادگي»، قانون‌ و منطق‌ خاص‌ خود را دارد و صرفاً‌ يك‌ اجتماع‌ طبيعي‌ نيست،‌ بلكه‌ به‌ دليل‌ تفاوتهايي‌ كه‌ طبيعت‌ در زن‌ و مرد ايجاد كرده‌ و آفرينش‌ آنها را «نامشابه» قرار داده، خانواده‌ نيز با بقيه‌ اجتماعات‌ تفاوت‌هائي‌ دارد و يك‌ اجتماع‌ «طبيعي‌ - قراردادي» است.
وقتي‌ طبيعت، خلقت‌ زن‌ و مرد را دوگانه‌ و غيرمشابه‌ قرار داده‌ است، آيا حقوق‌ طبيعي‌ زن‌ و مرد مي‌تواند صددرصد مشابه‌ باشد؟ يا آنكه‌ حقوق‌ زن‌ و مرد در مواردي، دو جنسي‌ است‌ و جنسيت‌ در برخي‌ حقوق‌ اثر مي‌گذارد؟ عليرغم‌ پيشرفتهايي‌ كه‌ علم‌ در اين‌ زمينه‌ داشته‌ و تفاوتهاي‌ طبيعي‌ و فطري‌ ميان‌ مرد و زن‌ را بيش‌ از دوران‌ گذشته، شناخته‌ است، اما در نهضتهاي‌ فمينيستي‌ غرب‌ از ضرورت‌ آزادي‌ و تساوي‌ زن‌ كه‌ اصل‌ فطري‌ و طبيعي‌ مي‌باشد، تشابه‌ و همانندي‌ مرد و زن‌ را كه‌ خلاف‌ قانون‌ طبيعت‌ و فطرت‌ است، نتيجه‌ گرفته‌اند: «در اين‌ نهضتها توجه‌ نشد كه‌ مسائل‌ ديگري‌ هم‌ غير از تساوي‌ و آزادي‌ هست‌ و تساوي‌ و آزادي، شرط‌ لازم‌اند نه‌ شرط‌ كافي.
تساوي‌ حقوق، يك‌ مطلب‌ است‌ و تشابه‌ حقوق، مطلب‌ ديگر.
برابري‌ حقوق‌ زن‌ و مرد از نظر ارزشهاي‌ مادي‌ و معنوي، يك‌ چيز است‌ و همانندي‌ و همشكلي‌ و همساني، چيز ديگر.
در اين‌ نهضت‌ عمداً‌ يا سهواً‌ «تساوي» به‌ جاي‌ «تشابه» به‌ كار رفت‌ و «برابري» با «همانندي»، يكي‌ شمرده‌ شد، «كيفيت» تحت‌الشعاع‌ «كميت» قرار گرفت‌ و انسان‌ بودن‌ زن، موجب‌ فراموشي‌ «زن» بودن‌ وي‌ گرديد.»
اين‌ نگرش‌ سطحي‌ موجب‌ شد برخي‌ مشكلات‌ زن‌ حل‌ شود. اما مشكلات‌ جديدي‌ پديد آمد:«بدبختيهاي‌ قديم‌ غالباً‌ معلول‌ اين‌ جهت‌ بود كه‌ انسان‌ بودن‌ «زن» به‌ فراموشي‌ سپرده‌ شده‌ بود و بدبختيهاي‌ جديد، از آن‌ است‌ كه‌ عمداً‌ يا سهواً‌ زن‌ بودن‌ «زن» و موقعيت‌ طبيعي‌ و فطري‌اش، رسالتش، مدارش، تقاضاهاي‌ غريزي‌اش، استعدادهاي‌ ويژه‌اش‌ به‌ فراموشي‌ سپرده‌ شده‌ است.»
اگر جامعه‌ و هر يك‌ از زن‌ و مرد بخواهند سعادتمند باشند. بايد در مسير طبيعي‌ و فطري‌ خود حركت‌ كنند و بدانند كه‌ هر تلاشي‌ برخلاف‌ طبيعت، محكوم‌ به‌ شكست‌ مي‌باشد:«شرط‌ اصلي‌ سعادت‌ هر يك‌ از زن‌ و مرد و در حقيقت‌ جامعه‌ بشري، اين‌ است‌ كه‌ دو جنس، هر يك‌ در مدار خويش‌ حركت‌ كنند.
آزادي‌ و برابري، آنگاه‌ سود مي‌بخشد كه‌ هيچ‌ كدام‌ از مدار طبيعي‌ و مسير فطري‌ خويش‌ خارج‌ نگردند.
آنچه‌ در آن‌ جامعه‌ ناراحتي‌ آفريده‌ است، قيام‌ بر ضد‌ فرمان‌ طبيعت‌ است‌ نه‌ چيز ديگر».
در واقع از نظر اسلام زن و مرد، دو موجودي هستند كه با توجه به تفاوت هايي كه دارند، مكمل يكديگر و پوشاننده نيازها و نقص هاي هم هستند. بر اساس اين تعريف زن و مرد به يكديگر نياز داشته و مهر و محبت و جذب ميان آن دو برقرار مي شود. در اين حال سعي در بر پايي نظام خانواده و حفظ بنيان و استحكام آن دارند. اما هنگامي كه اين دو جنس كاملا يكسان هم پنداشته شود، با صرف نظر كه خلاف طبيعت آفرينش، ديگر نياز واقعي و حقيقي بين اين دو نخواهد بود و هر كدام مي تواند مستقل از هم يا حتي رقيب يكديگر باشند كه هر كدام سعي بر دريافت حق بيشتر براي خود باشد.
براي توضيح بيشتر به منابع ذيل مراجعه كنيد:
1) كتاب نقد، حقوق زن، شماره 12 و 36
1) نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري؛
2) زن در اسلام و جاهليت، يحيي نوري
3) شخصيت و حقوق زن در اسلام، مجموعه مقالات برگزيده ششمين جشنواره پژوهشي شيخ طوسي
4) جهان در عصر بعثت، هاشمي رفسنجاني و شهيد باهنر
برگرفته از:
http://www.pasokhgoo.ir/node/3457
موفق باشید.