به نام خدا
سلام علیکم
خواهشمندم به صورت مستدل برای بنده اثبات بفرمایید که آیا پدر و مادر پیامبر اسلام(صلوات الله علیه و آله وسلّم)و حضرت علی(سلام الله علیه)مؤمن بوده اند یا خیر.
با تشکر
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نسبت به دين اجداد پيامبر (ص) به گفتار زير توجه نمائيد.
آنچه كه ما شيعيان عقيده داريم و اهميت و محوريت دارد ،آن است كه اجداد پيامبر (ص) موحد و تابع دين حق بودهاند.(1) و احتمال دارد كه اجداد رسول خدا از دين ابراهيم پيروي مينمودهاند به دو علت و دو احتمال:
يكم. دين يهود و مسيح (ع) دين جهانشمول نبوده و تنها براي بنياسرائيل بوده است. تا بعثت پيامبر هيچگونه حركت و ترويج جهاني براي آن دو گزارش نشده است. (2) حال اينكه دين ابراهيم جهانشمول بوده است.
در قرآن هفتاد بار به صراحت نام آن حضرت ياد شده است. همچنين در قرآن آيات متعدد وجود دارد. مبني بر اينكه حضرت ابراهيم نه نصراني نه يهودي بلكه بر دين حنيف ميباشد. در اين جابه برخي از آيات اشاره مي شود:
1- آيه 67 سوره آل عمران: مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛ ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه حقگرايى فرمانبردار بود، و از مشركان نبود.
2- آيه 95 سوره آل عمران: قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛ بگو: «خدا راست گفت. پس، از آيين ابراهيم كه حقگرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد.»
3- آيه 123 سوره نحل: ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛ سپس به تو وحى كرديم كه: «از آيين ابراهيم حقگراى پيروى كن، [چرا كه] او از مشركان نبود.»
4- آيه 78 سوره حج: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ؛
در راه خدا چنان كه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد. اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است. آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلًا شما را مسلمان ناميد. در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد. پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد. او مولاى شماست .چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.
از اين آيات دو مطلب استفاده مي شود:
يكي اينكه كه خداوند در اين آيه حضرت ابراهيم را پدر تمام موحدان تاريخ معرفي مينمايد.
دين حضرت ابراهيم جهاني است و از ديگران نيز خواسته شده است كه از دين ابراهيم پيروي نمايند. بر اين اساس پيروي اجداد رسول خدا ازدين ابراهم مشكل ايجاد نمي كند.
دوم: در محيطي كه اجداد رسول خدا زندگي مينمودند، دين حضرت عيسي (ع) به صورت شفاف معرفي نشده بود . جذابيتهاي لازم را نداشت. به اين دليل بود كه برخي مفاهيم آن تحريف شده بود و يا اينكه از اين دين چندان تبليغ نشده بود؛ اين در حالي است كه دين ابراهيم به طور شفاف معرفي و مفاهيم آن دچار تحريف نشده يا كمتر دچار اين مشكل شده بود؛افكار عمومي قريش دين ابراهيم را بيش تر پذيرفته و اين دين از معروفيت و شهرت بيش تري برخوردار بود و آن را دين حق مي دانستند، به اين دليل اجداد پيامبر پيرو دين حضرت ابراهيم بودند .
پي نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج85، ص117؛
فروغ ابديت،جعفر سبحاني، ص 79 به بعدمركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1370.
2.http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/prophet mohammed/2009/ 223/14/87543.html
برگرفته از :http://www.pasokhgoo.ir/node/24019
در باره ايمان اَبوطالِب به گفتار زير توجه نمائيد.
اَبوطالِب، عبدمناف (عمران) بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف قرشي (متولد سال دهم بعثت برابر با 620 م)، عمو و حامي پيامبر (ص).
چون محمد (ص) به پيامبري مبعوث شد، ابوطالب با گروش فررندش علي (ع) به اسلام مخالفت نكرد و حتّي او را به همراهي با پيامبر فرمان داد محمد (ص) را نيز از پشتيباني خود مطمئن ساخت (1)، اما خود در پاسخ به دعوت پيامبر كه او را سزاوارترين فرد براي قبول اسلام مي دانست، ظاهراً به سالخوردگي خود و ملامت و كينة قريش اشاره كرد. آنگاه كه پيامبر (ص) دعوت خود را آشكار كرد، كساني از سران قريش نزد ابوطالب آمدند و از وي خواستند يا برادر زاده اش را از اين كار بازدارد، يا حمايت خود را از محمد (ص) برگيرد. ابوطالب گاهي با لحني ملايم با ايشان سخن مي گفت و زماني با محمد (ص) در اين باره به گفت و گو مي نشست (2). پشتيباني آشكار ابوطالب از محمد (ص) بر كافران گران آمد و چون مي پنداشتند كه غمخواري او از محمد (ص) كه در كودكي به «يتيم ابوطالب» شهرت داشت، فقط به خاطر فرزند خواندگي اوست. كفار، عُمارة بن وليد را كه جواني خردمند و خوشرو بود، همراه گرفتند و به قصد مبادله با حضرت محمد (ص) پيش ابوطالب آمدند. ابوطالب سخت برآشفت و آنان را براند. (3)
ابوطالب سرانجام در هشتاد و چند سالگي درگذشت. به اعتقاد شيعه، ابوطالب به محمد (ص) و دين او ايمان آورد، اما مصلحت را در كتمان آن دانست (4)، زيرا اگر ايمانش را آشكار مي كرد، همچون ديگر مسلمانان مكه، ديدگاه او مشخص مي گرديد و نمي توانست به عنوان سرپرست قبيله، حكم و داور مشركان گردد و از مقام شيخوخت خود در حمايت از رسول اكرم و نصرت دين او سود جويد. (5)
درباره اسلام ابوطالب كه از مباحث عقيدتي ـ كلامي بين مذاهب اسلامي است، روايات و اخبار فراوان در دست است و كتابها و رساله ها و مقالات بي شماري تدوين شده است كه از جملة كهن ترين آنها بايد از كتاب ايمان ابي طالب اثر شيخ مفيد (د 413 ق) نام برد. جمهور علما و مفسران
شيعه و عده اي از بزرگان اهل سنّت، به اعتبار روايات اهل بيت (ع)، يا اجتهاد و استنباط خود، عقيده به اسلام ابوطالب دارند و اسناد راويان حديث گروهي از مورخان و مفسران اهل تسنن را كه انكار ايمان ابوطالب كرده اند. ضعيف و يا مرسل مي دانند. (6)
اشعار منسوب به ابوطالب به سبب دربرداشتن حوادث مكه در طلوع اسلام و همچنين به سبب منزلت خاص وي، مورد عنايت ادباي عصر نخستين اسلامي قرار گرفت. بيشتر قصايد منسوب به او در مدح پيامبر و دفاع از اسلام و تأييد مسلمانان و نيز حاوي برخي نكات تاريخي و قومي است.(7)
مثلا در اين شعر چنين آمده است:
امين حبيب فى العباد مسوّم .....
(محمد)درستكار و بندگان، دوستدار او و برتر از همگان است- به حق پروردگاري كه حاكم بر همه چيز است- از نزد پروردگار به او وحي مي رسد- وهر كس چنين اعتقادي نداشته باشد انگشت ندامت خواهد گزيد.
داستان ديگرى كه دليل بر اسلام حضرت ابى طالب است مسئله ى استسقاى ابوطالب است كه در تاريخ آمده است كه اهل مكه زمانى به آنان قحطى رسيد و دو سال باران نباريد حضرت عبدالمطلب ابوطالب را امر كرد كه حضرت محمد را كه كودك شيرخوارى بود روى دست بلند كرده رو به كعبه به ايستد و خدا را بحق آن كودك خواند ساعتى نگذشت كه ابر آمده و باران شديدى نازل شد و اين داستان دليل است بر اعتقاد ابوطالب به توحيد و شناخت وى درباره ى كودكى كه از مقامى رفيع برخوردار بوده و به رسالت خواهد رسيد.
دليلهاى بسيار ديگرى درباره ى اسلام ابى طالب هست كه مى توان آنها را در الغدير جلد هفتم صفحه 340 به بعد مطالعه كرد.
پي نوشت ها:
1. بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، ج 1 ، ص113، به كوشش محمد حميدالله، قاهره، 1959 م؛ابن هشام، السيرة النبويـة، ج1، ص263 ـ 264،بيروت، دار احباء التراث العربي؛ ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، بيروت، 1390 ق.
2. طبري، تاريخ؛ علي، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 2،ص322 ـ 326، بيروت، 1976 م.
3. ابن سعد، محمد، طبقات الكبري، ج 2، ص322 ـ 326،بيروت، 1957 ـ 1960 م؛ طبري، 2ص326 ـ 327؛ ابن قدامه، 352.
4. راوندي، سعيد بن هبـة الله، الخرائج و الجرائح، ج3،ص1078، قم، 1409ق.
5. ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبـة الله، شرح نهج البلاغـة، ج 14، ص81 ـ 82، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1959 ـ 1963 م؛ امين، محسن، اعيان الشيعـة،ج8، ص117، بيروت، 1403ق.
6. بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، ج 2، به كوشش محمد باقر محمودي، ج2، ص82 ـ 29بيروت، 1394ق، ص 1974 م.
7. دايره المعارف بزرگ اسلامي، ج5، ص618، ناشر مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي،چاپ اول تهران سال1372ش.
موفق باشید.