با سلام
درکتابی خواندم که خمس درآمد سالیانه از زمان امام صادق علیه السلام وبه دستور حضرت گرفته شد حالا چند سوال مطرح است:
اولا این مطلب درست است؟
ثانیاآیا از اختیارات امام این هستکه چیزی را اضافه کند یا کم کند؟
ثالثااین چه تفاوتی باوضع کردن نماز تراویح یاحرام کردن عمر ملعون دارد؟
رابعاچرادر ایه خمس به ان اشاره نشده؟
خامساچرادیگر امامان این خمس را نگرفتند؟
از عنایتتون پیشاپیش ممنون

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ترديدى نيست كه آيه خمس در عصر رسالت نازل شده و پيامبر اكرم(ص) اين فريضه را به اجرا درآورده‏اند و آنچه مسلّم است اينكه حضرت رسول‏(ص) خمس غنايم جنگى را اخذ مى‏كرد. اما دريافت خمس سود تجارت بنا به ضرورت و مصالحى تا عصر امامان‏عليهم السلام به تأخير افتاد و از زمان امام صادق يا امام باقر عليهم السلام خمس توسط امامان از شيعيان گرفته مي شد.(1)
لذا امام چيزي را در اين مساله زياد يا كم نكرد، بلكه تنها خمس بر سود و تجارت كه در عصر پيامبر تشريع شده بود و بنا به مصالح و ضرورتهايي تا آن زمان به تاخير افتاده بود را دريافت نمودند.
شايد اين ضرورتها را بتوان در چند امر خلاصه كرد:
1. خمس با زكات اين تفاوت را دارد كه منفعت زكات به عموم مسلمانان بر مى‏گردد؛ ولى موضوع خمس به شخص پيامبر اكرم و خويشان او اختصاص دارد؛ لذا در ابتدا مصلحتى بر اجراى آن نمى‏ديدند.
2. در عصر رسالت، فقر عمومى بر جامعه حاكم بود و مسلمانان به جهت تنگدستى، قدرت پرداخت خمس را نداشتند. از اين رو پيامبر گرامى(ص) از بيان و جمع‏آورى خمس درآمد صرف نظر كردند.
3. رويكرد سياسى مهم‏ترين عاملى بود كه نگذاشت، ائمه معصومين تا زمان امام باقر(ع) به بعد، اين فريضه الهى را به اجرا درآورند، زيرا جلب و جمع اموال، از وظايف سلطان بوده و هر كس با آنان رقابت مى‏كرد، به عنوان فرد متمرد از قانون و مخالف حاكميت و به اتهام جمع‏آورى سلاح و توطئه عليه رژيم، تحت تعقيب قرار مى‏گرفت. اما پس از برقرارى آزادى نسبى در عصر عباسيان و شرايط موجود بر ائمه‏عليهم السلام، اين امكان را داد تا به طور غيرعلنى خمس را از مسلمانان دريافت كنند.
اما در مورد تفاوت اين عمل با تشريع نماز تراويح توسط خليفه دوم بايد گفت كه اولا در اين مساله كه تشريع مستقلي صورت نگرفته است. ثانيا دربارۀ امامان (ع) وقتي گفته مي‌شود كه آنها حق تشريع دارند، آيا به معناي اين است كه مستقلاً احكام را از خدا مي‌گيرند و براي مردم بيان مي‌كنند؟ يا اين كه امامان فقط حق تبيين كلام نبوي را دارند، در اين جا بيشتر متفكران اسلامي معتقدند كه امامان معصوم (ع) حق تشريع مستقل نداشته و فقط مبيّن احكام نازل شده بر پيامبر هستند.
شهيد صدر (ره) در اين زمينه مي‌گويد: «در جاي خود ثابت گرديده كه دوران تشريع با مرگ پيامبر به پايان رسيد و احاديث صادره از امامان فقط بيان و تفصيل احكامي است كه پيامبر تشريع نمود، نه غير آن».(2)
لذا اين عمل تشريع مستقل و خارج از محدوده دين نيست. اما نماز تروايح در زمان پيامبر تشريع و اشاره اي به آن نشد و خليفه دوم هم آن را از سوي خدا و رسولش نمي دانست و مي گفت كه آن را مستقلا و از طرف خود تشريع كرده است و در زمان رسول الله اين بدعت وجود نداشته است.(3)
به علاوه بنابر نظر شيعه خلفاي سه گانه در مقام و جايگاهي نبودند كه بتوانند مبين احكام الهي باشند چه برسد به تشريع آنها.
در مورد عدم ذكر آن در آيه خمس نيز بايد گفت برخلاف نظر شما اين مورد هم در آيه خمس آمده است. خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيل؛ بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است.»(4) اين آيه - كه به آيه خمس معروف است - به نظر فقيهان شيعى نه تنها بر وجوب خمس غنايم جنگى دلالت مى‏كند؛ بلكه شامل هر گونه درآمد كسب نيز مى‏باشد. واژه «غنيمت» از نظر لغت معناى گسترده‏اى دارد و به هرگونه درآمد و فايده‏اى كه به انسان مى‏رسد، گفته مى‏شود.(5)
غنيمت جنگى و سود تجارت، هر دو غنيمت شمرده مى‏شوند و مشمول آيه مى‏گردند. البته هر چند شأن نزول آيه در مورد غنايم جنگى است، ولى اين سخن معروف است كه شأن نزول، هيچ گاه مخصص نيست و نمى‏تواند آيه را به آن محدود كند.
پي نوشت ها:
1. ر.ك شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت عليهم السلام، 1427 هـ.ق، ج 6، باب 8 از ابواب «ما يجب فيه الخمس».
2. صدر، سيد محمد باقر، بحوث في علم الاصول، مؤسسۀ دايرة المعارف فقه اسلامي، ۱۴۱۷ق، ص ۳۰.
3. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، 1401ق، كتاب ۲۲ حديث شماره ۲۲۷.
4. انفال(8) آيه41.
5. طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، نشر مرتضوي، تهران، 1375ش، ج6، ص129.
موفق باشید.