بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیا کیفیت اعمال عبادی و تعبدی برای سنجش میزان عبودیت بندگان است یا برای تمام جزئیات آن میتوان حکمت و فلسفهای را مشخص نمود؟
مثلا اینکه چرا نماز دقیقا پس از وقت اذان باید خوانده شود، آن هم با تعداد رکعات و کیفیت مشخص شده، نه کمتر نه بیشتر -و اعمالی شبیه آن- آیا پاسخ به این سوالات مشابه پاسخی که برای اعتقادات میدهیم میتواند باشد؟
متشکرم
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي پاسخ به اين سوال، ذكر يك مقمه ضروري به نظر مي رسد:
يقينااحكام الهي داراي ملاكاتي بوده و وجوب، حرمت، استحباب و كراهت آن ها بر اساس مصالح و مفاسد است. اگر مصلحتي در مساله اي باشد، حكم آن واجب و يا مستحب؛ و اگر داراي مفسده اي باشد، حكمش حرام و يا مكروه خواهد بود. اما در عين حال توجه به نكته لازم است كه اولاً:
از آن جا كه احكام بر خلاف اعتقادات توقيفي و تعبدي است، هيچ گاه نبايد انتظار داشت به تمامي حكمت ها و مصالح يك حكم پي ببريم؛ چرا كه ممكن است در مجموع، از مصالح يا مفاسد يك حكم، برخي را درك و برخي ديگر را درك نكنيم، يا در برخي مواقع، به هيچ عنوان نتوان به حكمت هاي آن پي برد.
بنا براين از آن جا كه معتقديم احكام شرعي از طرف خداوند به وسيله پيامبر يا معصومان بيان شده است، به آن ملتزم شده و عمل مي كنيم؛ چنان كه در امور عادي اين گونه عمل مي نماييم. با اعتمادي كه به پزشكان متخصص داريم، به نسخه هاي آن ها عمل مي كنيم؛ بدون اين كه از خواص داروهاي نوشته شده مطلع باشيم.
بنابراين حكمت داشتن احكام ديني به معناي آن نيست كه انسان با عقل عادي به فلسفه و حكمت تمام جزئيات آن پي برده و يتواند همه آنها را مشخص كند.
ثانياً:
در جست و جوي فلسفه احكام نبايد هميشه به دنبال علوم تجربي رفت و دليلي مادي و فيزيولوژيك برايش جست و جو نمود. اين فرايند كه همواره در پي يافتن مصلحت يا مفسدهاي طبي باشيم برخاسته از نگرشي مادي گرايانه است. در حالي كه بسياري از احكام مصالحي معنوي دارند مثلاً در مورد سجده آمده است مردى از اميرالمؤمنين على(ع) پرسيد: معناى دو سجده چيست؟ حضرت فرمودند: سجده اوّلى تأويلش اين است كه وقتى سر برخاك مىگذارى، يعنى خدايا! از همين خاك مرا خلق كردى. چنانچه سربرداشتى، يعنى از همين خاك مرا بيرون آورى، وقتى براى بار دوم سر بر خاك نهادى، معنايش اين است كه خداوندا! مرا به همين خاك دوباره باز خواهى گرداند و چون سربرآورى، يعنى از همين خاك دوباره خارج خواهى ساخت.(1)
بعد بيان اين مقدمه بايد گفت: تمام دستورات الهي و اساساً خلقت انسان براي امتحان و سنجش عملكرد افراد بوده و اتفاقاً براي همه آنها حكمت و فلسفه وجود دارد اما نكته مهم آن است كه حكمت در برخي از آنها مادي معنوي و در برخي ديگر صرفاً معنوي است.
لذا نوع دستورات، فارغ از الهي بودن دستور، در خود انجام اين عمل فوائدي نهفته است مانند حرمت شراب، حرمت ربا، وجوب روزه، و... و چه بسا در برخي موارد نادر، فارغ از دستورات الهي و رابطه خدا با بنده، فائده اي در خود عمل نباشد و صرفاً خداوند براي امتحان افراد مقرر كرده است كه در نهايت به كمال و فائده معنوي برمي گردد.
لذا در همه دستورات، حكمت و فلسفه وجود دارد، اما در برخي از آنها مادي و معنوي است و در برخي از آنها صرفاً معنوي و براي امتحان افراد است. چنان كه امير المومنين علي(ع) در نهج البلاغه فرمود: خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند، آزمايش مىكند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبّر و خودپسندى را از آن ها بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند...(2)
البته نمي توان با عقل محدود، به صورت دقيق گفت كه فلان عمل فائده صرافاً معنوي دارد و فارغ از الهي بودن دستور و رابطه خدا با بنده هيچ فائده اي ندارد. نهايت امر آنكه انسان با عقل خود به حكمت آن پي نبرده و تعبداً انجام مي دهد و گرچه شايد در عالم واقع، هيچ دليل خاصي جزء امتحان وجود نداشته باشد، اما مهم آن است كه به عقل عادي نمي توان به اين امر پي برد.
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، علل الشرائع،چ داوري،قم بي تا،ج 2، ص 336.
2. سيد رضي، نهج البلاغه، ترجمه دشتي، چ مشهور، قم 1379، خطبه 192، ص 382.
موفق باشید.