بسیاری شبهه میکنند که ورود اسلام به ایران با جنگ و خونریزی بوده است و با اجبار وارد ایران شده است و با نشان دادن کتابهایی و ذکر مثالهایی میگویند اعراب (مسلمانان) هزاران نفر از ایرانیان را کشتند و در شهر ها جوی خون براه انداختند و صدها نفر از ایرانیان را به اسارت گرفتند و به زنان زیادی تجاوز کردند و زنان و کودکان بسیاری را در بازار های مدینه به عنوان برده فروختند و ایرانیان را تحقیر کرده و آنان را موالی مینامیدند و کتابخانه های ایران توسط اعراب (مسلمانان) به آتش کشیده شد و حرف زدن ایرانیان به زبان فارسی ممنوع بود و هر ایرانی را که فارسی صحبت میکرد زبان او را مبیبریدند یا میکشتند و شبهه میکنند که حضرت علی(ع) در ایران چند هزار نفر را کشت و در لشکر کشی به ایران شرکت داشت و بر اثر جنگ اعراب(مسلمانان) با ایرانیان بر اثر کشته های زیاد جوی خون براه افتاد جواب این شبهات چیست ؟ لطفا مستدل و منطقی توضیح بدهید ؟
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مطالبي كه نسبت به اسلام داده شده صحت ندارد و توسط مخالفان اسلام ذكر شده است. و حضرت علي(ع) اصلا در اين جنگ ها حضور نداشت تا بخواهد كسي را بكشد.
براي آگاهي بيشتر از وضع ايران پيش از اسلام و خدماتي كه مسلمانان به ايران كردند و نحوه پذيرش اسلام توسط ايرانيان، به گفتار زير توجه نماييد.
در آن عصر براي نجات ايرانيان راهي جز جنگ وجود نداشت. براي آگاهي از چگونگي جنگ و درك حقيت مطلب به گفتار زير توجه نمائيد.
پيامبر در سال يازدهم هجري وفات كرد و اين جنگ ها پس از وفات پيامبر اكرم راه اندازي شد. پس از پايان گرفتن مشكلات اوليه نصب خليفه، دستگاه خلافت به فكر حمله به ايران و روم افتاد. حمله نيروهاي دستگاه خلافت، از سال دوازدهم هجري شروع شد و ابوبكر در سال سيزدهم هجري درگذشت و پس از او عمر بن خطاب دنباله اين حمله ها را گرفت
متاسفانه در اين مساله مانور هاي بسياري دشمنان ما داده اند كه نابودي تمدن ايران به دست مسلمانان صورت پذيرفته است در صورتي كه در هيچ مأخذ و منبع تاريخي نيامده كه تمدن ايران در آن عصر نابود شد و همچنين در هيچ مأخذ و منبعي نيامده كه مسلمانان تمدن ايران را نابود كردند.
به عنوان مثال، نماينده نيروهاي جنگي مسلمانان به يزدگرد سوم گفت: «ما آمديم تا مردم را از عبادت انسانها به عبادت خداوند و از ظلم به عدالت اجتماعي دعوت كنيم» اين جمله نشانگر فهم بالاي مسلمانان بود، ولي خسرو پرويز كه پادشاه و شاهنشاه ايران بود، وقتي نامه پيامبر را خواند خشمگين شد و از اينكه در نامه نام پيامبر مقدم بر نام او آمده بود برآشفت و دستور جلب پيامبر را صادر و نامه را با خشم پاره كرد و اين در زماني بود كه حاكم روم با احترام نامه پيامبر را خواند و به روحاني بزرگ روم داد و يا حاكم مصر نامه را با احترام خواند و با هدايا جواب آن را داد.
وضع ايران پيش از اسلام چنين بود.
در كتاب «تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان» ترجمه دكتر عباس زرياب و نوشته تئودور نولد آمده است:
مملكت ايران در زمان يزدگرد سوم آخرين شاه ساساني روي به ناتواني گذاشت و دشمنان از هر سو به آن دلير شدند و از كناره هاي آن يكي پس از ديگري بگرفتند و ويران كردند. پس از آنكه از پادشاهي او دو سال يا چهار سال گذشت، عرب به خاك او حمله كردند. (ص 418)
اين جمله مي رساند كه كشور ايران در اواخر دورهء ساساني در حال ويراني بود و كشورهاي قدرتمند آن زمان به اين كشور حمله مي كردند و حكومت ساساني نمي توانست از خود دفاع كند و چون تشكيلات سياسي و نظامي از درون ويران شده بود، به طور طبيعي نمي توانستند در برابر مسلمانان مهاجم از خود دفاع كنند.
در لغتنامه دهخدا آمده است:
دولت هخامنشي در سال 330 قبل از ميلاد به دست اسكندر مقدوني منقرض شد و تخت جمشيد در آتش بسوخت و ايران جزو امپراطوري مقدوني شد. (لغتنامه، كلمه ايران) مقدونيان تخت جمشيد را آتش زدند در حالي كه مسلمانان دست به اين بناي باستاني حيرت آور نزدند و آن را حفظ كردند.
دكتر عبدالحسين زرين كوب مي گويد:
سقوط دولت ساساني به دست عرب انجام شد. ولي نه به خاطر قدرت زرهي عرب، بلكه ضعف و فساد بر دولت ساساني غلبه كرده بود. اصلا مقارن هجوم عرب، ايران از پاي درآمده بود. دولت ساساني در آن روزگار مانند مرده حضرت سليمان(ع) بود كه بر عصايي تكيه داشت و موريانه عصا را خورد و آن پيامبر به زمين افتاد. ضعف و فساد در همه اركان كشور راه يافته و دولت ساساني روي به نكبت و ذلت نهاده بود. (تاريخ ايران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص 157)
اين جمله مي فهماند كه حكومت ساساني در عصر ظهور اسلام، در حال نابودي بود و ديگر نمي توانست به دست ساسانيان حيات تازه بگيرد.
يكي از خصوصيات دولت ساساني، مخالفت با گسترش علم بود. آنان مردم را به طبقات مختلف تقسيم كردند و براي هر طبقه اي وظيفه اي خاص تعيين كردند و هيچ طبقه اي حق نداشت از امتيازاتي كه طبقات ديگر داشته بهره مند شود. به عنوان مثال طبقه دبيران حق داشتند درس بخوانند و با سواد شوند در حالي كه طبقات پايين حق نداشتند. دكتر عبدالحسين زرين كوب در تاريخ ايران بعد از اسلام به داستان كفشگري اشاره مي كند كه آرزو داشت سپرش درس بخواند. چون در پسر خود هوش زياد و استعداد فراوان مي ديد و او حاضر شد براي اين كار، خرج زيادي هم بكند. ولي وقتي به نوشيروان گفتند كه فلان كفشگر حاضر است علوفهء فراواني براي لشگر ايران تهيه كند بشرط اينكه پسرش بتواند درس بخواند، نوشيروان قبول نكرد و علوفه ها را هم پس دادند. (162 ) كشوري كه در آن علم در اختيار گروه خاصي باشد، كشور ماندگار نخواهد شد و شكست مي خورد در حالي كه دين اسلام و مسلمانان علم را براي همه مي خواستند و در زمان ساسانيان به خاطر طبقاتي بودن علم، به علم توجه زيادي نشد و حتي در آن زمان، كتاب كم نوشته شد.
مناشه مي گويد:
ايرانيان بقاياي تمدن تلطيف شده و پرورده اي را به اسلام تحويل دادند كه بر اثر حياتي كه اين دين در آن دميد، جان تازه گرفت. (خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 328، به نقل از تمدن ايراني، بقلم جمعي از خاورشناسان، ترجمه دكتر عيسي بهنام) اين جمله مي رساند كه با آمدن اسلام به ايران تمدن ايران جان تازه گرفت و پيش از اسلام، اين تمدن مرده بود. اين سخن گروهي از خاورشناسان است با اينكه خاورشناسان نسبت به اسلام ديد خوشي ندارند، ولي در برابر واقعيات تاريخي نمي توان كاري كرد.
آيت الله، شهيد مرتضي مطهري مي گويد:
اسلام به ايران حياتي تازه بخشيد و تمدن در حال انحطاط ايران به واسطه اسلام جان تازه گرفت و شكل تازه اي يافت.(خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 336)
در اين كه زنان و دختران در امان بودند ترديدي نيست. مسلمانان در حمله به نيروهاي رزمي ايران كاري به زنان و دختران نداشتند و اگر مردم شهري به دفاع از شهر مي پرداختند مسلمانان با آنان درگير مي شدند و پس از جنگ، رفتارشان با همه خوب بود جز موارد بسيار كم كه دست به خشونت زده مي شود. و در هر جنگي چنين حوادثي رخ مي دهد موضع گرفته ماليات دو برابر هم صحت ندارد. مطالب را بايد با استناد به منابع معتبر ذكر كرد.
به كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران، آيت الله مطهري، مراجعه نمائيد.
در رابطه با مسلمان شدن مردم ايران به اين گفتار توجه نمائيد.
مردم ايران از راه زور مسلمان نشدند.
چرا كه كافي است تنها به اين نكته توجه كنيد كه از نظر اسلام دين زرتشتي به عنوان دين آسماني شناخته مي شد و تعرض به زنان و كودكان آن ها در اسلام ممنوع بود، مسلمانان به پيروي از دين اسلام موظف بودند كه شهرهاي فتح شده از ايران را كه به دين زرتشتي بودند، در انتخاب دين اسلام، يا ماندن در دين زرتشتي و دادن ماليات (جزيه) به آنان اختيار بدهند.
گسترش اسلام در ايران مبتني بر
1. حقانيت، جامعيت و دستورهاي حياتبخش اسلام و سيره پيامبر
2. آمادگي ايرانيان جهت پذيرش اسلام .
3. نامه پيامبر به پادشاه ايران
نامه پيامبر به خسروپرويز و فراخواني وي به اسلام، اين پرسش را به وجود آورد كه اسلام چيست و حضرت محمد كيست؟
بدين جهت ايرانيان جهت آشنايي با اسلام به تحقيق پرداخته و در جستجوي اسلام بر آمدند. مهمتر از همه اينكه ايرانيان از اديان حاكم در اين كشور خسته و ناراحت بودند، زيرا آن ها پاسخگوي نياز و خواستههاي مردم نبودند، از اين رو است كه با مطرح شدن اسلام، ايرانيان به اسلام رو آورده و منتظر معرفي آن بودند. با مطرح شدن اسلام، طيف وسيعي از ايرانيان به اسلام گرويدند. اين گرايش بدون اجبار , اكراه و با ميل و رغبت آنان صورت گرفت. در اين ميان شخصيتهايي مانند سلمان فارسي و باذان بن ساسان نيز در گسترش اسلام مؤثر بودند، زيرا اين دو شخصيت از انسانهاي تأثيرگذار در فرايند تحولات ايران بوده و در ميان ايرانيان، موقعيت خاصي داشتند.
4. ضعف حكومت ساساني و موبدان زرتشتي
علت شكست نيروهاي نظامي حكومت ايران، ناتواني نظامي آنان و يا تنها روحيه قوي مسلمانان نبود، بلكه علت اصلي شكست نيروهاي جنگي ايران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضي بودن مردم ايران از حكومت و آيين خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتي گاهي با مسلمانان همكاري ميكردند. (1)
مردم ايران، در زمان بعثت و حيات حضرت رسول به اسلام توجه كردند . به تدريج و با ميل و رغبت آن را پذيرفتند.
يكي از آثار مهم پيروزي مسلمانان نفوذ گسترش اسلام در ايران بود. هر گاه كشوري در جنگ پيروز گردد، فرهنگ و سنت و باورهاي ديني و سياسي فاتحان بر كشور مغلوب اثر ميگذارد. بعد از فتح ايران برخي از مسلمانان رفتار معقول و منطقي با ايرانيان داشتند و برخي ايرانيان تحت تأثير قرار گرفتند. رفتار مسلمانان و جاذبههاي اسلامي از يك سو و زمينههاي پذيرش اسلام توسط ايرانيان از جانب ديگر موجب شد كه برخي از ايرانيان اسلام بياورند.
نا گفته نماند اين روند آشنايي ايرانيان با اسلام و اسلام آوردن آنان تدريجي بوده و صدها سال پس از فتح ايران ادامه داشت. همان گونه كه در متون تاريخي به وجود بسياري از زرتشتيان در مناطقي مانند كرمان طبرستان فارس خوزستان و خراسان تا قرنهاي سوم و چهارم اشاره شده است. (2)
پينوشتها:
1. خدمات متقابل ايران و اسلام، شهيد مطهري، ص 76 - 79، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1362.
2. مقدسى، أبو عبد الله محمد بن أحمد، احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم، ناشر مكتبه مدبولى، القاهره، سال چاپ 1411 ق، نوبت چاپ سوم، ص 323 و394و414؛ المسعودي، التنبيه والإشراف، ناشر دار صعب - بيروت - لبنان، ص91و92 .
موفق باشید.