1 – در مورد حضرت آدم (ع) :
1-1 – براستي ذره اي فکرمان را به عظمت پروردگار عالم و خالق کائنات ببريم . نزديک به پانزده ميليارد سال است که جهان و کائنات در حال گسترش با سرعتي نزديک به سرعت نور است . ميلياردها کهکشان که هرکدامشان متشکل از دهها و صدها ميليارد ستاره است . عظمت هر ستاره (گاهي) دهها و صدها هزار برابر کره زمين ما و ما انسانهاي خورد و ريزچقدر در اين عظمت ، احساس حقارت و هيچ بودن ميکنيم . چقدر اين عظمت نشان از بزرگي و اقتدار خالق و پروردگار جهان دارد . آنگاه دوست خوبم چگونه داستاني چنين حقير و بچگانه را ميتوان در مورد خلقت آدمي باور کرد . اين گل بازي خداوند چه معنايي دارد . چرا بايد پيدايش و خلقت انسان توسط دستگاهي با آن عظمت چنين خوار و سبک بيان شود .
2-1 – از عظمت کائنات و گستردگي جهان به درون آدمي برويم و درون او را بنگريم . چقدر زيبا پروردگار عالم و خالق هستي ، تمام اجزاء آدمي را کنار هم و در دستگاهي پيچيده با نظمي فراتر از تصور انسان قرار داده است . مولکولها – اتم ها – ريز اتم ها – پروتن و الکترون و نوترون ها – از همه ريزتر کوارک ها و ..... واقعاً چه عظمتي دارد جهان ميکروسکوپي آفرينش . چند کارخانه عظيم را در بدن آدمي برايتان نام ببرم ؟ کارخانه انسولين سازي – کارخانه هاي هورمن سازي – کارخانه خون سازي – دنياي عظيم ژن و وراثت – دستگاه پيچيده توليد مثل – سيستم هاي عظيم تنفس ، قلب، گردش خون و از همه مهمتر دنياي عظيم مـــــــــــــغـــــــــــــــز .
من نميدانم پروردگاري که بحق با آفرينش فقط يک کدام از موارد ذکر شده بالا بايستي در مقابل او سرکرنش را فرودآورد چرا بايستي چنين حقيرانه و بچگانه مثل يک داستان شب نشيني خلقت آدمي را بيان کند .
3 -1 – طبق اعتقادات ما تمام و تمام و تمام آنچه اتفاق مي افتد و هر آنچه هست در اختيار پروردگار است و به خواست و اراده اوست . مهلت دادن شيطان – فريب خوردن آدم – امکانات و ابزاري که شيطان در اختيار دارد – گناهي که گنهکاران ميکنند و..... همه و همه با خواست و اراده پروردگار است . پس نقش اختيار انسان کجاست ؟ علت وجود صواب و عقاب در قيامت چيست ؟ در نوشتتان از روز الست گفتيد که از تمام ما پيمان گرفته شده ، خداوکيلي اين چه معنايي دارد؟؟ چرا اسلامي که بايستي به قول خداوند در قرآن ساده و براي عموم براحتي قابل درک باشد ، در يک مسئله جبر و اختيار اينقدر به چالش کشيده شود و فقط بتوان با بحث هاي فلسفي و طومارها نوشته آنرا بيان کرد؟؟
4-1 - درمورد پيامبري آدم (ع) ، وقتي هيچ انساني خلق نشده پس پيامبري آدم چه معني دارد ؟؟ در مورد توانايي هاي آدم همان بس که از دو پسرش بعنوان تنها امت روي زمين يکي را نتوانست تربيت کند پس اين چه لياقت و قابليتي است ؟؟ خوردن ميوه ممنوعه و آگاهي يافتن انسان و پي بردن به لخت بودنشان يعني چه؟؟ آيا خداوند ميخواهد بندگانس در ناآگاهي و معرفت نداشتن باشند؟؟؟
2 – در مورد حضرت نوح :
1-2 - مدارک باستان شناسي حکايت از آن دارد که افسانه ، بله افسانه نوح نه تنها قبل از قرآن بلکه قبل از تورات نيز در تمدن هاي بين النهرين وجود داشته است . لوحه هاي بابلي در سال 1872 توسط هیئت باستان شناسی انگلیسی به سرپرستی G.Smith کشف و ترجمه شدند. این لوحه ها حاوي متن کامل حماسه گلیگمش، مهمترین اثر ادبی بین النهرین است که بیشتر از 4 هزار سال پیش در سومر سروده شده است. لوحه پایانی این مجموعه که لوحه یازدهم نام دارد حاوي داستانی اساطیري است که بصورت آشکار افسانه طوفان نوح از آن گرفته شده است.
2 -2 - از نظر زیست شناسی، تاکنون حدود 50 میلیارد نوع موجود زنده در روي زمین ردیابی شده اند واکنون کمتر از یکهزارم آنها 40) میلیون نوع(باقی مانده اند . اگر شخص موهومی بنام نوح می خواست که یک جفت از تمام این موجودات را در یک کشتی جاي بدهد، ایشان به یک کشتی به بزرگی خلیج فارس نیاز داشتند و نه کشتي به ابعاد 300 ذراع طول، 50 ذراع عرض و 30 ذراع ارتفاع. فقط در نقل و انتقال و جابجا کردن جفت های حیوانات از سراسر عالم فکر کنید چگونه انجام شده است؟؟
3-2 - از نظر فیزیکی، حتی اگر ریزش باران بیشتر از 40 روز و شب ادامه یابد ممکن نیست که از جو زمین آنقدر باران بر زمین بریزد که حتی سرزمین کوچک بین النهرین )چه برسد به تمام دنیا( تا قله آرارات با 5000 متر بلندا که کشتي نوح در آن فرود آمده است در آب فرو رود.
بیش از 200 سال پیش ولتر می نویسد براي آنکه قله آرارات زیر آب برود باید 12 اقیانوس (که آخرین آنها 24 بار بزرگتر از اقیانوسی باشد که دو نیمکره زمین را در میان دارد) روي هم قرار بگيرد .
اگر بفرض چنين حجم آبي آمده باشد ، براي عادي شدن شرايط اين آبها کجا رفته است ؟؟
4-5 - اگر بخواهيم کلاهمان را با علم و مستندات قاضي کنيم ، امروزه شرايط علمي و ابزارآلات اندازه گیری و نگاشت تاریخ وقایعی مثل زلزله ، سیل ، طوفان ، آتشفشان چنان پيشرفت کرده است که قادر است از روي نشانه ها و علائم تمام وقايع زيست محيطي ( سيل – آتش فشان – زلزله و ...) را که سابقاً اتفاق افتاده است بيان کند . هيچ منبع علمي و هيچ محفل تخصصي محيط زيست و زمين شناسي چنين طوفان و سيلي را که قطعاً دنيايي علائم دارد تاييد نکرده است پس به یقین میتوان گفت اتفاق نيفتاده است .
4-2 - آنچه از کتاب هاي دین هاي سامی برمی آید این طوفان در حدود 21 یا 22 قرن پیش از میلاد مسیح بوده است؛ یعنی زمانی که 2000 سال از آغاز فراعنه مصر و 700 سال از بناي هرم بزرگ کئوپس می گذشته است، بی آنکه نه هرمی و نه فرعونی به زیر آب رفته باشد و نه هیچ یک از تمدنهاي بزرگ موجود در آن زمان در مصر و بین النهرین و چین و هند و ایران بدست طوفان منقرض شده باشند.
استاد عزیز ، ممنون میشوم اگر درخصوص گفته های فوق الذکر نظری دارید و یا از منابعی مطالعه کرده اید پاسخم را بدهید .
پرسش: حضرات آدم و نوح (ع) و مشكلات مطرح شده درباره ايشان
1- در مورد حضرت آدم (ع) :
– براستي ذره اي فكرمان را به عظمت پروردگار عالم و خالق كائنات ببريم . نزديك به پانزده ميليارد سال است كه جهان و كائنات در حال گسترش با سرعتي نزديك به سرعت نور است . ميلياردها كهكشان كه هركدامشان متشكل از دهها و صدها ميليارد ستاره است . عظمت هر ستاره (گاهي) دهها و صدها هزار برابر كره زمين ما و ما انسانهاي خورد و ريزچقدر در اين عظمت ، احساس حقارت و هيچ بودن ميكنيم . چقدر اين عظمت نشان از بزرگي و اقتدار خالق و پروردگار جهان دارد . آنگاه دوست خوبم چگونه داستاني چنين حقير و بچگانه را ميتوان در مورد خلقت آدمي باور كرد . اين گل بازي خداوند چه معنايي دارد . چرا بايد پيدايش و خلقت انسان توسط دستگاهي با آن عظمت چنين خوار و سبك بيان شود .
– از عظمت كائنات و گستردگي جهان به درون آدمي برويم و درون او را بنگريم . چقدر زيبا پروردگار عالم و خالق هستي ، تمام اجزاء آدمي را كنار هم و در دستگاهي پيچيده با نظمي فراتر از تصور انسان قرار داده است . مولكولها – اتم ها – ريز اتم ها – پروتن و الكترون و نوترون ها – از همه ريزتر كوارك ها و ..... واقعاً چه عظمتي دارد جهان ميكروسكوپي آفرينش . چند كارخانه عظيم را در بدن آدمي برايتان نام ببرم ؟ كارخانه انسولين سازي – كارخانه هاي هورمن سازي – كارخانه خون سازي – دنياي عظيم ژن و وراثت – دستگاه پيچيده توليد مثل – سيستم هاي عظيم تنفس ، قلب، گردش خون و از همه مهمتر دنياي عظيم مـــــــــــــغـــــــــــــــز .
من نميدانم پروردگاري كه بحق با آفرينش فقط يك كدام از موارد ذكر شده بالا بايستي در مقابل او سركرنش را فرودآورد چرا بايستي چنين حقيرانه و بچگانه مثل يك داستان شب نشيني خلقت آدمي را بيان كند .
پاسخ: با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دوست عزيز همين داستاني كه شما به حقارت از آن ياد مي كنيد در حال حاضر و بلكه از گذشته هاي دور تا كنون محل سخن و گفتگو و تفكر انديشمندان و دانشمندان بزرگ علوم مختلف عقلي و تجربي و ديني بوده است. تمام مواردي كه از عظمت خلقت و آفرينش جهان بيان كرده ايد كامل و صحيح و درست است و بلكه از اين نيز فراتر است و انسان به ذره اي از آن هنوز پي نبرده است و جالب است بدانيد كه در اعتقاد ما اين جهان ماده كه اين عظمت حيرت انگيز را دارد تنها مرتبه اي از عالم وجود وخلقت را شامل مي شود و جهان هاي عظيمي بسيار بسيار عظيم تر از اين جهان مادي وجود دارد كه راهي به شناخت آنها نيست، مگر از طريق راه هائي كه اولياي الهي دين نشان مي دهند.
يكي از دلائل اين كه قرآن به زبان ساده و همه فهم مواردي اين چنين را بيان كرده است اين است كه قرآن كتاب هدايت براي همگان است و بايد به زبان همگاني صحبت كند تا همگان بتوانند از آن استفاده كنند نه به زباني سخن بگويد كه فقط دانشمندان يا فيلسوفان و يا هر گروه خاص ديگر از آن بهره مند شوند.
البته در كنار همه فهم بودن آن نكاتي در آن به وديعه گذاشته شده است كه جز ذهن هاي نقاد و داراي نبوغ پي به آن نبرند و بلكه حتي در برخي موارد از دسترس بشر عادي نيز خارج باشد و تنها به واسطه تبيين و تفسير هادي معصوم روشن گردد.
اين ويژگي نه تنها نقطه ضعف قرآن كريم به حساب نمي آيد، بلكه همين خصوصيت يكي از نشانه هاي اعجاز قرآني مي باشد كه چگونه كتابي در عين همه فهم بودن براي متخصصين در هر عصر و دوره اي نيز قابل استفاده است و تازگي و بكري آن با گذشت زمان از بين نمي رود. قرآن در عصر حاضر تنها كتاب آسماني است كه براي دانشمندان و عالماني كه برخي از آنها در زمينه هاي ياد شده در نامه شما نيز تخصص دارند داراي جذابيت است.
نكته قابل توجه ديگر اين است كه قرآن كتاب علم نجوم يا زيست شناسي و يا هر علم تجربي و غير تجربي ديگري نيست، بلكه اگر مواردي را به عنوان نمونه ذكر كرده است تنها در جهت هدف اصلي خود يعني هدايت انسانها مي باشد. بنابراين آنچه در قرآن آمده است با توجه به اين هدف بوده و انتظار پرداختن به جزئيات كشفيات علوم تجربي، انتظاري نابجا مي باشد.
با توجه به موارد ياد شده روشن مي شود كه نبايد قرآن را با يك كتاب فيزيك يا شيمي يا كيهان شناسي و يا زيست شناسي اشتباه بگيريم. بلكه همانطور كه خود را كتاب هدايت خوانده است بايد به نكات هدايتي آن تكيه كرد و بهره مند شد.
اين نكته از ديد دانشمندان بزرگ علوم تجربي نيز مخفي نمانده است. بد نيست برخي ديدگاه هاي انديشمندان بزرگ دنيا در مورد قرآن را در اين آدرس مطالعه نماييد.(1)
مطالعه متن آمده در آدرس ذيل نيز در اين رابطه خالي از فايده نخواهد بود.
http://quran.porsemani.ir/node/4453
پي نوشت:
1. احمد امين، راه تكامل، تهران، انتشارات اسلاميه، 1344ه.ش، ج 6، ص 53.
پرسش: مهلت دادن شيطان – فريب خوردن آدم
2– طبق اعتقادات ما تمام و تمام و تمام آنچه اتفاق مي افتد و هر آنچه هست در اختيار پروردگار است و به خواست و اراده اوست . مهلت دادن شيطان – فريب خوردن آدم – امكانات و ابزاري كه شيطان در اختيار دارد – گناهي كه گنهكاران ميكنند و..... همه و همه با خواست و اراده پروردگار است . پس نقش اختيار انسان كجاست ؟ علت وجود صواب و عقاب در قيامت چيست ؟ در نوشتتان از روز الست گفتيد كه از تمام ما پيمان گرفته شده ، خداوكيلي اين چه معنايي دارد؟؟ چرا اسلامي كه بايستي به قول خداوند در قرآن ساده و براي عموم براحتي قابل درك باشد ، در يك مسئله جبر و اختيار اينقدر به چالش كشيده شود و فقط بتوان با بحث هاي فلسفي و طومارها نوشته آنرا بيان كرد؟؟
پاسخ: با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دين اسلام به عنوان آخرين دين آسماني از جانب پيغمبر اكرم (ص) براي بشر آورده شده و در قرآن به عنوان كامل ترين دين آسماني، قوانين آن به گونه اي بيان شده كه تا حد امكان قابل فهم براي همگان باشند.
اما نكته آن است كه به هر حال دين شناسي مانند هر رشته ديگر، نيازمند آن است كه شخص، اندك تخصصي در آن داشته باشد كه بدون آن منطقي نيست شخص وارد شده و انتظار فهم همه مسائل تخصصي را داشته باشد آنچنانكه ما نيز هيچگاه به خود اجازه ورود در امور تخصصي پزشكي و...نداده و انتظار نداريم همه مسائل تخصصي رشته مورد نظر به گونه اي بيان شود كه براي ما قابل درك و فهم باشد.
البته هيچگاه طرح بحث و سوال از جانب دوستان مطرح شده را مورد نقد قرار نداده، اما بر اين باوريم برخي از مسائل تخصصي بوده كه آشنائي نسبي با علوم و اصطلاحات ديني، فلسفي و...را مي طلبد.
حتي در متون ديني نيز به اين امر اشاره شده به گونه اي كه ائمه(ع) برخي مسائل پيچيده ديني را از دسترس عموم دور نگه مي داشتند و از برخي اصحاب مي خواستند به علت سختي مسئله، صرفاً به كليات آن بسنده كرده و از ورود تخصصي در آن خودداري كنند كه اتفاقاً مسئله جبر و اختيار از اين موارد است شخصي از اميرالمومنين علي (ع) درباره قدر پرسيد و آن حضرت فرمود" طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوه"(1) راه تاريكي است در آن نرويد. درياي عميقي است واردش نشويد. و سري از اسرار خداست، خود را براي كسب آن به زحمت نيندازيد.
اما در عين حال آنچه به صورت خلاصه مي توان بين كرد آن است كه ما با الهام از آيات قرآن، احاديث و رجوع به وجدان، عدم اجبار در كارها را در خود درك كرده و بر اساس آن معتقد به اختيار، يعني حد فاصل ميان جبر و تفويض مي باشيم. آن چنان كه در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: "لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ "(2) نه جبر است، نه تفويض، بلكه چيزى است بين دو امر". لذا افعال اختياري انسان همان گونه كه به خود انسان به عنوان فاعلي مباشر منسوب است، به نحو حقيقي به خداوند نيز انتساب دارد.
درك اين حقيقت كه چگونه چيزي در آن واحد هم منتسب به انسان باشد و هم منتسب به خدا، امري بسيار دقيق است كه انديشمندان شيعه با الهام از آيات و روايات و با استعانت از حكمت شيعي، اين مسأله را با تحليلي منطقي و معقول، فراروي اذهان جستجوگر و حق جو قرار داده و بيان داشته اند. اراده انسان در طول اراده خداوند مي باشد؛ بر اين اساس در مساله جبر و اختيار سه عنصر وجود دارد:
1- اراده خدا
2-اراده انسان
3- فعل انسان
وقتي بين دو موجود هيچ گونه ارتباط علّت و معلولي نباشد، گفته مي شود آن دو موجود در عرض هم قرار دارند. مثلاً درخت، انسان، خورشيد، ماه و آب در عرض همند؛ چون هيچ كدام از اينها، علّت و به وجود آورنده ي ديگري نيستند؛ امّا دو موجودي كه يكي از آن ها معلول و ديگري علّت آن است، در طول هم قرار دارند. به اين معني كه رتبه ي وجودي علّت قبل از رتبه ي وجودي معلول قرار دارد؛ و تا علّت نباشد معلول نيز نخواهد بود.
براي مثال ميوه ي سيب در طول درخت سيب قرار دارد. لذا از آنجا كه خداوند علت تمام پديده ها است، در نتيجه رتبه وجودي اش قبل همه پديده ها و در نتيجه همه در طول خدا قرار دارند؛ آن چنان كه در قرآن مي فرمايد:" وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست، ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمىكنيم". (3)
بنا بر اين، وقتي گفته مي شود اراده ي انسان در طول اراده ي خدا قرار دارد، مقصود اين است كه اراده ي انسان معلول اراده ي خداست. يعني خدا اراده نموده كه انسان اراده داشته باشد؛ و اگر او چنين اراده نكرده بود، انسان اراده نمي داشت. پس هرچه انسان اراده كند، در عين اين كه اراده خود اوست، اراده خدا نيز مي باشد. همانگونه كه هر چه دست انجام دهد، كار روح نيز محسوب مي شود. چرا كه اگر روح اراده نكند، دست هم حركت نمي كند.
به عبارت ديگر:
معناي در طول بودن اراده اين است كه كاري كه با اراده انسان صورت مي گيرد، با تمام مقدمات و آثارش "يكجا" تحت ارادة خدا است. كار انسان با ارادة خودش رابطة علت و معلولي دارد، (البته به عنوان جزء العله، نه علت تامه) انسان بايد اراده كند تا كاري انجام گيرد. انسان اراده نكند، كار تحقق نمي يابد، اما همين علت و معلول و نيز مبادي و مقدمات ديگر، همه تعلق ارادة الهي است. علت قريب و مباشر اين كار ارادة انسان است. پس اراده الهي در طول اراده انسان است.
نتيجه آنكه تمام اتفاقات، از طرفي وابسته به اراده عام الهي و از طرفي وابسته به اراده و اختيار خود انسان است و بواسطه همين اراده و اختيار انسان است كه خداوند بهشت و جهنم، ثواب و عقاب را براي نوع اراده و چگونگي استفاده از اختيار ، براي وي مقرر كرده است .
براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتاب معارف قرآن(ج 3 بحث انسان شناسي) استاد مصباح يزدي مراجعه كنيد.
در ضمن در مورد ماجراي روز الست هم پيشنهاد مي شود اين آدرس را مطالعه بفرماييد. (3)
پي نوشت ها:
1. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار،چ اسلاميه، تهران، بي تا، ج 1 ص 210
2. شيخ كليني، اصول كافي، چ اسلاميه، تهران 1362ه ش، ج 1، ص 160.
3. حجر (15) آيه 21.
4. رك : http://www.pasokhgoo.ir/node/80451
پرسش: در مورد پيامبري آدم (ع)
3- درمورد پيامبري آدم (ع) ، وقتي هيچ انساني خلق نشده پس پيامبري آدم چه معني دارد ؟؟ در مورد توانايي هاي آدم همان بس كه از دو پسرش بعنوان تنها امت روي زمين يكي را نتوانست تربيت كند پس اين چه لياقت و قابليتي است ؟؟ خوردن ميوه ممنوعه و آگاهي يافتن انسان و پي بردن به لخت بودنشان يعني چه؟؟ آيا خداوند ميخواهد بندگانس در ناآگاهي و معرفت نداشتن باشند؟؟؟
پاسخ: با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
1- وجود حجت الهي يكي از لوازم انفكاك ناپذير زندگي بشري است. بنابراين طبق اصول اعتقادي اسلامي، حتي اگر يك نفر انسان بر روي زمين نباشد، آن يك نفر حجت الهي خواهد بود و حيات بشر هيچگاه خالي از حجت و هادي الهي نخواهد بود.(1)
2- مطلبي كه در مورد توانمندي حضرت آدم (ع) ذكر كرده ايد، نه تنها نشانه ضعف ايشان و دين الهي نيست، بلكه نشان دهنده جنبه قوت آن نيز مي باشد. به اين معنا كه دين الهي و هدايت پيامبران مبتني بر دعوت از طرف انبياء و اجابت مختارانه از طرف مردم مي باشد و در اين دعوت هيچ اجبار و اكراهي وجود ندارد. «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي »" در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است."(2) اجابت مردم به دعوت انبياء نيز معلول عوامل و اسبابي است كه با توجه به اختلاف آنها اجابت و قبول مردم نيز مختلف خواهد بود. بر اين اساس هابيل به پدر و راه او ايمان مي آورد و قابل از اين اجابت و ايمان سرباز مي زند هر چند كه فرزند پيامبر باشد.
3- مطلبي كه در باره خوردن ميوه ممنوعه و علم و معرفت يافتن انسان در اثر اين اقدام ، ذكر كرده ايد يكي از تحريفاتي است كه در گزارش تورات از خلقت اوليه انسان وارد شده است و متاسفانه شما با استفاده از اين تحريف توراتي، اشكال به قرآن وارد كرده ايد. براي توضيح اين مساله توجه به كلام شهيد مطهري در كتاب مساله شناخت قابل توجه مي باشد: « در تورات، تحريفى واقع شده است كه من خيال نمىكنم در جهان تحريفى به اندازه اين تحريف به بشريّت زيان وارد كرده باشد. مىدانيم كه هم در قرآن و هم در تورات، داستان آدم و بهشت به اين صورت مطرح است كه آدم و همسرش در بهشت حق دارند از نعمتها و ثمرات آن استفاده كنند و يك درخت هست كه نبايد به آن درخت نزديك شوند و از ميوه آن بخورند؛ آدم از ميوه آن درخت خورد و به همين دليل از بهشت رانده شد. اين مقدار در قرآن و تورات هست. مسئله اين است كه آن درخت چگونه درختى است؟ از خود قرآن و قرائن قرآنى و از مسلّمات روايات اسلامى برمىآيد كه آن ميوه ممنوع، به جنبه حيوانيّت انسان مربوط مىشود نه به جنبه انسانيّت انسان، يعنى يك امرى بوده از مقوله شهوات، از مقوله حرص، از مقوله حسد و به اصطلاح از مقوله ضد انسانى. به درخت طمع نزديك مشو، يعنى اهل طمع نباش ولى آدم از آدميّت خودش تنزل كرد و به آنها نزديك شد؛ به حرص، به طمع، به حسد، به تكبّر، به اين چيزهايى كه تسفّل و سقوط انسانيت است نزديك شد؛ به او گفتند بايد بروى بيرون، بعد از آنكه «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»"سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت" (3) همه حقايق به او آموخته شده است؛( يعني قبل از آنكه او وارد بهشت شود و چنين مسائلي پيش بيايد خدا انسان را به همه امور آگاه كرده بود ) [گفتند اينجا] جاى تو نيست، برو بيرون!
در تورات، دست جنايتكاران تحريف، آمده است قضيه را به اين شكل جلوه داده است كه آن درختى كه خدا به آدم دستور داد كه نزديك آن نشو، مربوط است به جنبه انسانيّت آدم نه جنبه حيوانيّت آدم، به جنبه اعتلاى آدم نه جنبه تسفّل آدم؛ دو كمال براى آدم وجود داشت و خدا مىخواست آن دو كمال را از او دريغ كند؛ يكى كمال معرفت و ديگرى كمال جاودانه بودن؛ خدا نمىخواست ايندو را به آدم بدهد؛ آدم از «درخت» يعنى درخت شناسايى (درخت شناخت) چشيد و چشمش باز شد [و با خود گفت] تا به حال كور بوديم، تازه چشممان باز شد، تازه مىفهميم خوب يعنى چه، بد يعنى چه؛ خدا به فرشتگان گفت: ديديد! ما نمىخواستيم او از شجره معرفت و شناخت بهرهمند شود امّا خورد و چشمش باز شد، حالا كه چشمهايش باز شد خطر اينكه از درخت جاودانگى هم بخورد و جاودانه نيز بماند هست، پس بهتر است او را از بهشت بيرون كنيم.
اين فكر و اين تحريف براى دين و مذهب به طور عموم بسيار گران تمام شد (مذهب يعنى دين خدا، يعنى دستور خدا)؛ گفتند: پس معلوم مىشود ميان دين و معرفت تضادّ است: يا آدم بايد دين داشته باشد امر خدا را بپذيرد، و يا بايد از درخت معرفت بخورد چشمهايش باز شود؛ يا بايد دين و مذهب داشت، امر خدا را پذيرفت و كور بود و نشناخت، و يا بايد شناخت، عصيان كرد، زير امر خدا زد، دين را كنار گذاشت و رفت اين معصيت را مرتكب شد تا چشمها باز شود.»(4)
اين از امتيازات اسلام است كه انسان و ارزش او در قبال ديگر موجودات حتي ملائكه را، استعداد داشتن و شايسته بودن او براي آگاهي پيدا كردن از اسرار عالم ، مي داند و همين امر را علت امر خدا به سجده كردن ملائكه و آفرينش بر انسان مي داند.(5)
پي نوشت:
1. ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، تهران، اسلاميه، 1395 هـ.ق ، ج 1، ص 221.
2. بقره (2)، آيه 256.
3. بقره (2)، آيه 31.
4. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، قم، صدرا، بيتا، ج 13، ص 349-350.
5. ر.ك: بقره (2)، آيات 31- 34 و تفاسير ذيل اين آيات.
پرسش: در مورد حضرت نوح
4– در مورد حضرت نوح :
-- مدارك باستان شناسي حكايت از آن دارد كه افسانه ، بله افسانه نوح نه تنها قبل از قرآن بلكه قبل از تورات نيز در تمدن هاي بين النهرين وجود داشته است . لوحه هاي بابلي در سال 1872 توسط هيئت باستان شناسي انگليسي به سرپرستي G.Smith كشف و ترجمه شدند. اين لوحه ها حاوي متن كامل حماسه گليگمش، مهمترين اثر ادبي بين النهرين است كه بيشتر از 4 هزار سال پيش در سومر سروده شده است. لوحه پاياني اين مجموعه كه لوحه يازدهم نام دارد حاوي داستاني اساطيري است كه بصورت آشكار افسانه طوفان نوح از آن گرفته شده است.
-- از نظر زيست شناسي، تاكنون حدود 50 ميليارد نوع موجود زنده در روي زمين رديابي شده اند واكنون كمتر از يكهزارم آنها 40) ميليون نوع(باقي مانده اند . اگر شخص موهومي بنام نوح مي خواست كه يك جفت از تمام اين موجودات را در يك كشتي جاي بدهد، ايشان به يك كشتي به بزرگي خليج فارس نياز داشتند و نه كشتي به ابعاد 300 ذراع طول، 50 ذراع عرض و 30 ذراع ارتفاع. فقط در نقل و انتقال و جابجا كردن جفت هاي حيوانات از سراسر عالم فكر كنيد چگونه انجام شده است؟؟
-- از نظر فيزيكي، حتي اگر ريزش باران بيشتر از 40 روز و شب ادامه يابد ممكن نيست كه از جو زمين آنقدر باران بر زمين بريزد كه حتي سرزمين كوچك بين النهرين )چه برسد به تمام دنيا( تا قله آرارات با 5000 متر بلندا كه كشتي نوح در آن فرود آمده است در آب فرو رود.
بيش از 200 سال پيش ولتر مي نويسد براي آنكه قله آرارات زير آب برود بايد 12 اقيانوس (كه آخرين آنها 24 بار بزرگتر از اقيانوسي باشد كه دو نيمكره زمين را در ميان دارد) روي هم قرار بگيرد .
اگر بفرض چنين حجم آبي آمده باشد ، براي عادي شدن شرايط اين آبها كجا رفته است ؟؟
--اگر بخواهيم كلاهمان را با علم و مستندات قاضي كنيم ، امروزه شرايط علمي و ابزارآلات اندازه گيري و نگاشت تاريخ وقايعي مثل زلزله ، سيل ، طوفان ، آتشفشان چنان پيشرفت كرده است كه قادر است از روي نشانه ها و علائم تمام وقايع زيست محيطي ( سيل – آتش فشان – زلزله و ...) را كه سابقاً اتفاق افتاده است بيان كند . هيچ منبع علمي و هيچ محفل تخصصي محيط زيست و زمين شناسي چنين طوفان و سيلي را كه قطعاً دنيايي علائم دارد تاييد نكرده است پس به يقين ميتوان گفت اتفاق نيفتاده است .
--آنچه از كتاب هاي دين هاي سامي برمي آيد اين طوفان در حدود 21 يا 22 قرن پيش از ميلاد مسيح بوده است؛ يعني زماني كه 2000 سال از آغاز فراعنه مصر و 700 سال از بناي هرم بزرگ كئوپس مي گذشته است، بي آنكه نه هرمي و نه فرعوني به زير آب رفته باشد و نه هيچ يك از تمدنهاي بزرگ موجود در آن زمان در مصر و بين النهرين و چين و هند و ايران بدست طوفان منقرض شده باشند.
استاد عزيز ، ممنون ميشوم اگر درخصوص گفته هاي فوق الذكر نظري داريد و يا از منابعي مطالعه كرده ايد پاسخم را بدهيد .
پاسخ: با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
1- حادثه طوفان نوح، يك حادثه طبيعي نبوده است تا بتوان آن را در چارچوب حوادث طبيعي زمين بررسي كرد؛ بلكه امري استثنايي و خارق العاده بوده و طبيعتا به طور خارق العاده نيز پايان يافته است.
2- اطلاعات بشري در مورد حوادث گذشته زمين، هنوز به آن اندازه نيست كه بتواند قضاوتي صحيح و كلي درباره همه رخدادها داشته باشد. بسياري از مسائل تاريخي و طبيعي، هنوز براي بشر به شكل معما باقي مانده است.
3- در فرهنگ، ادبيات و كتيبههاي امتهاي گذشته ميتوان آثاري از داستان طوفاني عظيم را مشاهده نمود كه بعضي مطابق با نقل تورات است و بعضي مخالف با آن. از اين جمله ميتوان به اخبار كلدانيان -همان قومي كه حادثه نوح در سرزمين شان رخ داده- الواحي از آجر كه با حروف ميخي متعلق به دوره آشوربانيپال -حدود 660 سال قبل از تولد مسيح- يافت شده، نقل قدماي يونان، قدماي ايرانيان، قدماي هند و كتاب اوستا-كتاب مقدس مجوسيان اشاره نمود.(1)
بررسي اينكه آيا داستان طوفان در اين كتيبهها و فرهنگها نمود افسانه اي است غير واقعي يا گزارشي است تاريخي هر چند آميخته با خرافات را به عهده تاريخ پژوهان ميگذاريم و در اين موضوع تنها به اين نكته اشاره ميكنيم كه صرف نقل داستان در كتيبههاي متقدم بر تورات نمي تواند دليل بر افسانه بودن اصل ماجرا -هر چند آميخته با خرافات- باشد و اثبات افسانه گون بودن آن در آثار ذكر شده، مبتني بر ارائه نمودن دليلي قابل قبول است.
2- در ميان مفسران قرآن، درباره عالمگير بودن طوفان نوح اختلاف ديدگاه وجود دارد. بعضي بر اين عقيده اند كه طوفان نوح منحصرا در منطقه اي كه وي و قومش در آن ساكن بوده اند اتفاق افتاده است و شواهدي را نيز بر اين ادعا بيان داشته اند.(2) طبق اين برداشت، شبهه مذكور و بسياري از اشكالات بعدي برطرف ميشود.
عده اي ديگر بر اين عقيده اند كه مستفاد از آيات قرآن، عالمگير بودن طوفان نوح است. بعلاوه بحثهاي ژئولوژي(زمين شناسي) هيچ منافاتي با بروز طوفاني آنچنان سهمگين ندارد. به طوري كه ميتوان ادعا نمود بخشي از نتايج بدست آمده از كاوشهاي زمين شناسان در خصوص فراگير بودن آب بر روي زمين مربوط به ماجراي طوفان نوح ميباشد.(3) بعيد دانستن فراگير شدن آب در كل زمين نيز برخاسته از محدود دانستن قدرت پروردگار و عدم دركي صحيح از او و صفاتش است. آيا محال است كه آسمان و زمين كاري كه به اذن پروردگار تدريجاً و در طي ساليان متمادي انجام داده اند را به اذن همو، در مدتي محدود انجام دهند. چه محالي پيش ميآيد اگر آسمان قطراتي دهها برابر بزرگتر از حد طبيعي با سرعتي بسيار فزونتر از حد معمول ببارد و زمين آبهاي درونش را با سرعتي بسيار زيادتر از آنچه در ذهن ما بگنجد بر سطح زمين جاري سازد و همگي اين امور به قدرت خالق زمين و آسمان انجام پذيرد؟ و همينطور است فروكش كردن آبهاي جمع شده. آيا محال است كه آبهاي جمع شده همان گونه كه معجزه سا جاري شده اند معجزه سا نيز فروكش كنند؟ آبهاي جمع شده در دورانهاي مختلف عمر زمين كه همه كره زمين را از ديدگاه ژئولوژي فرامي گرفتند از نظر علمي كجا رفته اند؟ آبهاي جاري شده در زمان طوفان ممكن نيست به همان صورت فروكش كرده باشند؟
4- همانگونه كه در نكته دوم متذكر شديم اگر به واقع كلاهمان را قاضي كنيم نمي توانيم با علم امروز بشر به قسمت كوچكي هم از وقايع گذشته كه در ابهامي عميق فرورفته اند به صورت قطعي پي ببريم و اين ادعائي كه در سوال آمده است ادعائي است كه خود دانشمندان علوم تجربي آن را قبول ندارند. اهرام مصر را چه كسي يا كساني ساخته اند؟ باغ هاي معلق بابل ساخته كيست ؟ ديوار چين با چه قدرت و نيروئي و توسط چه كساني ساخته شده است؟ قوم ماياها در نهصد سال پيش به يكباره به چه سرنوشتي دچار شده اند ؟ ... اينها و صدها و هزاران سوال بي جوابي كه نسبت به گذشته حيات اجتماع بشري بر روي ميز تحقيق دانشمندان وجود دارد و هنوز به نتيجه اي قطعي و قانع كننده نرسيده اند. بنابراين اين ادعا ادعائي است غير علمي و بي دليل.
5- تاريخ وقوع طوفان نوح(ع) در قرآن و روايات اسلامي به طور قطع مشخص نشده است و آنچه در اين رابطه وجود دارد تاريخي است كه در تورات و يا نوشته هاي اقوام گذشته موجود است و اين تاريخ ها براي ما قابل اعتماد و اتكا نيست بنابراين ممكن است وقوع طوفان به دورانهاي بسيار دورتري بازگردد. حتي دورتر از تاريخ بناي اهرام مصر.
براي مطالعه بيشتر در اين رابطه توصيه مي كنيم كتاب < تفسير الميزان > تاليف علامه طباطبائي ٰج 10 ٰ ص 370 – 403 را مطالعه فرمائيد.
پي نوشت:
1. سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1374 ه.ش، ج10، ص257.
2. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، مكتبه الاسلاميه، 1374ه.ش، ج9، ص 102.
3. براي مطالعه بيشتر مراجعه كنيد به: سيد محمد حسين طباطبائي، تفسير الميزان، پيشين، ج 10، ص 266؛ ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، پيشين، ج9، ص102.
موفق باشید.