با سلام و خسته نباشید
لطفا بفرمایید در این آیه : «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏ وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى(2)
آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده نيافت و هدايت كرد، و تو را فقير نيافت و بى‏نياز نمود.»آیا منظور گمشده این است که پیامبر اکرم نمیدانست که کفار راست می گویند یا خدا پرستان و حیران و گمشده بود و یا نه اینکه پیامبر اکرم مقصد را گم کرده بود و بر دینی غیر اسلام بود؟ آیا واقعا چنین زمانی بر پیامبر گذشته که پیامبر حیران و سر در گم در حقیقت دین باشد؟ این چه پیامبری است؟!!!
ما شیعیان برای هر امامی که به دنیا می امده در همان لحظه ی به دنیا آمدنشان امام را عقل کل میدانیم و می گوییم که در همان لحظه به دنیا آمدن برای خدای واحد سجده می کنند و... برای پیامبر اکرم هم چنین حرفهایی میزنیم و می گوییم که ایشان معصومند ولی تمام این حرفها با این آیه قران و عقل سازگار نیست!؟؟؟ نکند خدا در این آیه اشتباه کرده؟؟؟!

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قبل از پاسخ به پرسش شما ذكر اين مقدمه لازم است:
خداوند منان مي فرمايد: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏ وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى(1) آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده نيافت و هدايت كرد، و تو را فقير نيافت و بى‏نياز نمود.» در جاى ديگر مى‏فرمايد:
ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا: (2)" تو نه كتاب را مى‏دانستى و نه ايمان را (از محتواى قرآن و اسلام قبل از نزول وحى آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگانمان را بخواهيم هدايت مى‏كنيم".
روشن است كه پيامبر (ص) قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهى بود، خداوند دست او را گرفت و هدايت فرمود، و به اين مقام نشاند، چنان كه در اين آيه مى‏خوانيم: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ: (3)"ما بهترين داستان ها را براى تو از طريق وحى اين قرآن بازگو كرديم، هر چند پيش از آن از غافلان بودى".
مسلما اگر هدايت الهى و امدادهاى غيبى دست پيامبر (ص) را نمى‏گرفت او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى‏يافت.
ما جهت پاسخ به سوال شما بايد معني ضالّ را توضيح بدهيم تا به پرسش شما هم پاسخ داده شود:
1- منظور از" ضلالت" در اينجا نفى ايمان، توحيد، پاكى و تقوى نيست، بلكه به قرينه آياتى كه در بالا به آن اشاره شد نفى آگاهى از اسرار نبوت، و قوانين اسلام، و عدم آشنايى با اين حقايق بود، همان گونه كه بسيارى از مفسران گفته‏اند، ولى بعد از بعثت به كمك پروردگار بر همه اين امور واقف شد و هدايت يافت (دقت كنيد).
خداوند در آيه ديگر، هنگام ذكر فلسفه تعدد گواهان در مساله نوشتن سند وام ها، مى‏فرمايد: أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏: (4) " اين به خاطر آن است كه اگر يكى از آن دو گمراه شود و فراموش كند ديگرى به او ياد آورى نمايد".
در اين آيه" ضلالت" فقط به معنى فراموشى آمده است به قرينه جمله" فتذكر".
در اينجا تفسيرهاى متعدد ديگرى نيز براى آيه ذكر شده، از جمله اين كه:
منظور آن است كه تو بى نام و نشان بودى و خداوند آن قدر به تو از مواهب بى نظير عطا كرد كه همه جا شناخته شدى.
يا اين كه: تو چند بار در دوران طفوليتت گم شدى (يك بار در دره‏هاى مكه، آن گاه كه در حمايت عبد المطلب بودى، بار ديگر زمانى كه مادر رضاعيت" حليمه سعديه" بعد از پايان دوران شير خوارى تو را به سوى مكه مى‏آورد تا به عبد المطلب دهد، در راه گم شدى، و مرتبه سوم در آن هنگام كه با عمويت" ابو طالب" در قافله‏اى كه به سوى شام مى‏رفت در يك شب تاريك و ظلمانى راه را گم كردى) و خداوند در تمام اين موارد تو را هدايت كرد و به آغوش پر مهر جد يا عمويت رسانيد.
قابل توجه اين كه" ضال" از نظر لغت به دو معنى آمده است :" گمشده" و" گمراه" مثلا گفته مى‏شود: الحكمة ضالة المؤمن:" دانش گمشده انسان با ايمان است".
و به همين مناسبت به معنى مخفى و غائب نيز آمده، كما اين كه اين كه مى‏خوانيم: منكران معاد مى‏گفتند: أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ: (5) "هنگامى كه در زمين پنهان و غائب شديم در خلقت نوينى قرار خواهيم گرفت"؟.
اگر" ضال" در آيه مورد بحث به معنى" گمشده" باشد مشكلى پيش نمى‏آيد، و اگر به معنى" گمراه" باشد منظور نداشتن دسترسى به راه نبوت و رسالت قبل از بعثت است، و يا به تعبير ديگر پيامبر در ذات خود چيزى نداشت، هر چه داشت از سوى خدا بود، بنا بر اين در هر دو صورت مشكلى پيش نمى‏آيدو اشتباهي صورت نگرفته است .(6)
2- مراد از" ضلال" در اينجا گمراهى نيست بلكه مراد عدم هدايت است، و منظور از هدايت نداشتن رسول خدا (ص)، حال خود آن جناب است، و يا صرف نظر از هدايت الهى مى‏خواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انسانى ديگر از پيش خود هدايت نداريد، مگر به وسيله خداى سبحان، پس رسول خدا (ص) هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بى راه بود، هر چند كه هيچ روزى از هدايت الهى جدا نبوده و از لحظه‏اى كه خلق شده بود ملازم با آن بود. (7)
پي نوشت:
1. ضحي ( 93) آيه 6 تا 8.
2. شورى (42 ) آيه 52.
3. يوسف ( 12) آيه 3.
4. بقره (2) آيه 282.
5. سجده ( 32) آيه 10.
6. مكارم شيرازي ناصر،تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، نوبت اول، ج‏27، ص 103.
7. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، نوبت پنجم، ج‏20، ص 523.