با سلام و احترام
اینکه دوستان عزیز این سوال خود را به صورت کاملا واضح تر و شفاف در حوزه اخلاق و عرفان بیان می کنم که می گویند در این زمانه منظور همان نسل انقلاب کشورمان که جوان هستند ایا پایبند بودن به اصول دینی چیز عقب افتادگی و بیهوده ای است و اینکه ایا از نظر شما نسبت به اینکه ایا جوانان مذهبی و دینی در کلانشرهای کشور در ارگان های مختلف اعم از حضور در مساجد و یا مکان های دیگر ( جامعه و دانشگاه ها و مراکز دولتی و مراکز خصوصی و صنعت کشور) در کشو ما نسبت به 33 سال پیش کم یا زیاد شده است. زیرا برای بنده این موضوع خیلی مهم شده است به این دلیل با توجه به اینکه گفته می شود تهاجم فرهنگی در کشور ما زیاد شده است و اینکه مثلا در کلانشهر ها و شهرهای کوچک در پارک های تفریحی و یا در سطح جامعه شاهد شدید ترین صحنه های غیر اخلاقی هستیم.
خواهشمندم به این ایمیل بنده به صورت دقیق و کامل و دقیق و تشریحی و علمی پاسخ دهید.
با تشكر از شما

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پاسخ دقيق و علمي به مطالب مطرح شده در نامه شما،‌‌ نيازمند ارائه مقاله و بلكه كتابي مفصل است كه علاوه بر خارج بودن اين گونه تحقيقات از عهده اين مركز،‌ از حوصله يك نامه هم خارج است. ما در اين مكاتبه تنها به بخش ابتدايي سوال پاسخ مي دهيم.
گفتماني نظير آن چه شما به عنوان سوال نسل جوان مطرح كرده ايد از چندين جهت به شبهات متفاوتي كه درباره دين مطرح شده برمي گردد كه به همان جهت كه در بالا ذكر شد در مقام بين همه آنها نيستيم و در ذيل تنها به نكاتي در باره دين اشاره و در پايان منابعي را براي مطالعه معرفي مي كنيم:
1. چيستي دين:
دين مجموعه اي از احكام و قوانين است كه در جوامع ديني از سوي خداوند متعال توسط پيامبران گرامي به بشر ابلاغ شده است.
2. دين سرمايه زندگي:
قوه تفكر، قوه نيرومندي است كه در بشر به وديعت نهاده شده و به ابديت مي انديشد و با جهان ديگر پيوند پيدا مي كند، اين قدرت فكري و تصوري، احساسات و تمايلات ابديت خواهي را در او به وجود مي آورد. پيدايش اين تمايلات و خواسته هاي عظيم با ساختمان بدني و محدود و فاني او ناسازگار است. لذا يك عدم تعادل عجيب و ناراحت كننده اي ميان آرزوها و ميان استعداد جسماني خود مي بيند و تصور محروميت از ابديت او را خرد مي كند. بسياري از تلاش هاي بشري براي جاويد ماندن نام و عنوان و يادگاري هايشان مولود همين احساس و آرزو است و مي دانيم كه لذت از شهرت و افتخار نام و عنوان فرع بر بقا و حيات خود انسان است تنها چيزي كه اين احساس و احتياج را به صورت كامل و مطمئن تامين مي كند احساسات ديني و عقايد ديني است.
ويكتور هوگو مي نويسد: «راستي اگر انسان اين طور فكر كند كه عدم است و بعد از اين زندگي، نيستي مطلق است ديگر اصلا زندگي براي او ارزشي نخواهد داشت آن چيزي كه زندگي را براي انسان گوارا و لذت بخش مي كند و كار او را مفرح مي سازد و به دل حرارت و گرمي مي دهد و افق ديد انسان را خيلي وسيع مي كند همان چيزي است كه دين به انسان مي دهد يعني اعتقاد به خلود و جهان ابدي، اعتقاد به اينكه تو اي انسان فاني نبوده و از اين جهان بزرگتري و اين جهان براي تو آشيان كوچك و موقتي است و فقط يك گهواره براي دوران كودكي توست و دوران بيشتر دوران ديگري است.(1)
تولستوي حكيم روسي در پاسخ به تعريف ايمان مي گويد: «ايمان همان چيزي است كه انسان با آن زندگي مي كند و سرمايه زندگي است.»(2) بنابراين براي اينكه از حيات بهره مند شده و حقيقت زندگي را دريافته تا از پوچي دور بمانيم بايد به پرسشهاي اساسي فلسفه زيستن (از كجا آمدم؟ در كجا هستم؟ به كجا مي روم؟) پاسخ دهيم و تنها دين به اين سوال ها پاسخ هاي روشن و شفاف مي دهد. بسياري از انسانها از زندگي روزمره خود بيزار شده و گاه حيات اجتماعي را رها مي سازند و گاه دست به خود كشي مي زند و اين امور زاييده پوچي و بي معنا خواندن و گرايش به بي ديني است.
2. نقش دين در كنترل غرايز:
خطرات و انحرافاتي كه بشر را تهديد مي كند به قدمت بشر باز مي گردد و اختصاصي به دوران جهل و غارنشيني او ندارد. بلكه اين خطرات در عصر دانش و اتم و فضا بيشتر و عظيم تر شده است. چون منشاء انحرافات بشر فقط جهل و ناداني نبوده و نيست، بلكه از ناحيه غرائز و تمايلات كنترل نشده مثل شهوت و غضب، افزون طلبي و لذت طلبي و تكبر و نفس پرستي است و شاهدش استكبار كشورهاي پيشرفته جهان و استثمار ملت هاي ضعيف است و علوم و فنون ابزار دست اين غرائز شده است و دانشمندان خادمان سياستمداران و جباران شدند.
علم در خدمت اهداف بشر است. اما اينكه اهداف چيست و چه بايد باشد را دين تعيين مي كند و به آن جهت مي بخشد چون كار دين تسلط بر غرائز و تمايلات حيواني و تحريكات غرائز عالي و انساني اوست علم همه چيز را تحت تسلط خود مي گيرد، مگر انسان و غرائز او را و انسان علم را در اختيار مي گيرد و به هر جهت كه بخواهد آن را به كار مي گيرد اما دين، انسان را در اختيار مي گيرد و جهت و مقصد او را عوض مي كند و روي همين جهت بود كه ويل دورانت در مقدمه لذات فلسفه مي گويد: «ما از لحاظ ماشين توانگر شده ايم ولي از نظر مقاصد فقير.»(3)
بنابراين باورهاي اعتقادي به ويژه اعتقاد به خدا و معاد ضامن اجراي ارزشها و هنجارهاي ديني اند. افراد جامعه و حكومت با دو روش كنترل و نظارت مي شوند: نظارت بيروني از طريق احكام جزايي و انواع مجازات ها و نظارت دروني كه از طريق باورهاي اعتقادي تحقق مي يابد و اين نوع نظارت، علاوه بر هزينه كم، تاثير و نقش بيشتري دارد.
3. دين پشتوانه اخلاق و قانون:
ركن اساسي اجتماع، اخلاق و قانون است و پشتوانه آن فقط دين و ايمان برخاسته از عمق وجدان بشر است.
الكسيس كارل مي گويد: «مغزها خيلي پيش رفته است اما افسوس كه دلها هنوز ضعيف است دل را فقط ايمان قوي مي كند و تمام مفاسد بشراز اين نوع است كه مغزها نيرومند شده و دلها ناتوان باقي مانده اند... تمدن براي انسان فقط ابزارهاي خوب ساختند. اما آدمها چطور؟ چيزي كه بتواند آدمها را عوض كند و ارزشهاي انساني را جانشين كند دين است پس انسانيت مساوي با دين و ايمان است.»(4)
اخلاق منهاي دين پايه ندارد و پايدار نمي ماند تجربه نشان داده است كه آنجا كه دين از اخلاق جدا شده، اخلاق خيلي عقب مانده است. داستايوفسكي مي نويسد: «اگر خدا نباشد همه چيز مباح مي شود.»(5) يعني غير از خدا، هيچ چيز ديگري كه واقعا بتواند مانع انسان از انجام اعمال ضد اخلاقي شود نيست. و همچنين هيچ يك از مكاتب اخلاقي غير ديني در كار خود موفق نبوده اند.
4. دين پديد آورنده علوم است و به علوم گرمي مي بخشد:
تمام اديان آسماني نجات انسان از جهل و ناداني را وظيفه و آرمان بزرگ مي دانستند و انبيا تمام تلاش خود را براي اين هدف به كار گرفتند و همواره علم را فضيلت دانستند و مقام عالم را ارج نهادند به ويژه دين اسلام طلب علم را فريضه و وظيفه عمومي مسلمين (بدون اختصاص به زن و مرد) مي داند(6) و امام باقر(ع) فرمود: «دانش را از حاملان آن بياموزيد و آن را به برادران خود بياموزيد همانگونه كه علماء آن را به شما آموختند.»(7)
آن زمان كه هنوز غرب در خواب بود مسلمانان در پرتو تعاليم دين به پيشرفتهايي نايل شدند و تمدن بزرگ اسلامي را بنا نهادند و اگر امروز از دنياي علوم و تكنولوژي غرب عقب افتاده ايم به خاطر اين است كه تعاليم را جدي نگرفتيم و عمل نكرديم.
5. جلوگيري از بحران هاي رواني و توليد بهجت و انبساط:
انسان ها براي آنچه كه ندارند سعي و تلاش مي كنند تا به دست‌ آورند غم و غصه مي خورند و هم چنين نسبت به آنچه كه دارند نيز نگران هستند كه مبادا حوادث روزگار آن را از چنگ آنها درآورد و تنها ايمان هر دو آفت را از بين مي برد و در انسان ايجاد انبساط و سرور مي كند. به عبارت ديگر آنچه اعصاب آدمي را در اين زندگي فرسوده مي كند اضطراب ها و هيجانهايي است كه از شادماني دستيابي به علايق مادي، و افسردگي از نرسيدن به آنها حاصل مي شود و تنها ايمان است كه به مومن آرامش و اطمينان مي دهد و انسان را به ساحل امنيت و آرامش و سلامت مي رساند.
6. رهايي انسان از اسارت هاي ظاهري و باطني:
اسلام به انسان ها هشدار مي دهد تا از خواب غفلت بيدار شوند و خود را از هر قيود و اسارت آزاد كرده و راه تكامل به سوي آستان الهي را بپيمايد و بيان مي كند كه خدا تو را آزاد آفريده و گل سر سبد هستي تويي و تمام عالم را تحت تسخير تو قرار داده و اگر به حقيقت خود بنگري متوجه مي شوي كه از ملائك هم بالاتري و داراي چه ارزش و كرامتي هستي پس خود را از قيود و اسارت امور ظاهري و باطني رها كن.
بيداري ملل مسلمان، اين اميد را در دلها زنده مي كند كه در آينده بسيار نزديك از زير فشار و سلطه مستبدان و قدرت هاي استكباري و استعماري رها شده تا به استقلال و آزادي برسند.
7. زدودن عقايد باطل و خرافي از جوامع انساني:
خرافه ها و عصبيت هاي كور و تقليدهاي كوركورانه از باروهاي گذشتگان، بزرگترين مانع رشد و تكامل و ترقي انسان هاست كه زدودن آنها از مبارزه با شرك و بت پرستي طاقت فرساتراست و دين اسلام موفقيت خود را در اين ميدان (مثل نگرش منفي به زن و زنده به گور كردن دختران و...) نشان داده است و خرافه ها و عصبيت هاي مدرن تنها توسط اسلام ناب قابل زوال هستند.
تمام باورها و احكام اسلام مثل ازدواج و طلاق و قصاص، حرمت هم جنس بازي، حرمت زنا و شراب خوردن، احكام ارث و... داراي آثار و بركات فراوان است كه مجال ذكر آن نيست و فقط به عنوان مثال كلام قرآن را دربارة بركات پرداخت خمس و زكات بيان مي كنيم كه فرمود: آنچه خدا از [دارايىِ‏] ساكنان آن قريه‏ها عايد پيامبرش گردانيد، از آنِ خدا و از آنِ پيامبر [او] و متعلّق به خويشاوندان نزديك [وى‏] و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، باز ايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت‏كيفر است(8)
با اين احكام عدالت و تعديل اقتصادي در بين مسلمانان به وجود مي آيد چون اين كار منشاء گردش عمومي پول و ثروت و حذف انحصار مال از دست ثروتمندان است و با توزيع عادلانه فاصله طبقاتي از بين مي رود.
برادر گرامي
اين ها تنها بخشي از كاركرد هاي دين در زندگي بشري است كه تعمل و تفكر در آنها ما را به اين نتيجه مي رساند كه نه تنها دين مايه عقب افتادگي و بيهودگي نيست، بلكه مايه رشد و ترقي انسان در تمام زمينه هاست.
روي آن چه شما در بخش ابتدايي سوال خود مطرح كرده ايد، شبهه اي است كه در برخي منابع و محافل ضد ديني مطرح مي شود. ايشان معتقدند دين مانند افيون براي توده هاست و باعث عقب نگه داشته شدن فكري مي شود و علم هميشه بدون دين پيشرفت كرده هر جا دين حاكم بوده علم پيشرفتي نكرده و دين براي استثمار توده هاست و ...... اين تفسير غلط از دين توسط كارل ماركس (1883ـ1818 ميلادي) نويسنده و اقتصاددان آلماني است اين فرد از فوئر باخ ـ كه يك فيلسوف آلماني است و انديشه اومانيستي دارد و انسان را مدار و معيار همه چيز مي‎پندارد ـ پيروي كرده و تفكر ماترياليستي و مادّي‎گرايي او را سر و سامان بخشيده است و در نظريات خود ابداع جديدي به جز نظريه مادي‎گرايي تاريخي (ماترياليست تاريخي) ندارد در همين راستا و در ضمن نگرش مادّي به جهان هستي و انكار متافيزيك و ماوراء هستي، نيروي محرك تاريخ را «عامل اقتصاد» مي‎كند. كارل ماركس «معقتد است عموم پديده‎هاي اجتماعي اعمّ از سياست و فرهنگ و علم و فلسفه و حتي مذهب، مولود همين موضوع است.»(9)
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آثار شهيد مطهري و از جمله كتاب هاي آشنايي با جهان بيني اسلامي(6 جلد)، فطرت، جهان بينى الهى و جهان بينى مادّى‏، امدادهاى غيبى در زندگى بشر،نبرد حقّ و باطل، توحيد، گ گريز از ايمان و گريز از عمل، تكامل اجتماعي انسان، انسان شناسي، مسألة شناخت، علل گرايش به ماديگري،جهاني‎بيني توحيدي،از انتشارات صدرا.
2ـ پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك، استاد مصباح، ج 2، مؤسسه در راه حق قم، 1361.
3ـ آيت الله جوادي آملي، دين شناسي.
4- مباني انديشه اسلامي 3 ، محمود فتحعلي و ديگران،، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، تابستان 1383.
5ـ كلام جديد، عبدالحسين خسروپناه، دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ اول، 1379.
پي نوشت ها :
1. مجموعه آثار شهيد مطهري، انتشارات صدرا ، تهران، ج3، ص398.
2. همان.
3. مطهري، مرتضي، امدادهاي غيبي در زندگي بشر، انتشارات صدرا،تهران، 1368، ص86.
4. همان، ص40ـ 39 .
5. مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، 1368، ص100.
6. شهيد ثاني، منيه المريد، تحقيق رضا مختاري، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ سوم، 1374، ص99.
7. همان، ص111.
8. ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل كي لا يكون دولة بين الاغنياء منكم. (حشر(59) آيه 7).
9. مكارم شيرازي، ناصر،پيدايش مذهب، ص13.