ایا روح و بدن یک موجود هستند؟اگر دو چیز جدا هستند چرا با خوردن لقمه حرام در روح انسان تاثیر می گذارد؟
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي بيان پاسخ به اين پرسش لازم است كه چند مطلب درباره ي رابطه ي روح و بدن تقديم گردد.
1ـ روح حقيقتي مجرّد (غير مادّي) بوده، هيچگاه در عالم مادّه داخل نمي شود؛ لذا روح ـ بر خلاف تصوّر عمومي ـ داخل بدن نيست تا هنگام خواب يا مرگ، از آن خارج گردد.
2ـ از طرف ديگر، روح خارج از بدن نيز نمي باشد؛ چون خارج شيء مادّي، نيز عالم مادّه است. براي اينكه اين دو مطلب وضوح بيشتري پيدا كنند از مثالي مدد مي جوييم. امير مومنان (ع) فرمودند: « الرّوح في الجسد كالمعنى في اللّفظ ــــ روح در بدن مانند معني است در لفظ.» (1)
روشن است كه معني داخل كلمه نيست، امّا بيرون آن هم نيست؛ بلكه معني در عالم ذهن و كلمه در عالم خارج است؛ امّا يك نحوه ارتباط خاصّ بين كلمه و معني موجود است كه چنين رابطه اي بين دو امر مادّي مشابه ندارد. رابطه ي روح و بدن نيز به همين صورت مي باشد؛ يعني بدن در عالم مادّه و روح در عالم فرامادّي است؛ لكن بين اين دو ، يك نحوه ارتباط وجود دارد كه از آن تعبير مي شود به ارتباط ظاهر و باطن؛ چرا كه روح در حقيقت چيزي غير از بدن نيست، بلكه صورت غيبي و باطني همان بدن مي باشد. يعني يك حقيقت به نام انسان وجود دارد كه ظاهرش را بدن و باطنش را روح يا نفس مي گويند.
در يك مثال ديگر، مي توان رابطه ي روح و بدن را تشبيه كرد به رابطه ي اراده و صور ذهني انسان. وقتي انسان مي خواهد موجودي را تصوّر نمايد به محض اراده نمودن، آن صورت ذهني ظاهر مي شود. لذا اين صورت ذهني در حقيقت چيزي نيست، جز ظهور اراده ي انسان و اراده، باطن و حقيقت همين صور است.
نسبت روح به صورت ظاهري بدن نيز به همين نحو مي باشد، با اين تفاوت كه صور ذهني تنها صورتند و مادّه ندارند، ولي بدن انسان افزون بر صورت (شكل)، مادّه (گوشت و پوست و استخوان و ... ) نيز دارد. از اين رو همانگونه كه موقع انصراف اراده، صور ذهني غايب مي شوند، اگر روح نيز از بدن مادّي منصرف شود، صورت آن برداشته شده تنها مادّه اش مي ماند؛ لذا موقع مرگ، بدن ، صورت خود را از دست داده شروع به تجزيه مي كند.
3ـ حكما اثبات نموده اند كه حقيقت هر چيزي به صورت آن است نه به مادّه اش. تمام انسانها در داشتن گوشت و پوست و استخوان و ... تفاواتي با يكديگر ندارند، امّا در عين حال، هر كس خودش بوده با ديگري متفاوت مي باشد. پس آنچه موجب اين تفاوت شده، شكل و صورت آنهاست نه مادّه ي آنها . يكبار از يك تكّه خمير مجسمه سازي اسبي درست مي كنيم ، دوباره آن اسب را مچاله كرده و اين بار آن را به صورت فيل در مي آوريم؛ در اين ميان شكّي نيست كه آن مجسمه ي اسب و فيل، متفاوت بودند، ولي مادّه ي هر دو يكي بود؛ پس تفاوتها ناشي از صورت است نه مادّه. البته توجّه داشته باشيد كه ما اين بحث را در سطح نازلي مطرح ساختيم و الّا حقيقت اين قاعده ي فلسفي بسي بالاتر از اين سخنهاست كه جاي طرح آن كلاس فلسفه مي باشد.
پس نتيجه مي گيريم كه حقيقت بدن انسان به صورت آن است نه به مادّه اش.
با اين بيانات معلوم گشت كه روح و بدن (صورت بدن)، دو چيز نيستند، بلكه يك حقيقتند كه داراي دو مرتبه ي ظاهر و باطن مي باشد؛ و معني ندارد كه دو مرتبه از يك حقيقت ، از همديگر جدا شوند. لذا هنگام مرگ، آن چيزي كه از انسان جدا مي شود روح يا بدن نيست. بلكه مادّه است كه از انسان جدا مي گردد يا انسان است كه از مادّه جدا مي شود. پس انسان هنگام مرگ با روح و بدنش عالم مادّه را رها مي كند ؛ و آنچه از او مي ماند گوشت و پوست و استخوان است كه مادّه ي بدن انسان بودند. لذا در هيچ جاي قرآن كريم نداريم كه خداوند متعال بفرمايد ما روح شما را از بدنتان جدا مي كنيم؛ بلكه همواره سخن از اين است كه ما شما را تمام و كمال قبض مي كنيم و برمي گيريم. در روايات اهل بيت (ع) نيز وارد شده كه انسان در عالم برزخ بدني دارد شبيه همين بدن دنيايي، لكن بدون مادّه.
با توجه به اين حقيقت امور مختلف زندگي انسان چه اعمال جوارحي و بيروني و چه اعمال فكري و قلبي و جوانحي همه و همه در حقيقت وجود او تاثير مي گذارند و روح و بدن از يكديگر تاثير مستقيمي مي پذيرند. زيرا در واقع با هم نوعي اتحاد و يگانگي دارند و تاثير لقمه حلال يا حرام بر حقيقت وجود انسان و روح او امري بديهي است .
پي نوشت:
1. نمازي شاهرودي، علي، مستدرك سفينة البحار، موسسه البعثه، تهران، 1409ق، ج4 ، ص 217.
موفق باشید.