بسمه تعالی
با سلام و دعای خیر برایتان
قرآن به مسایل بااهمیتی مثل امامت و مهدویت بطور واضح اشاره نکرده و ما مجبوریم به روایات و تاریخ برای کشف حقیقت متوسل شویم. گفته شده اینکار برای حفظ مصالح مسلمین و یا جلوگیری از تحریف قرآن انجام شده، اما این توجیه ضعیف است؛ چرا که قرآن میبایست فصل الخطاب باشد و اگر نعوذ بالله خداوند هم از گفتن حقیقت ابا کند دیگر حرف چه کسی مورد قبول است خداییکه عین حقیقت است. آیا چیزی بالاتر از گفتن حقیقت برای مصالح مسلمین قابل تصور است؟ برای جلوگیری از تحریف قرآن طبق آیات قرآن خود پروردگار به تنهایی کافیست. آیا موضوع مهدویت با توجه به غیبت آن حضرت برای سالیان طولانی اهمیت آنرا نداشت که قرآن در آیاتی تکلیف مسلمین را روشن میکرد و نام حضرت مهدی ذکر میشد همچنانکه نام انبیا در کتب قبلی ذکر میشده است و یا وظایف مسلمانان را بطور صریح بیان میکرد؟ با تشکر
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خداوند حكيم نازل كننده قرآن است كه همه كارهايش از روي حكمت مي باشد. ما كوچك تر از آنيم كه به حكمت كارهاي خدا دست يابيم. قطعي است كه خداوند حكيم و هدايتگر براي راهنمايي بشر به شاهراه سعادت، از هيچ اقدام لازمي فرو گذار نكرده است. تعيين و معرفي امام يكي از اين اقدام هاي لازم است كه هم در تعيين و هم در معرفي امام، آنچه لازم بوده، انجام داده و حجت را تمام كرده است.
اما اين كه چرا نام امامان در قرآن نيامده، وجوه مختلفي به ذهن مي رسد. شايد يكي از وجوه آن امتحان و ابتلا باشد. يكي از سنت هاي خداوند سنت امتحان و ابتلا است. خدا بندگان را به فتنه و گرداب هاي امتحان مي اندازد تا مريض ها و گمراهي طلبان از حق جويان مشخص گردند . به دست بهانه جويان بهانه مي دهد تا مومنان واقعي آشكار گردند.
يكي ديگر از وجوه آن شايد تدبير خدايي براي در امان ماندن قرآن از دستكاري و تحريف باشد. معمولا در بين ايمان آورندگان، افرادي هستند كه از سر ترس و يا به اميد منفعت و.. اظهار ايمان كرده و منتظر مرگ پيامبر هستند تا بعد از وفات ايشان به عنوان پيروان صادق او، وارث وي گردند و جريان را به قهقرا بر گردانند.
اگر نام جانشين و جانشينان و مطالب مربوط به جانشيني به صراحت و وضوح تمام در كتاب خدا ذكر شده باشد ، آنان مجبور مي شوند به تحريف و كتمان كتاب خدا و يا لااقل پايين آوردن جايگاه قرآن اقدام كنند (دقيقا همان كاري كه با روايات پيامبر اسلام كردند) اما اگر اين مسائل در كتاب خدا به صراحت نيامده باشد، آنان مجبور به تحريف كتاب و يا كم رنگ كردن جايگاه قرآن نمي شوند. براي روشن شدن مطلب مثالي ذكر مي كنيم.
در كتاب خدا آيات فراواني آمده كه تكليف جانشيني را معلوم مي كند از جمله آيه ولايت: انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة هم راكعون.(1)
در اين جا اگر خداوند مصداق "الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون" را ذكر مي كرد و مي فرمود" انما وليكم الله و رسوله و علي"، مخالفان چاره اي جز كتمان اين آيه نمي ديدند ، ولي وقتي اوصاف ذكر شد، مي توانند توجيه كنند و نيازي به تحريف نمي بينند.
آيه نازل مي شود كه اهل بيت پيامبر به اراده خدا مطهر و معصوم هستند:" انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا"(2) ، در اين جا اگر خداوند اهل بيت را به نام ذكر مي كرد ، مخالفان براي كنار زدن آنان و... چاره اي جز كتمان اين آيه نمي ديدند، ولي وقتي اهل بيت در قرآن نام برده نشده باشند ، مي توان آيه را توجيه كرد و آنان را كنار زد.
اما براي اينكه هدايت طلبان در گمراهي نمانند و حجت بر گمراهي طلبان تمام شود، خداوند رسولش را ماموريت داده تا اين مواضع مجمل را روشن كند و توضيح دهد. اعلام كرده كه رسول مبين و مفسر قرآن است. با توجه به اعلام الهي، مؤمنان به رسول مراجعه كرده و مراد الهي را مي يابند. گمراهي طلبان به خواست خود به تفسير و توضيح آيات اقدام مي كنند.
يك نمونه تاريخي تا حدود زيادي اين توجيه را تاييد مي كند. رسول خدا در روزهاي آخر عمر در جمع اصحاب فرمود: "لوح و دواتي بياوريد تا چيزي براي تان بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد."(3)
در اين جا با توجه به موضع گيري ها و سخنان قبل پيامبر، همه متوجه شدند كه رسول خدا مي خواهد چه بنويسد، چون همين چند روز پيش بود كه در منا و در غدير خم فرموده بود: بين شما دو چيز به جا مي گذارم كه تا بدان دو متمسك باشيد از گمراهي در امانيد؛
معلوم بود كه سخن امروز ايشان هم راجع به همين دو چيز ارزشمند و هدايتگر خواهد بود، ولي كساني نمي خواستند اين مطلب دوباره نوشته شود. به همين جهت كلام پيامبر را "هذيان" خواندند و پيامبر هم از نوشتن منصرف شد.
اين واقعه به خوبي نشان مي دهد كه اگر نام جانشينان پيامبر در قرآن آمده بود، به يقين چاره اي جز تحريف و كتمان آيات يا انكار وحيانيت آن نداشتند.
اصولا اگر در قرآن نام افراد همزمان با رسول خدا به مدح و يا به ذم مي آمد، قوم و قبيله افراد مذمت شده و قوم و قبيله هاي مخالف افراد مدح شده را تحريك مي كرد كه آن آيات را كتمان كنند و ... و آن آيات دستمايه نزاع مي شد ... از اين رو مي بينيم از معاصران رسول خدا جز چند مورد ضروري (مثل ابولهب و زيد بن حارثه و...) به صراحت نام نبرده است.
اين احتمال هايي است كه به ذهن مي رسد و حكمت اصلي را فقط خدا مي داند.
پي نوشت ها:
1. مائده (5)آيه55.
2. احزاب (33)آيه 33.
3. رهبري امام علي در قرآن و سنت(ترجمه المراجعات سيد عبد الحسين شرف الدين)، ترجمه محمد جعفر امامي، ص496، چهارم، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل، 1383 شمسي به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج3، ص97.