با سلام من سوالات زیادی تو ذهنم میاد تصمیم گرفتم همشون رو بپرسم ان شائ الله که جواب قان کننده ی به من بدید
1ـ کفر بدتر است یا ظلم؟
2ـ زنا بیشتر گناه داردیا استمناء؟
3ـ چرا خداوند ما رو آزمایش می کنه مگه از سرنوشت ما با خبر نیست؟
4ـ حکم ارتداد از چه زمانی بوده واولین مرتتد چه کسی بوده؟
5ـ هدف از خلقت انسان چی بوده آیه خدا می خواسته تنهایشو با این کار پر کنه
باور کنید سوالت زیادی به ذهنم میاید منتظر جوابتون هستم با تشکر عبدی

پرسش: اعتقادي
با سلام من سوالات زيادي تو ذهنم مياد تصميم گرفتم همشون رو بپرسم ان شائ الله كه جواب قان كننده ي به من بديد
1ـ كفر بدتر است يا ظلم؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ظلم و كفر هر دو از گناهان كبيره مي باشد و ميان معاصي الهي ( بالخصوص گناهان كبيره) گناه بدتر و بد نداريم. چرا كه هر دو مخالفت با امر خدا است و هر دو عقاب اخروي و آثار دنيوي خواهد داشت. لكن اگر منظور از بدتر بودن هر يك از اين دو گناه كبيره بيشتر يا كمتر بودن آثار دنيوي و عقاب اخروي آن است بايد توجه كرد كه كفر در فرهنگ قرآني و اسلامي ٰ خود ٰ‌ يكي از مصاديق بزرگ ظلم است چرا كه هر گناهي و معصيتي ظلم به خود و برخي گناهان ظلم به ديگران است. بر اين اساس است كه در باب گناهاني كه يهود مرتكب مي شدند مي فرمايد: < وَ عَلَى الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون> " چيزهايى را كه پيش از اين براى تو شرح داديم، بر يهود حرام كرديم ما به آنها ستم نكرديم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم مى‏كردند."(1)
و نيز در دعاي كميل در مناجات با خداي متعال و در مقام اعتراف به گناهان و طلب بخشش از خداي متعال چنين مي خوانيم كه: < الهي ظلمت نفسي و تجرئت بجهلي > " خداي من من با گناهان خود بر خود ظلم كرده ام و به واسطه جلهم جسارت بر مقام تو كرده ام."(2)
بنابر اين هر گناهي ظلم است از جمله كفر. برخي از گناهان ظلم به خود و برخي ديگر علاوه بر ظلم بر خود ظلم به ديگران هم مي باشد كه ما معمولا اين نوع دوم از گناهان را ظلم مي ناميم.
اگر منظور از ظلم نوع دوم از گناهاني است كه علاوه بر ظلم به خود ظلم به ديگران هم مي باشد بايد عرض كرد كه در موارد مختلف ٰ آثار مختلفي در پي دارد و نمي توان به صورت يكسان در همه موارد صحبت كرد.
ظلم به ديگران در برخي موارد آثار دنيوي بيشتري از كفر به همراه دارد چنانكه در حديثي نبوي آمده است:<الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم>"حكومتها ممكن است كافر باشند و دوام يابند. اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند يافت"(3)اين امر به دليل اين است كه ظلم به ملتها باعث نارضايتي آنها و به دنبال آن موجب اقدام و سركشي و طغيان آن ها بر عليه حكومتهاي خود خواهد بود كه در نتيجه سقوط حكومتهاي ظالم را در پي خواهد داشت. در حاليكه اگر حكومتي به عدالت رفتار كند و ظلم را در دستور كار خود قرار ندهد هر چند عقيده درستي نداشته باشد ٰ طغيان و سركشي ناشي از ظلم را نيز از طرف ملتها نخواهد ديد.
از طرف ديگر مي توان منشاء هر ظلمي را عدم ايمان و يا ضعف آن - لااقل در لحظه اقدام به ظلم- دانست. يعني كفر منشاء و علت مهمي در ظلم ظالمان مي باشد.
لكن آنچه مي توان با ملاحظه تمام جوانب به صورت خلاصه بيان كرد اين مي ابشد كه ظلم آثار دنيوي و اخروي بيشتري نسبت به كفر دارد و اين مطلب را از جمع برخي آيات و روايات مي توان به دست آورد.(4)
در هر صورت بررسي هر كدام از اين موارد و مقايسه بين ظلم و كفر نسبت به آثار دنيوي و اخروي كه دارد امري است كه مجال بيشتري از اين را مي طلبد و در اين مختصر نمي توان به تمام جوانب اين مطلب پرداخت.
پي نوشت:
1. نحل 16، آيه 118.
2. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
3. سيد عبدالحسين طيب اطيب البيان في تفسير القرآن تهران انتشارات اسلام ‌1378ه.ش، ج 5، ص 69.
4. براي مطالعه بيشتر ر.ك سيد عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن تهران انتشارات اسلام ٰ‌1378ه.ش، ج 12 ش 316، ج 1، ص 323 تا 327.‌
پرسش: 2ـ زنا بيشتر گناه دارديا استمناء؟
2ـ زنا بيشتر گناه دارديا استمناء؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از آن جايي كه هرگناهي نا فرماني و معصيت خداوند است، پس جرمي بزرگ و گناهي عظيم است. استمنا و زنا، هر دو از گناهان بزرگ هستند؛ زيرا مرتكب هر يك از آن دو، مورد لعنت قرار گرفته اند. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هر كس شهوتش را با دست (و هر طريق ديگري غير از مسير طبيعي و ازدواج) دفع كند، مورد لعنت و نفرت خداوند است». (1) امام صادق(ع) فرمود: «خودارضايي (يا دفع شهوت از غير مسير طبيعي)، از گناهان بزرگ است». (2) همچنين فرمود: «سه گروه اند كه خداوند در قيامت با آنان سخن نمي گويد و با نظر رحمت به آنان نمي‌نگرد؛ يكي از آن ها استمنا كنندگان است». (3) افزون بر اين كه روايات اين كار را مذموم و قبيح شمرده اند، در چند جاي قرآن ارضاي غرايز از راه هاي غير طبيعي و غير شرعي (مثل استمنا) مورد مذمت قرار گرفته و مرتكب آن، در شمار متجاوزان قرار داده شده است.
قرآن كريم در سوره مؤمنون (23) آيه 7 و نيز در سوره معارج (70) آيه 31 مي‌فرمايد: «فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ»؛ «هر كس از راهي غير از همسرش، شهوتش را دفع كند، از تجاوز كاران است».
ولي در عين حال، گناه زنا بسيار بزرگ تر از استمنا است؛ زيرا زنا در معارف اسلامي به عنوان يك عمل زشت و نماد «فحشا» و كار بد معرفي شده است؛ (4) حتي در برخي آيات قرآن، در رديف گناهاني چون شرك ذكر شده است. (5) مي دانيم كه شرك، بزرگ ترين گناه كبيره است.
شخصي از امام صادق(ع) در مورد استمنا سؤال مي كند، حضرت در پاسخ مي فرمايد: «إِثْمٌ عَظِيمٌ»؛ «گناه بزرگي است». آن حضرت مي فرمود كه اگر بدانم كسي اين كار را انجام مي دهد، هرگز با او سر يك سفره نخواهم نشست؛ زيرا خداوند از اين عمل در قرآن نهي كرده است... . سپس سؤال كننده مي پرسد: گناه زنا بزرگ تر است يا استمنا ؟ حضرت در پاسخ مي فرمايد: استمنا، گناه بزرگي است؛ اما همه گناهان در يك رديف نيستند. برخي گناه ها در مقايسه با گناه ديگر سبك تر است، مثل استمنا كه در مقايسه با زنا سبك تر است؛ ولي به هر حال، هر دو گناه و بلكه گناه كبيره اند؛ «وَ الذُّنُوبُ كُلُّهَا عَظِيمَةٌ عِنْدَ اللَّهِ لِأَنَّهَا مَعَاصِي وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مِنَ الْعِبَادِ الْعِصْيَانَ وَ قَدْ نَهَانَا اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ لِأَنَّهَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ...»؛ (6) «و همه گناهان نزد خدا بزرگ است؛ زيرا گناه از يك سو عصيان و سركشي از فرمان خدا است و خداوند ما را از آن نهي كرده است و از سويي ديگر، پيروي از شيطان است و ما مأموريم با شيطان دشمني ورزيم».
پي نوشت ها:
1. المحدث النوري، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 355، مؤسسة آل البيت، قم، 1408 ه.ق.
2. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 353، مؤسسة آل البيت، قم، 1409 ه.ق.
3. همان، ص 354.
4. اسراء (17)، آيه 32.
5. ممتحنه (60)، آيه 12.
6. مستدرك‏ الوسائل، ج 14، ص 355، همان.
پرسش: 3ـ چرا خداوند ما رو آزمايش مي كنه مگه از سرنوشت ما با خبر نيست؟
3ـ چرا خداوند ما رو آزمايش مي كنه مگه از سرنوشت ما با خبر نيست؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
علم و آگاهي خداوند از اعمال و كردار انسان و همه موجودات، حقيقتي است قطعي و مسلم؛ اما با اين وجود، سؤال شما در صورتي جا دارد كه علت آزمايش خداوند را، آگاه شدن او از عاقبت كار آدمي بدانيم؛ در حالي كه اين فرض، اصلاً صحيح نيست؛ به عبارت روشنتر امتحان الهي با امتحانهاي انساني فرق دارد.
انسانها امتحان مي گيرند براي كشف ميزان دانايي و توانايي افراد ولي امتحان الهي رشد يافتن افراد است كه در سايه اين امتحان شخص رشد مي يابد مثل رشد دانه گندم در خاك كه زحمت دانه گندم در خاك باعث تبديل شدنش به گياه مي شود سختي انسان در دنيا و امتحان او باعث رشد او و انسان شدن او مي شود.
اصولا يكى از مهم ترين سنت هاى الهى، امتحان و آزمايش الهى است. انسان ها در هر لحظه از زندگى خود در حال گذراندن آزمون هاى متفاوت هستند، و در دوره گذار به سر مى‏برند. آزمون ها هميشگى، دائمى و فراگير مى‏باشند.
خداوند زندگي انسان را توأم با رنج و مشقت انواع آزمايشات و ابتلائات قرار داد تا وي را تربيت كند و استعدادهايش را شكوفا نمايد. اين آزمايشات كه در صورت ناملايمات جلوه مي كند براي انسان جنبه سازندگي دارند.
خداوند براي شكوفا كردن استعدادها و پرورش دادن بندگانش، آنان را با گرفتاري ها مي آزمايد، يعني همان گونه كه فولاد را براي استحكام بيش تر در كوره مي گذارند تا به اصطلاح آبديده شود و فلز خالص به دست آيد، آدمي را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مي دهد تا مقاوم گردد.
همان گونه كه سربازان براي اين كه از نظر جنگي نيرومند و قوي شوند، به مانور و جنگ هاي فرضي رفته. در برابر انواع مشكلات، تشنگي، گرسنگي، گرما، سرما، حوادث دشوار و موانع سخت قرار مي گيرند تا ورزيده و آبديده شوند.(1)
علي (ع) فرمود: "در حوادث روزگار جوهر مردان شناخته مي شود".(2) و:"سازندگي بلا و گرفتاري ها براي مؤمن موثر تر است از اثر باران در زمين ".(3) حضرت صادق(ع) فرمود:"بلا زينت مؤمن است".(4) رسول گرامي اسلام فرمود: "خداوند بنده مؤمنش را با بلا تغذيه مي كند، همان گونه كه مادر فرزندش را با شير تغذيه مي كند".(5)
اگر بنا بر اين بود كه بني آدم بدون هيچ آزمون و رنج و مشقتي از ابتدا به نتيجه مطلوب مي رسيدند، هدف آفرينش آن گونه كه پاسخ داديم، محقق نمي شد و انسان كمالي كه لايق آن بود را، با سعي و كوشش خود به دست نمي‌آورد. رسيدن به بهشتي بدون تلاش و كوشش و آزمايش و كامل نمودن خود ارزشي نداشت. حتي لذت لازم را به دنبال نداشت.
در واقع فلسفه آفرينش و شكوه داستان خلقت با زندگي انسان ها در نعمت بهشت رقم نمي خورد، بلكه اين امر با بهشتي شدن اختياري بشر حاصل مي شود. زيبايي و شكوه داستان به آن است كه همه افراد به طور مساوي از فرصت خود بهره ببرند و هيچ كس نداند كه چه نتيجه اي در برابر او قرار دارد.
خدا كسي را جهنمي و كس ديگر را بهشتي نمي كند. فرجام بهشت يا دوزخ براي انسان از مقوله «شدني ها»ست؛ يعني بايد به دنيا بياييم تا بهشتي يا جهنمي«بشويم»؛ ظرف وجود ما با حضور در دنيا و طي مراحل علمي و عملي و گذر از فراز و نشيب ها شكل مي گيرد. پاكي اوليه همه انسان ها ارزشي ندارد؛ بنابراين تا به دنيا نياييم، پاداش و كيفر معنا پيدا نمي كند. اين گونه است كه علم پيشين الهي، ضرورت و حكيمانه بودن اين خلقت و آزمون را منتفي نمي سازد.
پي نوشت ها:
1. مكارم شيرازى، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج1، ص 527.
2 تا 5. محمدي ري شهري، ميزان‌الحكمه، نشر مكتب ‌الاعلام الاسلامي، قم 1404 ق، واژة بلا، شمارة 1891، 1899، 1931، 1950.
پرسش: 4ـ حكم ارتداد از چه زماني بوده واولين مرتتد چه كسي بوده؟
4ـ حكم ارتداد از چه زماني بوده واولين مرتتد چه كسي بوده؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
موضوع ارتداد بنابر آنچه در آيات متععد قرآن آمده است، از زمان حضرت رسول الله(ص) وجود داشته است. به عنوان مثال: «وَ لَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتىَ‏ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَ مَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أُوْلَئكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُون؛ و مشركان، پيوسته با شما مى‏جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مى‏رود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.»(1)
البته در آيات قرآن اشاره‌اي به حد مرتد نشده است؛ ولي عذاب دردناك وشديدشان به طور اجمال حكايت از مجازات هاي سنگين دنيوي نيز مي‌كند. چرا كه قران كريم در مقام بيان تمام احكام و شرايط مربوط به مرتدين نيست همانگونه كه در بسياري از مسايل و احكام شرعي ديگر نيز كه همين طور است.قران معمولا به مباحث كلي در مورد احكام مي پردازد و مباحث فرعي و يا اجرايي را موكول به رسالت نبي و جانشينان ايشان عليهم السلام مي كند.
حكم مرتد و شرايط اثبات و اجراي حكم ارتداد نيز از مباحث مفصلي است كه به وسيله روايات متعددي تبيين گرديده است. بيش از سي باب از ابواب كتاب مفصل وسائل الشيعه كه روايات صحيح در آن جمع اوري شده است به مسائل مربوط به ارتداد پرداخته است كه در اين ميان ده باب از آن مربوط به حكم ارتداد و شرايط و چگونگي اثبات و اجراي آن است .اين روايات در جلد 28 اين كتاب تحت فصلي با عنوان حدالمرتد كه متشكل از 10 باب است جمع آوري شده است.
از شواهد ديگري كه نشان مي دهد هم اين بحث و هم حد آن در زمان پيامبر مطرح بوده، مسلمات تاريخي است. موارد متعددي در زمان پيامبر و ائمه عليهم السلام مشاهده شده كه حكم اعدام براي مرتد اجرا شده است. به عنوان مثال به اين چند نمونه توجه كنيد: در فتح مكه پيامبر از خونريزي خودداري كردند، اما در عين حال كساني را نام برد و مسلمانان را امر فرمود كه هر يك از آنان را هر كجا بيابند بكشند. اين افراد عبارتند از:
1-عبدالله بن سعد ابي سرح، كه قبلا اسلام آورد و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش بازگشت. بعد از فتح مكه عثمان بن عفّان (خليفه سوم) كه برادر رضاعي اش بود ،او را پنهان كرد و پس از آن كه آرامش برقرار شد، او را نزد رسول خدا آورد و امان خواست. پيامبر خاموش ماند تا شايد كسي از مسلمانان او را گردن بزند...
2-عبدالله بن خطل ادرمي كه قبلا اسلام آورده بود ،مرتد شد و به مكه گريخت. در فتح مكه او را در حالي كه پرده كعبه را گرفته بود، آوردند و كشتند.
3-قيس بن صبابه ليثي كه وارد مدينه شد و اسلام آورد و سپس مرتد شد و گريخت و در روز فتح مكه كشته شد.(2)
در مورد سوال دوم شما هم بايد گفت بدرستي مشخص نيست اولين كسي كه اين حكم در مورد او اجرا شده است چه كسي بوده اما احتمال مي رود اولين مورد اجراي حد ارتداد يكي از همين موارد برشمرده شده در بالا باشد.
پي نوشت ها:
1. بقره(2) آيه217.
2. آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاهي، 1359، ص524.
پرسش: 5ـ هدف از خلقت انسان چي بوده آيه خدا مي خواسته تنهايشو با اين كار پر كنه
باور كنيد سوالت زيادي به ذهنم ميايد منتظر جوابتون هستم با تشكر عبد
5ـ هدف از خلقت انسان چي بوده آيه خدا مي خواسته تنهايشو با اين كار پر كنه باور كنيد سوالت زيادي به ذهنم ميايد منتظر جوابتون هستم با تشكر عبد
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
فلسفه آفرينش انسان، در فلسفه عمومي خلقت همه موجودات تعريف شده است. اين دو ماهيتي جداي از هم ندارند. بايد ديد كه هدف خداوند از آفرينش همه موجودات چيست تا آن گاه فلسفه آفرينش انسان و هدف اصلي آن براي ما روشن گردد.
تصور ما از انجام كارها، معمولا به دست آوردن سود يا رفع يك نياز است؛ زيرا ما انسان ها موجوداتي محدود و ناقص هستيم و همواره اعمال ما به يكي از اين دو امر برمي گردد؛ اما خداوند، هيچ نقصي ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد. خدا فاقد هيچ كمالي نيست تا به كمال رسيدن براي او متصور باشد. پس هدف از آفرينش او چيست؟
در ديدگاه انديشه اسلامي، اين خدايي خداوند است كه اقتضاي آفرينش دارد؛ در واقع او مي آفريند چون خداست؛ زيرا «آفريدن» به معناي ايجاد كردن است. هر وجودي خير است. لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا كردن او است:« وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُور؛ و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.»(1)
هر چيزي كه اقتضاي وجود و هستي داشته يا امكان وجود داشتن در آن باشد، فيض وجود از خدا دريافت مي كند. خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد، تا موجودي كه امكان وجود آن است، وجود را دريافت نكند. پس هدف آفرينش مربوط به ذات خداوند نيست، بلكه مربوط به فعل اوست. اصطلاحاً آن را هدف فعلي مي گويند.
بنابراين در مورد آفرينش جهان و هدف از آفرينش آن مي گوييم:
جهان هستي با تمام نظم و زيبايي هايش نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حكمت و... خداست، به طوري كه بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند.
هر «بود»ي، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد، اما فيضي نداشته باشد، همان گونه كه نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراين از همين جا مي توان نتيجه گرفت كه خلقت جهان نتيجه صفات خداوند است.
خداوند فيض و بخشش دارد. لازمه آن اين است كه هر چه امكان وجود دارد، فيض و هستي خداوند را دريافت كند. چون قابليت وجود براي جهان هستي بود، خداوند آن را آفريد؛ بنابراين جهان هستي، نشان دهنده صفات خداوند است. (2)
خداوند از آن جا كه "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بي نهايت دارد، جهان و انسان را آفريده، لازمه اين صفات آن است كه خلقت خداوند بهترين و كامل‏ترين آفرينش باشد، يعني در مجموعه هستي اگر وجود مخلوقي، زيبايي و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشي از عدم اطلاع و آگاهي از زيبايي آن است، يا در اثر ضعف و ناتواني از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بي نهايت، باز آن زيبايي را خلق نكند، ناشي از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگي است كه خدا از بخل منزه است."جود" و رحمت و بخشندگي او بي نهايت است. پس جهاني كه خدا خلق مي كند، بايد كامل‏ترين صورت ممكن را داشته باشد. هر چه امكان تحقق دارد، از طرف خداوند فيض وجود دريافت كند.
در اين مجموعه و با ساختار هرمي كه خداوند در نزول بركات و نعمت ها براي موجودات فرو دست قرار داده، يقينا مي بايست فرشتگان به عنوان واسطه فيض بودند، چنان كه بايد انسان يا هر موجود ديگري خلق مي شد؛ در واقع هر موجودي كه امكان خلق شدن و قرار گرفتن در اين مجموعه را داشت رحمانيت خداوند اقتضا مي كند كه به واسطه فضل مطلق خود او را ازاين نعمت محروم ننمايد كه همين گونه نيز شد.
بر اين اساس، آخرت و معاد هم در همين جهت، ضرورت وجود مي يابد؛ چون به شكوه بيش از پيش اين مجموعه و عادلانه بودن ساختار عالم كمك مي كند. اين امر همخوان با روح جاودانگي طلب انسان است و بستر رسيدن به كمالات وجودي انسان را كه برترين مخلوق خداوند است، مهيا مي سازد.
البته اين موضوع از منظر غايت فاعل و هدفي است كه علت ايجاد عالم در آفرينش دارد. در كنار اين امر، اين عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعي داراي هدف و مقصدي است كه در مسير حركت خود در نهايت به آن منتهي مي گردد.
در پايان، براي درك حقيقت هدف خداوند تذكر اين نكته ضروري است كه ما دو هدف داريم: يكي هدف فعل و ديگري هدف فاعل. بين اين دو تفاوت وجود دارد. به اين مثال توجه نماييد:
صنعتگري موتوري را مي سازد كه قادر به حركت با سرعت 800 كيلومتر در ساعت است. هدف اين موتور كه فعل صنعتگر است، رسيدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلي سازنده موتور، نشان دادن توانمندي خود يا رسيدن به شهرت و مانند آن است. با اين توضيح بايد گفت كه فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضاي ذات و صفاتش، اين عالم هم مسير و مقصدي را در پيش دارد كه هدف آن به شمار مي رود. اين هدف، تكامل انسان و رسيدن به غايت نهايي ذات انساني اوست.
اگر در آيات قرآن آزمايش (3) و عبادت (4) به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده و كمال انسان هدف نهايي شمرده شده، اين خصوصيّات و فوائد هدف و مسيري است كه در مورد خلقت حكيمانه انسان در نظر گرفته شده و در واقع مقصدي است كه خداوند براي تعالي و رسيدن انسان به كمالي كه در وجودش امكان تجلي دارد ،تعيين فرموده و در واقع همان هدف فعل است نه هدف فاعل و الا هدف فعال همان است كه ذكر شد و خداوند نيازي به آزمودن و عبادت انسان‏ها يا فرشتگان ندارد.
منتظر سوالات بعدي شما هستيم.
پي‌نوشت ها:
1. اسراء (17) آيه‏ 20.
2. سيد حسن ابراهيميان، انسان‏شناسي، نشر معارف، تهران، 1381 ش، ص 115 و 116.
3. ملك (67) آيه 2.
4. ذاريات (51) آيه 56.

موفق باشید.