من 28سالمه.لیسانس ادبیات.شوهرم 29 بادیپلم ناقص.سه سال پیش عقد کردیم وتاعقد کردم پشیمون شدم دلیلش هم این بو د که فهمیدم خیلی با هم تفاوت داشتیم وتوی خانوادش چیزهای عادی تلقی میشد که تو خانوادم عجیب مثل دزدی.اعتیاد وغیره دلیل دیگه اش این بود که فهمیدم توی جمع اعتماد به نفس نداره و مدام سرش یا توی گوشیشه یا تو تلوزیون بعد از اینکه پشیمانیم رو رو به خانوادم اعلام کردم با مخالفتشون مواجه شدم الان که دوسال ونیم از ازدواجم میگذره و زندگیمون از لحاظ اقتصادی پیشرفت کرده اما من احساس افسردگی شدید میکنم طوری که دوست ندارم شوهرم رو توی خونه ببینم دوست ندارم کنارش بشینم وحتی دوست ندارم باهاش جایی برم وحتی کنارش بخوابم همه این حرفا نو دلم مونده وشب وروز ازارم میده از اونجایی که خانوادم سخت گیرن ونسبت به بچه هاشون خسیس ومادرم یه ادم عصبیه دوست ندارم به خونه پدرم برگردم و از زندگی با شوهری هم که مدام توی خونه نشسته وسرش تو گوشی وکامپیوتر وفوتبال نگاه کردنه خسته شدم چند بار خواستم طلاق بگیرم امانشد بهم بگید ایا میشه تا اخر عمرم بی عشق زندگی کنم?لطف کید پاسخ رو به ایمیلم ندید چون ایمیل هامو میخونه.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خواهر گرامي در زوج درماني حضور زن و شوهر در جلسه درماني و استماع سخنان و درد و دل هاي هر دوطرف توسط درمانگر ضروري است و به مجرد شنيدن سخنان يك طرف نمي شود مشكل را مورد بررسي دقيق و منصفانه قرار داد و راهكارهاي عيني براي برون رفت از مشكل ارائه داد، لذا اگر در تهران زندگي مي كنيد مي توانيد در اين رابطه با كلينيك نور كه متخصص زوج درماني آن در اين موارد بسيار آگاه و پرتجربه است تماس بگيريد. 02144015879
آقاي محمد رضا شريفي در صفحه 149 كتاب خود با نام« خانواده متعادل»، در مورد اصلاح اساسي اختلافات زن و شوهر مي نويسد:« در زماني كه عوامل آگاه و ناآگاه، دست به دست يكديگر داده و در روابط بين زن و شوهر جراحتها و آلام روحي را عميقتر و دردناكتر مي كنند، بايد هر چه زودتر اين جراحتهاي رواني را التيام بخشيد و تنشهايي را كه در زندگي آسيب وارد مي كنند، زدود.
گام اول براي تنش زدايي از خانواده اين است كه زن و شوهر، مصمّم به حفظ و ادامه زندگي خود باشند و اراده جدّي خود را براي ترميم روابط آسيب ديده، به كار گيرند. در بدترين لحظات بحراني، مي توان حداقل يك وجه مشترك بين زن و شوهر يافت و آن علاقه مندي به سعادت و شادكامي فرزندان است. توجه دادن به وجه مشترك زوجين، انگيزه اي نيرومند براي رفع بحران مي باشد. نكته اي را كه زوجين بايد در همه مراحل به عنوان يك اصل به طور جدّي مراعات كنند، اين است كه پاي فرزندانشان را به اين بحران باز نكرده، آنها را درگير مشكلي كه خود نقشي در پيدايش آن نداشته اند، ننمايند. در مواردي يكي از زوجين با اعمال نفوذ خود بر فرزند، سعي در جلب حمايت او در درگيري ميان خود و همسرش مي نمايد. اين عمل، نه تنها ذهن فرزند را مشوب و نگران مي سازد، بلكه بر بي اعتمادي او نسبت به والدين خواهد افزود؛ والديني كه از نظر او كفايت لازم را در زندگي احراز نكرده اند.
بي ترديد، حفظ تفاهم زندگي، مهمتر از ايجاد تفاهم است، همانگونه كه حفظ موفقيت مهمتر از دستيابي به موفقيت و يا حفظ و نگهداري دوست، از برقراري رابطه دوستانه، مهمتر و دشوارتر است.
بررسي و تجزيه و تحليل برخي از عوامل اثرگذار بر تفاهم زوجين نشانگر اين واقعيت است كه برخي از آنها تأثير زودگذر و نسبتاً سطحي بر مناسبات مطلوب زوجين دارند و برخي ديگر از تأثيرات بادوامي در حيات ارتباطي آنان برخوردارند. از جمله اين عوامل مي توان به معنويت و جنبه هاي اخلاقي زوجين اشاره نمود. مي توانيد زن و شوهري را تصور نماييد كه زمينه ارتباط با خدا در آنها، نيرومند و چشمگير است. آنها به واسطه برخورداري از چنين خصلتي، به مرز تفاهم پايدار بسيار نزديكند. زيرا در تحليل روابطشان با يكديگر سه جنبه برجسته را مشاهده مي كنيم:
ابتدا وجود ارتباط با خداوند، موجب مي شود كه از احساس تنهايي رها شده و نوعي پيوند هميشگي با خدا آنها را از رنج بي كسي و تنهايي نجات بخشد، زيرا عقيده دارند كه «هركس با خدا باشد، خدا با اوست.
ديگر اينكه، راز دنيا با خداوند كه لازمه معنويت مي باشد، آنها را از فشارهاي روحي و رواني تخليه مي كند، در حقيقت، نيايش، دريچه اي براي خروج فشارها و استرسها و راهي به دنياي آرامش درون است. و لذا آستانه مقاومت زوجين بالا مي رود و زندگي آنها از آسيبهايي اين چنين مصون مي ماند. و سرانجام رابطه معنوي با پروردگار، احساس مطلوبي از معنا و مفهوم زندگي بدانها مي بخشد كه در پرتو آن مي توانند، پايه هاي زندگي خود را بر اساس درك صحيح از گذشت عمر، پي ريزي نمايند.
توصيه هاي تربيتي براي بحران زدايي
مواردي را كه در بحران زدايي خانواده جنبه كاربردي دارد و مي تواند در بهبود روابط زوجين مؤثر واقع شود، با عنوان توصيه هاي تربيتي ارائه مي نماييم:
1. شخصيت همسرتان هر چه باشد، شما هم نياز به دوباره سنجي معتقدات خود در مورد زندگي داريد. اين باور كه شما هم بي عيب و نقص نيستيد، يك نوع آمادگي و انعطاف روحي ايجاد مي كند كه براي دستيابي به تفاهم ضرورت زيادي دارد.
2. مشكلات زندگي همه يك جور نيستند و از لحاظ موضوعيت عمق و پيچيدگي با هم فرق دارند. از اينرو زماني متناسب با هر كدام براي بحران زدايي مورد نياز مي باشد. هرگز عجولانه و شتابزده با مشكلات ژرف برخورد نكنيد، بلكه اعتقاد داشته باشيد كه مشكلات به تدريج و به مرور زمان، شكل مي گيرند و بر همين اساس، به صورت تدريجي نيز بايد حل شوند.
3. بحرانها و مشكلات زندگي، محك لياقت و شايستگي شما به شمار مي روند. سعي كنيد با عبور از اين بحران، لياقت، جدّيت و توان خود را به اثبات رسانيد.
4. اجازه ندهيد حوادث و افراد شما را بكوبند. روحيه خود را دستخوش ناملايمات نكنيد و قدرت خود را از دست ندهيد.
5. دوباره سنجي انتظارات و توقعات شما از همسرتان، در برخي موارد به كاهش بحران منجر مي شود؛ مثلاً بايد از خود بپرسيد اينكه من معتقدم «همسرم بايد چنين و چنان مي كرد»، اين «بايدها» از كجا نشأت گرفته اند؟ و چگونه بايدها به قوانين و مقررّات زندگي تبديل شده اند؟ اين عمل در بررسي امكانات همسرتان و ارزيابي قدرت واكنش او به خواسته هاي شما، سودمند است.
6. براي تغيير در روحيه همسرتان و در نتيجه مشكل زدايي از زندگي، برخي شرايط حاكم برخانواده را تغيير دهيد؛ مثلاً پيشنهاد يك مسافرت، افزودن برخي برنامه هاي متنوع به زندگي، و در صورت امكان تغيير در شرايط و ساعات كار و بازگشت به منزل و تغيير الگوهاي ارتباطي با همسر، از اين قبيل موارد محسوب مي شود.
7. از قواي حياتي خودتان درست مثل پولتان صرفه جويي كنيد و اين حق را نيز براي همسرتان قائل باشيد كه او هم انرژي رواني خود را ذخيره كند و با برخوردهاي شكننده، دچار افسردگي و پيري زودرس نشود.
8. يك فلسفه زندگي را كه مبتني بر خوش بيني باشد، اتخاذ كنيد. چنين امري به مهار كردن عواطف و حفظ قواي حياتي شما، كمك خواهد كرد.
9. سازمان عاطفي خود را به گونه اي مرتب و منظم كنيد كه مانع از انتقال كليه نگرانيها و افكار منفي مربوط به كارتان، به محيط منزل و بالعكس گردد.
10. هر وقت در اثناي گفتگو با همسرتان احساس مي كنيد كه به حالت عصبي نزديك مي شويد، از ادامه بحث خودداري نموده، در زمان مناسب به بيان بقيه مطالب خود بپردازيد.
11. براي حوادثي كه شايد هرگز روي ندهد، خودتان و همسرتان را آزار ندهيد.
12. از كاه، كوه نسازيد و مسايل را بزرگ نكنيد. بدانيد كه در زندگي افراد خوش بين، كاه و كوه، هر دو وجود دارد ولي در زندگي افراد بدبين، فقط كوه وجود دارد. زيرا آنها از هر كاهي، كوهي مي سازند و در برابر آن اظهار عجز مي كنند.
13. مقيد باشيد كه در فرصتهاي مناسب ارتباط كلامي با همسرتان داشته باشيد و آن را محدود به مواقعي كه دچار بحران مي شويد، نكنيد. زيرا در چنين حالتي ارتباط كلامي شما با تحريكات روحي و عصبي همراه خواهد بود و در آن صورت نتيجه اي عايد شما نمي شود.
14. همسرتان، از شخصيتي برخوردار است كه نه آنچنان پيچيده است كه شناخت او غير ممكن باشد و نه آنچنان ساده است كه نيازمند تلاشي از جانب شما نباشد. شناخت همسرتان امري ممكن و ضروري است. با مطالعه مستمر در حالات و روحياتش، او را بيشتر و بهتر خواهيد شناخت و در نتيجه، زندگي شما هرگز به لبه پرتگاه نزديك نخواهد شد.
15. در برخي از بحرانهاي زناشويي، هر يك از زوجين با مطرح ساختن خاطرات دردناك گذشته و بيان تألمات روحي خود، مشكل را پيچيده تر مي كنند. در حالي كه ظاهراً قضاياي گذشته ربطي به مشكل امروز آنها ندارد. اين كيفيت كه نوعي «واپس گرايي» در زندگي مشترك است، احتمال موفقيت را در گفتگوي زوجين، از بين مي رود.
بهترين فرمول در اين گونه موارد اين است كه هر يك از ديگري صادقانه بپرسد: «براي از اين به بعد، از من چه انتظاراتي داريد كه من انجام دهم؟» اين پرسش، پيوند مشكل امروز را با گذشته هاي دور به كنار مي نهد و با طرح يك پرسش مشخص، در پي پاسخ مشخصي بر مي آيد و در نهايت مشكل به شيوه معقولي حل خواهد شد.
16. تعدادي از زوجهاي جوان به دليل آسيبي كه در الگوهاي ارتباطي فيمابين وجود دارد، نمي توانند به تفاهم برسند. ممكن است اين آسيب، در نحوه گفتگو، همكاري، برخورد با اطرافيان و يا نظاير آن به وجود آمده باشد، به هر حال در روابط آنها خللي ايجاد مي كند. در اين گونه موارد حضور فرد سومي به عنوان مشاور مي تواند در رفع مشكلات ارتباطي آنها مؤثر باشد.
17. طرح دو پرسش اساسي به اين صورت، مي تواند در كاهش بحران زندگي مؤثر باشد، به گونه اي كه هر يك از زوجين از خود بپرسد:
ـ نقش من در آرامش و امنيت خاطر زندگي چيست؟
ـ و آيا چنين نقشي را مي توان توسعه و تعميق بخشيد؟
تلاش زوجين براي يافتن پاسخهايي روشن، معقول و مستدل مي تواند از بروز بحران در خانواده پيشگيري نمايد.
در پايان بايد عرض نمايم كه ذهن معمار رفتار انسان است و هركس همانگونه عمل مي كند كه مي انديشد به اين جهت اگر در ذهن خود تان پيرامون شوهر و زندگي مشتركتان منفي بافي كنيد مشكلات بجاي هموار شدن روز بروز بغرنج تر مي شود و افسردگي را بدنبال خود ميآورد ولي اگر دست از منفي بافي برداريد و به نقاط مثبت زندگي خود بيانديشيد و روي خوشبختي هاي و لو بسيار ريز زوم كنيد زندگي تان روز بروز گرم تر مي شود غلي(ع) مي فرمايد اگر آدم صبوري نيستيد اداي انسانهاي صبور را در بياوريد زيرا كه اين امر موجب مي شود بتدريج در جرگه ي صبوران درآييد. اين سخن نشانگر تاثير ظاهر بر باطن است حال اگر شما در ظاهر اداي زوجهاي خوشبخت را در آوريد به تدريج اين خصوصيت در شما دروني مي شود و زندگي تان از اين حالت در مي آيد.
موفق باشید.