تو رو قران سوالم رو کامل بخونید . سلام پسری 21 ساله هستم رفیقی 18 ساله (پسر) دارم که حدود 8 ساله با هم دوستیم. خیلی دوستش دارم و بهش عادت کردم حاضرم واسش خودم رو بکشم بخدا . خیلی با هم رابطه داریم و حتی گاهی اوقات شبها میرم خونشون یا میاد خونمون و شب رو تو بغل هم میخوابیم گاهی اوقات دوستم میگه لباسامون رو در بیاریم که بدن به بدن بخوابیم ولی من نمیتونم این کار رو بکنم. چون وقتی بغلش میکنم التم بلند میشه و مایعی شفاف ازش خارج میشه و اگر بفهمه فکر بد میکنه . بخدا حتی به خودم اجازه نمیدم در موردش فکر بد بکنم چه برسه به این که بخوام باهاش ... کنم یا خودم رو ارضا کنم. بخدا خیلی عذاب وجدان دارم خیلی زیاد . که چرا التم برای بهترین دوستم بلند میشه وقتی حاضر نیستم از روی شهوت حتی بهش دست بزنم. دارم دیوونه میشم لطفا کمکم کنید منتظر جوابتونم . به قران قسمتون میدم کامل راهنماییم کنید
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آن چه در پي آيد نگاهي آسيب شناسانه و نه همدلانه به نامه شماست. اميد است كه از تندي قلم، دل آزرده نگرديد و بيشتر در آن تأمل نماييد.
چه بپذيريد چه نپذيريد از نظر ما روان شناسان عشق شما به دوستتان كاملاً مرضي (پاتولوژيك) است و از منظر روان شناختي براي يك لحظه هم قابل تداوم نيست. اين عشق، متأسفانه به اختلال در عملكرد طبيعي شما انجاميده است و شما به طور كامل از روال عادي زندگي خارج كرده است. اين عشق حتي در ازدواج آينده شما تأثير بسيار بد خواهد گذاشت و رضامندي زناشويي شما را به حداقل مي رساند. از نظر شرعي نيز اين رابطه گناه آلود است و گناه بودن يك رابطه، به صرف وجود رابطه جنسي كامل نيست.
در هر صورت عشق فعلي شما احتمالاً ريشه در اضطراب، وسواس فكري و افسردگي دارد. اضطراب شما به حدي بالاست كه فقط از كنار اين پسر بودن آرامش مي گيريد. اگر نيك در خود بنگريد اضطراب شما به دوران كودكي و نوجواني بازگشت مي كند و اين اضطراب بالا بسترساز رابطه آسيب زاي شما در 8 سال پيش گشته است. همچنين رابطه شما با اين پسر رابطه اي وسواس گونه است. همان گونه كه يك فرد وسواسي نمي تواند بدون شستن ده باره دستانش آرامش گيرد، شما هم نمي توانيد بدون ديدن نو به نوي ايشان آرامش بگيريد. ذهن شما همواره درگير اين پسر است و به صورت شبانه روزي به نشخوار ذهني امور مربوط به اين پسر مي پردازد. فرد وسواسي هر چقدر سعي مي كند وسواسش را كنار بگذارد، نمي تواند و ديري نمي پايد كه باز به آن بازگشت مي كند. عذاب وجدان و احساس گناه شما نيز ماهيتي وسواسي دارد و همچون يك فكر وسواسي و خوره ذهني به جان مغز شما افتاده است.
احساس گناهي كه به ترك گناه نينجامد كارايي لازم را ندارد. همچنين افسردگي در شما باعث شده اين پسر را تنها معناي زندگي خود بدانيد و نتوانيد زندگي را بدون ايشان معنا كنيد. ذهن خودكشي گرا مي تواند در افراد افسرده يافت شود. واقعيت اين است كه اين پسر هيچ موضوعيتي براي شما ندارد و صرفاً 8 سال پيش در اوج دوران بلوغ جنسي و بحران هاي روحي به شما آرامش داده است. اين پسر 10 ساله ظاهري جذاب (از نظر جنسي) براي يك پسر 13 ساله در دوره بلوغ جنسي داشته و همين امر باعث پيوند مرضي اين دو شده است. متأسفانه خانواده هاي طرفين هيچ گونه مديريتي در اين رابطه نداشته اند و همين امر باعث تشديد روز افزون اين مسأله شده است. تقريباً همه عشق هاي اين دنيايي مضمون و تم جنسي دارند و بلند شدن آلت شما تحت تأثير همين مساله است. هر چند خويشتنداري نصفه و نيمه شما بسيار ستودني است ولي پيشروي روزافزون شما در اين امر كاملاً غيرخويشتندارانه به نظر مي رسد. بغل كردن و عريان شدن در شرايط فعلي بوي عذاب جهنم مي دهد و شما داريد سعادت دو دنياي خود را به آتش شهوت مي سوزانيد. اگر چشم بصيرت داشتيد به راحتي متوجه مي شويد كه شما شب ها هم آغوش شيطان هستيد و در حقيقت بدن تان را به بدن شيطان واقعي (و نه خيالي ) مي چسبانيد. تصور رويت شيطان مو بر تن انسان سيخ مي كند، ولي شما با خيال راحت شب تا صبح در كنار وي مي خوابيد. واقعيت اين است كه بهترين دوست شما شيطان شده است، شيطاني كه در آينده نزديك روي واقعي خود را به شما نشان خواهد داد. در شرايط فعلي شما چاره اي نداريد جز اين كه به عشق زدايي از خود و اين پسر بپردازيد و به جاي پيشروي صددرصد آسيب زا در اين مسير اهريمني، به عقب نشيني استراتژيك بپردازيد. تنها راه برون رفت شما درمان تخصصي و فوري اختلالات بستر ساز عشق يعني اضطراب، افسردگي و وسواس فكري است.
براي اين مهم بايد در اسرع وقت به يك روانپزشك دين آشنا مراجعه نماييد و بدون اشاره به جزييات به بيان روحيات مضطرب و افسرده وار خود بپردازيد. دارودرماني نبايد يك لحظه قطع گردد. مطمئن باشيد بعد از يكي دو ماه دارودرماني و با فروكش كردن اضطراب و .. شما هيچ اجباري براي در كنار ايشان بودن نخواهيد داشت و مي توانيد مثل يك پسر مومن مستقلانه به زندگي با سعادت خود ادامه دهيد. در كنار دارودرماني بايد 7 و8 جلسه به روان درماني از طريق مراجعه به روان شناس باليني بپردازيد. شما هيچ آينده اي با اين پسر نداريد پس تا نفسي باقي است به داد خود برسيد و خود را از اين رابطه صد درصد حرام و عذاب آلود رهايي بخشيد. خوددرماني بي فايده است و فقط درمان تخصصي است كه مي تواند شما را به سر منزل مقصود رهنمون سازد.
موفق باشید.