با ورود عراب به ایران به ملیت و زبان لطمه خورد و ایرانی ها تحقیر شدند به زنها دست درازی شد حضرت علی از ما چه دفاعی کرد
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در رابطه با پرسشتان به گفتار زير توجه نمائيد:
ماجراي جنگ مسلمانان و ايران
اين جنگ از آنجا آغاز شد كه پس از وفات پيامبر (ص) گروهي از قبائل عرب كه به نفاق (هنگام حيات پيامبر)، اظهار مسلماني مي كردند، (بعد از وفات پيامبر و دو دستگي مقطعي در ميان مسلمانان در بحث خلافت) آشكارا از اسلام رو برتافتند و جنگهاي سختي را با مسلمانان اغاز كردند. اينان، قبائل گوناگوني بودند كه در حجاز و عراق و يمن و ديگر نواحي مي زيستند و در پيرامون، پيامبر نماياني دنياطلب و رياستخواه به نام هاي: طُليٌحَه و سَجاع و مُسَيلمه و أسود و عَنسي گرد آمدند و عده اي را كشتند و جنگهاي سختي را با مسلمانان اغاز كردند و شهر مدينه را كه كانون اسلام و پايگاه مهاجران و انصار بود، به خطر افكندند.
دراين هنگام خالدبن وليد از سوي خليفه ابوبكر ماموريت يافت تا قبايلي از اهل رده و آشوبگران و حاميان ايشان را برجاي خود نشاند. سرانجام به سوي اين گروه هاكه بصورت قبايلي در سواد عراق و حيره پراكنده بودند روانه شد و با گروهي كارش به "جنگ" كشيد تا سواد عراق و حيره را به تصرف درآورد. (1)
دولت ساساني كه از زمان خسرو پرويز دشمني را با اسلام آغاز كرده بود از قبايل اشوبگر حمايت مي كرد و همين كار موجب شد تا سپاه عرب با دولت ساساني نيز درگير شود.
دفاع و حمايت دولت ساساني از قبائل آشوبگر، عاقبت سپاه اعراب را با دولت ساساني روبرو كرد و نبردهاي را در بين النهرين با ايرانيان پيش آورد و كار جنگ ميان اعراب و سپاه ايران ساساني گسترش يافت و سرانجام اين نبردها به داخل ايران كشيده شده و به سرنگوني دولت ساساني و فتح ايران انجاميد.
برخي از محققان معاصر نيز، درستي اين تحليل را به خوبي دريافته اند. چنانكه حتي دكتر زرين كوب در كتاب تاريخ ايران بعد از اسلام در اين باره مي نويسد:« سبب آمدن خالد بن وليد به عراق چنانكه از تامّل در قــرائـن برمي آيد تنبيه اعـراب عراق و هم پــيمانان اهل ردّه بــوده است. لكن ناچار منتهي به تصادم با لشكريان ايران شده و جنگها و فتح هاي اسلام از آن ميان پديد آمده است. (2)
مردم ايران نيز از راه زور مسلمان نشدند.
چرا كه كافي است تنها به اين نكته توجه كنيد كه از نظر اسلام دين زرتشتي به عنوان دين آسماني شناخته مي شد و تعرض به زنان و كودكان آن ها در اسلام ممنوع بود، مسلمانان به پيروي از دين اسلام موظف بودند كه شهرهاي فتح شده از ايران را كه به دين زرتشتي بودند، در انتخاب دين اسلام، يا ماندن در دين زرتشتي و دادن ماليات (جزيه) به آنان اختيار بدهند.
عوامل گسترش اسلام در ايران مبتني بر
1. حقانيت، جامعيت و دستورهاي حياتبخش اسلام و سيره پيامبر
2. آمادگي ايرانيان جهت پذيرش اسلام از سوي ديگر مي باشد كه موجب گرديد اسلام در اين كشور گسترش يابد.
3. نامه پيامبر به پادشاه ايران
نامه پيامبر به خسروپرويز و فراخواني وي به اسلام، اين پرسش را به وجود آورد كه اسلام چيست و حضرت محمد كيست؟
بدين جهت ايرانيان جهت آشنايي با اسلام به تحقيق پرداخته و در جستجوي اسلام بر آمدند. مهمتر از همه اينكه ايرانيان از اديان حاكم در اين كشور خسته و ناراحت بودند، زيرا آن ها پاسخگوي نياز و خواستههاي مردم نبودند، از اين رو است كه با مطرح شدن اسلام، ايرانيان به اسلام رو آورده و منتظر معرفي آن بودند. با مطرح شدن اسلام، طيف وسيعي از ايرانيان به اسلام گرويدند. اين گرايش بدون اجبار, اكراه و با ميل و رغبت آنان صورت گرفت. در اين ميان شخصيتهايي مانند سلمان فارسي و باذان بن ساسان نيز در گسترش اسلام مؤثر بودند، زيرا اين دو شخصيت از انسانهاي تأثيرگذار در فرايند تحولات ايران بوده و در ميان ايرانيان، موقعيت خاصي داشتند.
4. ضعف حكومت ساساني و موبدان زرتشتي
علت شكست نيروهاي نظامي حكومت ايران، ناتواني نظامي آنان و يا تنها روحيه قوي مسلمانان نبود، بلكه علت اصلي شكست نيروهاي جنگي ايران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضي بودن مردم ايران از حكومت و آيين خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتي گاهي با مسلمانان همكاري ميكردند. (3)
مردم ايران، در زمان بعثت و حيات حضرت رسول به اسلام توجه كردند. به تدريج و با ميل و رغبت آن را پذيرفتند.
بعد از فتح ايران برخي از مسلمانان رفتار معقول و منطقي با ايرانيان داشتند و برخي ايرانيان تحت تأثير قرار گرفتند. رفتار مسلمانان و جاذبههاي اسلامي از يك سو و زمينههاي پذيرش اسلام توسط ايرانيان از جانب ديگر موجب شد كه برخي از ايرانيان اسلام بياورند.
نا گفته نماند اين روند آشنايي ايرانيان با اسلام و اسلام آوردن آنان تدريجي بوده و صدها سال پس از فتح ايران ادامه داشت. همان گونه كه در متون تاريخي به وجود بسياري از زرتشتيان در مناطقي مانند كرمان طبرستان فارس خوزستان و خراسان تا قرنهاي سوم و چهارم اشاره شده است. (4)
درباره نقش علي(ع) در فتح ايران و جنگ با ايران مي توان گفت: خلفاي وقت علي(ع) را كنار زدند و آن حضرت خانه نشين بود. منتهي گاهي وقتي كه آنان احتياج پيدا مي كردند از آن حضرت هم نظر و مشورت مي خواستند. درباره جنگ مسلمانان با ايرانيان آورده اند كه وقتي عمر بن خطاب فهميد كه نيروهاي ايراني آماده حمله بزرگي مي شوند به مسجد آمد و همه را دعوت كردند. عمر از آنان نظر خواست. طلحه گفت: تو خودت به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با ديدن تو قوي تر شوند و خوب بجنگند. عثمان گفت: همه مردم شام، همه مردم يمن، مردم مدينه و مردم مكه را حركت بده و به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با ديدن تو و اينهمه نيرو خوب بجنگند. عثمان نشست و ديگر كسي بلند نشد. عمر بن خطاب دوباره گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد. علي (ع) گفت: اين درست نيست كه مردم شام را روانه جبهه جنگ بكني چون در اين صورت روميان حمله مي كنند و زن و بچه آنان را مي كشند. مردم يمن را هم حركت نده، چون حبشه حمله مي كند و يمن را قتل و غارت مي كند. اگر مردم مدينه و مكه را بيرون ببري اعراب اطراف حمله مي كنند و اين دو شهر را غارت مي كنند. تو خودت هم نرو بلكه به بصره نامه بنويس و تعدادي از آنان را به كمك مسلمانان بفرست. اين نظر را عمر بن خطاب پسنديد و گفت: نظر درست همين است و بايد مطابق آن عمل كنم.(5)
علي(ع) در همين سخنان خود به اين نكته هم اشاره كردند كه ما در زمان پيامبر، با عدد و كثرت نيرو نمي جنگيديم. بلكه به ياري خدا مي جنگيديم و تو از كمي نيروهاي مسلمان هراس نداشته باش.
علي(ع) با اين تدبير، هم مسلمانان شام، يمن، مكه و مدينه را از خطر نجات داد و هم مردم ايران را از كشتار بيشتر نجات داد. اگر روم حمله مي كرد، زن و بچه مسلمانان كشته مي شدند. اگر حبشه حمله مي كرد زن و بچه يمني ها كشته مي شدند و اگر اعراب اطراف مدينه و مكه به اين دو شهر حمله مي كردند باقيمانده مردم آنجا هم كشته مي شدند. از سوي ديگر وقتي اين همه نيروي جنگي به طرف ايران حمله ور شوند خدا مي داند چه بلايي بر سر مردم ايران مي آيد. حكومت ايران كه در حال فروپاشي است، تعداد كمي از نيروهاي مسلمانان مي توانند آن را از بين ببرند و اگر به جاي نيروهاي مستقر در جبهه ايران، ده برابر آن نيرو مي آمد، تلفات ايرانيان چند برابر بيشتر مي شد. بنابراين علي(ع) كاري كرد كه اين جنگ با كمترين خطر و كمترين تلفات به پايان برسد و چنين هم شد.
جهت آگاهي بيش تر به كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد مطهري و تاريخ خلفاء، رسول جعفريان، مراجعه فرماييد.
پينوشتها:
1.كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991، ج1، ص 21 ؛ تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش، ج4، ص 1479.
2. عبدالحسين زرين كوب،تاريخ ايران بعد از اسلام، انتشارات اميركبير، ص295.
3. مرتضي مطهري، متقابل ايران و اسلام، قم، دفترانتشارات اسلامي1362، ص 76 - 79.
4. مقدسى،أبو عبد الله محمد بن أحمد، احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم، ناشر: مكتبه مدبولى، القاهره، سال چاپ 1411 ق، نوبت چاپ: سوم،ص 323 و394و414؛ المسعودي، التنبيه والإشراف، ناشر: دار صعب - بيروت - لبنان، ص91و92.
5. شيخ مفيد، ارشاد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، علميه اسلاميه، ج 1، ص 199-201.
موفق باشید.