سلام علیکم
در بسیاری از احادیث آمده است که جمع آوری مال سبب فاسد شدن قلب و فراموشی گناهان می شود و این امر منجر به قساوت قلب می شود.در این جا چند سوال مطرح می شود:
اول اینکه حد جمع آوری مال کجاست ؟و این آثار چه زمانی محقق می شود؟
دوم اینکه این بحث اخلاقی است یا خیر؟حکم شرعی نیز بر آن مترتب است؟مثلا حرام است.
سوم آنکه با فرض اینکه این جمع آوری مال حرام است آیا حکومت اسلامی می تواند جلوی آن را بگیرد؟و اگر آری این با اصل محترم شمردن مالکیت خصوصی در تضاد نیست؟
در این زمینه اگر کتاب مناسبی وجود دارد معرفی بفرمایید.یا اگر از علما کسی به صورت تخصصی به این موضوع پرداخته است نام ببرید
سپاسگزارم

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اميرالمؤمنين(ع) بيانات بسيار زياد و عجيبى در مذمت دنيا دارند. شايد كمتر خطبه‌اى از نهج البلاغه بتوان يافت كه اميرالمؤمنين(ع) درباره مذمت دنيا چيزى در آن نفرموده باشند: فَلْتَكُنِ الدُّنيا فى اَعْيُنِكُمْ اَصْغَرَ مِنْ حُثالَةِ الْقَرَظِ و قُراضَةِ الْجَلَمِ؛(1) پس بايد دنيا در نظر شما كوچك‌تر باشد از تفاله برگ درخت سَلْم و از خرده ريزه‌اى كه هنگام چيدن پشم گوسفند بر زمين مى‌افتد. در جايى ديگر مى‌فرمايند: اَرَضيتُمْ بِالْحياةِ الدُّنْيا مِنَ الْأخِرَةِ عِوَضاً؛(2)آيا در عوض زندگانى آخرت به زندگى دنيا راضى شده ايد؟
هم چنين مى‌فرمايند: عِبادَ اللّهِ اوُصيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْيا التّارِكَةِ لَكُمْ؛(3) بندگان خدا شما را سفارش مى‌كنم به ترك اين دنيايى كه شما را رها مى‌كند.
در ادامه همين خطبه اين گونه فرموده‌اند: اَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ اَهْلَ الدُّنْيا يُمْسُونَ و يُصْبِحونَ على اَحْوال شَتّى فَمَيِّتٌ يُبْكى وَ آخَرُ يُعَزّى وَ صَريعٌ مُبْتَلى وَ عائِدٌ يَعودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجودُ و طالِبٌ لِلدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُهُ وَ غافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفول عَنْهُ؛(4) آيا اهل دنيا را نمى‌بينيد كه در حالات گوناگون روز را شب و شب را صبح مى‌كنند؟ پس يكى مرده است كه بر او مى‌گريند، و ديگرى را تسليت مى‌دهند، و ديگرى بيمارى است كه گرفتار بر زمين افتاده، و ديگرى به عيادت بيمار مى‌رود، و ديگرى در حال جان دادن است، و يكى خواهان دنيا است و مرگ در پى او است، و ديگرى غافل و بى خبر است در حالى كه خدا از او غافل نيست.
در مقابل،‌حضرت بياناتي نيز دارند كه در مدح دنياست. از جمله مي فرمايد: ِ
انَّ الدُّنْيا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها و دارُ عافِيَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها و دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها و دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللّهِ و مُصَلىّ مَلائكَةِ اللّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْىِ اللّهِ و مَتْجَرُ اَوْلياءِ اللّهِ اِكْتَسَبوا فيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحوا فيهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذا يَذُمُّها وَ قَدْ ءاذَنَتْ بِبَينْهِا وَ نادَتْ بِفرِاقِها وَ نَعَتْ نَفْسَها وَ اَهْلَها...؛(5)محققاً دنيا سراى راستى است براى كسى كه با آن راست بگويد، و سراى ايمنى (از عذاب الهى) است براى كسى كه آن را درست فهم كند، و سراى توان گرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد و سراى پند است براى كسى كه از آن پند گيرد. جاى عبادت و بندگى دوستان خدا، و جاى نمازگزاردن فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى خدا، و جاى بازرگانى دوستان خدا است كه در آن، رحمت و فضل الهى را به دست آورده و سودشان بهشت خواهد بود.
پس كيست كه دنيا را نكوهش مى‌كند؟ در حالى كه دنيا مردم را به دورى خود آگاه ساخت و به جدايى خويش ندا در داد و خبر فناپذيرى و مرگ خود و اهلش را به آنان داد. اگر دنيا نبود مؤمنان از كجا و با چه عملى به بهشت مى‌رفتند؟ دنيا جايى است كه فرشتگان خدا در آن به عبادت مى‌پردازند. دنيا تجارت خانه اولياى خدا است كه در آن تكامل مى‌يابند و بهشت را براى خود مى‌خرند. آيا دنيايى كه اين ويژگى ها را دارد قابل مذمت است؟! با چنين تعبيرها و سخنانى واقعاً تكليف ما در برابر دنيا چيست و چگونه بايد رفتار كنيم كه رفتار علوى و مورد قبول و رضايت خدا و پيامبر و ائمه(عليهم السلام) باشد؟
پاسخ اين مطلب در خود نهج البلاغه و در كلمات خود اميرالمؤمنين(ع) وجود دارد. از كنار هم گذاشتن اين دو دسته از تعابير متفاوت، مراد واقعى اميرالمؤمنين(ع) و نحوه رفتار صحيح در برابر دنيا روشن مى‌شود. آن جا كه حضرت از دنيا مدح مي گويد،‌ نگاهش به دنيا، نگاه «ابزارى» است و آن جا كه آن را مذمت مي كند،‌ نگاهش به دنيا، نگاه «استقلالى» است.
آري؛ ما براى خريدن بهشت، سرمايه‌اى جز اين دنيا نداريم. اگر بخواهيم در آخرت، محصول سعادت و نيل به لذت ها و نعمت هاى بهشت را درو كنيم، كشتزارى كه بايد در آن بذر بكاريم همين دنيا است. اگر زمين دنيا نباشد ما مزرعه ديگرى نداريم تا بخواهيم با كشت و زرع در آن، نعيم الهى را در آخرت درو كنيم. اين تعبير حضرت كه مى‌فرمايند: مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَيْها اَعْمَتْهُ؛(6)كسى كه (به ديده عبرت) به آن نگريست دنيا او را آگاه كرد، و كسى كه به سوى (زينت هاى آن) خيره شد دنيا او را نابينا گردانيد؛ ناظر به همين «نگاه آلى و ابزارى» است. اگر با ديده عبرت بين به دنيا نگاه كرديم، دنيا پندها و درس هاى فراوانى به ما خواهد داد، اما اگر در خود آن خيره شديم و غرق در لذت ها و شهوات آن گشتيم ما را كور خواهد كرد.
دقت در مطالب گفته شده، پاسخ سوال شما را روشن مي كند.مهم اين است كه ما حقيقت دنيا را آن‌گونه كه هست بشناسيم. دنيا وسيله كسب آخرت است. دنيا محلى است كه ما بايد با تجارت در آن، زاد و توشه براى آخرت فراهم كنيم. اشتباه ما اين است كه گاهى مى‌پنداريم ما براى همين دنيا خلق شده‌ايم و قرار است كه براى هميشه در آن باقى بمانيم. اشتباه ما در اين است كه تصور مى‌كنيم دنيا آخرين مقصد و اقامتگاه ابدى ما است. اشتباه ما در نگاه استقلالى، به جاى نگاه ابزارى، به دنيا است. از اين رو است كه گرفتار دنيا مي شويم. از اين جهت است كه جمع آوري مال سبب فاسد شدن قلب و انحراف به سمت گناه مي شود. اما اگر نگاه نگاه ابزاري شد، اين مشكلات پديد نمي آيد. جمع آوري مال و پرداختن به امور دنيوي از اين منظر حرام نيست.
بنابراين دنيا و ماديات،‌اگر جنبه ابزاري داشته باشد،‌حدي براي تجارت با آن و ذخيره سود براي آخرت ندارد اما اگر جنبه استقلالي پيدا كرد،‌ كوچكترين ذره از آن نيز مي تواند با ايجاد دلبستگي، موجبات فساد و گرفتاري انسان را فراهم آورد. از اين رو اميرالمؤمنين(ع) در مذمت دنيا، مى فرمايند: وَ اللّهِ لَدُنْياكُمْ هذِهِ اَهْوَنُ فى عَيْنى مِنْ عِراقِ خِنْزير فى يَدِ مَجْذوم؛(7) به خدا سوگند اين دنياى شما در چشم من خوارتر و پست‌تر است از استخوان خوكى كه در دست انسانى مبتلا به جذام باشد! حتى مردار حيوان هاى حلال گوشت هم قابل تحمل نيست، چه رسد به خوك كه حرام گوشت است و زنده آن هم نفرت انگيز است. از آن سو نيز انسانى كه مبتلا به مرض جذام مى‌شود چهره‌اش به حدى كريه و زشت و وحشتناك مى‌شود كه انسان هيچ مايل نيست به صورت و دست هاى او نگاه كند. حال تصور كنيد استخوان خوكى مرده در دست فردى جذامى باشد؛ آيا كوچك ترين رغبتى و سر سوزنى، ميلى در شما نسبت به آن به وجود مى‌آيد؟! اميرالمؤمنين(ع)مى‌فرمايند بى رغبتى و بى ميلى من نسبت به اين دنيايى كه شما با حرص و ولع تمام براى رسيدن به آن خيز برداشته ايد، از بى رغبتى شما نسبت به استخوان خوك مرده در دست انسان جذامى كمتر است! اين نهايت نفرت و انزجارى است كه مى‌توان نسبت به دنيا و البته از منظر استقلالي، ابراز كرد.
و اما نسبت به سوال سومتان بايد بگوييم،‌ در اسلام تصرف در اموال ديگران،‌ قواعد وقوانين خاص خود را دارد كه بسته به فردي كه اين عمل را انجام مي دهد و نيز آيا با اجازه شرع و حاكم شرع است يا خير. و برخي ديگر از شرايط،‌حكم آن متفاوت است. فرقي نمي كند مالي كه در آن تصرف مي شود،‌ آيا از راه حلال كسب شده يا حرام. بلكه نسبت به موارد متفاوت، حكم متفاوتي براي مساله وجود دارد كه براي مطالعه در اين زمينه مي توانيد به كتاب هاي حقوقي اسلامي و نيز كتاب هاي فقهي در اين زمينه مثل كتاب هاي حدود و قضا مراجعه كنيد.
براي مطالعه مطالب تكميلي در اين خصوص، به كتاب " به سوي او " اثر آيت الله مصباح يزدى مراجعه نماييد.
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، انتشارات فقيه، خطبه 32.
2. همان، خطبه 34.
3. همان، خطبه 98.
4. همان.
5. همان، كلمه126.
6. همان، خطبه 81.
7. همان، كلمات قصار، كلمه228.
موفق باشید.