سلام من دختری 22 ساله هستم از تابستان سال قبل خواستگاری داشتم که عید سال قبل رسمی با هم حرف زدیم نظرم منفی بود ولی اطرافیان خودم و ایشون شدیدا موافق این ازدواج بودن علی رغم همه اصرارها به دلیل فوت داماد خانواد مان و جدایی برادم از همسرش این اتفاق طول کشید و در نهایت با 6 دفعه جواب منفی دادن به این پسر بالاخره اون بعد یکسال پیگیری ممتد ایشون بهمن ماه ازدواج کرد و شوک بزرگی رو به من وارد کرد این خبر .
تو این یکسال که تقریبا از عید 91 جدی شده بود علی رغم اینکه علاقه ای بهش نداشتم و میدونستم که اون پسر توانایی ارضای عواطف و فکر و شعور من رو نداره ولی بازم تو خلوتام و تنهایی هام همیشه اولین گزینه ای بود که آینده رو باهاش میدیدم طبیعی بود به نظرم چون این قضیه خیلی طول کشید و هر یک ماه یکبار با اصرارهای خانواده اون پسر تازه می شد و این هم خیالاتم تنهایی هام رو پر می کرد و هم نگران آینده م می کرد منو . متاسفانه یک بار نمی شد که تنها باشم وفکر اون ذهنمو درگیر نکنه حالا یا نگرانم می کرد که مبادا بهش جواب مثبت بدم به خاطر اصرار اونها یا اینکه با خاطرات عید که اومد و با هم حرف زدیم ؛ من هزاران بار اون روزای پر استرس و شاید دوست داشتنی از این لحاظ که یک نفر اینقدر منو می خواست تو ذهنم مرور کردم دست خودم نبود تنها گزینه ای بود که به ذهنم می اومد .
با ازدواجش منو شکه کرد ولی خدا رو شکر به هفته نکشید ه خودمو جمع و جور کردم و به زندگی و اهدافم رسیدم ولی جدیدا دوباره چون فعلا تنهام و همدمی ندارم خاطراتش دوباره داره سراغم میاد با یاد اصرارهاشون یکمی خوش می شم و با یاد ازدواجش ناراحت جدیدا از اتاقی که باهاش حرف زدم از نقطه های که نشسته بوده از مکانهایی که باهاش خاطره اون خاستگاری تازه می شه بدجور دلم می گیره احساس تنهایی ام دوچندان می شه .اینها همه به خاطر اینه که من خیلی دوست دارم ازدواج کنم ولی فعلا شرایطی برا ازدواج ندارم و دوستان صمیمی ام نیز ازدواج کردند طی این 4-5 ماه اخیر و تنهایی من بیشتر شده .
با این اوصاف چند وقته دوباره تیک های دوران پر استرس دبیرستان و کنکور اومده سراغم یعنی بعد دوران دانشکاه که آروم شده بودم و دیگه پوست لپام رو نمی خوردم و با ناخون هام بازی نمی کردم اما این چند وقته با این اتفاقات(ازدواج اون خواستگارم ؛ طلاق برادرم که الگوی من بود و همدمم ولی الا ن تو خودشه و گوشه گیره ؛ فوت دامامدمون و تنهایی و مشکلات خواهر24 ساله ام و پسر2 ساله اش ؛ اتمام درس و بیکاری ) این عادات بد شدیدا سراغم اومده بعد ازدواج خواستگارم هم که متوجه شدم استرس و بی قراری هام زیاد شده بیشتر اوقات متوجه می شم دستام رو محکم کردم و مشت شدند و یا دندونام رو هم فشارمی دم .اینها نگرانم کرده نمی دونم باید چکار کنم .ازتون راهنمایی می خوام
شاید نصف نگرانی هام به خاطر بیکاریم باشه که هر چی فکر می کنم دوایی براش پیدا نمی کنم و اینکه پیگیری هدف زندگی من بستگی به ازدواجم داره به خاطر همین چون مجردم نمی تونم قدمی برا هدفم بردارم و سرگرم باشم واین پوچی بیشترازهمه ازاردهنده است برایم .
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر گرامي ابتدا بايد عرض نمايم كه رمز آرامش، راضي بودن به تقدير الهي است. زيرا طبق فرموده قرآن كريم چه بسا شما از چيزي خوشتان بيايد كه در واقع به ضرر شما ست و چه بسا از چيزي بدتان بيايد كه در واقع به سود شماست. ولي چون انسان بخاطر محدويت عقلي و حواس پنجگانه نمي تواند بر موضوعات احاطه داشته باشد بهتر است كه امور را به كسي واگذار نمايد كه وليّ مومنين است و چيزهاي خوب و سودمند را براي آنها مي خواهد.
و اما بعد، مشكل اول شما با توجه به گزارشي كه از آن ارائه داده ايد نشخوار فكري است و مشكل دوم شما احتمال دارد افسردگي باشد كه براي روشن شدن موضوع بهتر است كه به يك رواندرمانگر و يا متخخص اعصاب و روان مراجعه نماييد كه شماره تلفن ايشان تقديم خواهد شد افسردگي مي تواند از تبعات نشخوار فكري باشد. كه من در باره هر دو توضيحاتي داده و راهكارهاي عملي اي براي مقابله عرض مي نمايم:
1- نشخوار فكريobsessive rumination اختلال زير مجموعه وسواس فكري است و وسواس فكري از جمله ي اختلالات اضطرابي مي باشد. افرادي كه نشخوار فكري دارند نگراني هاي خاصي در رابطه با موضوعات مختلف دارند و دائما آنها را درذهن خود همانند آدامش به اين سو و آن سو جابجا مي كنند اما قدرت بيرون انداختن آنها را ندارند وهيچ قدمي براي رفع نگراني خود برنمي دارند و اين نشان مي دهد كه مشكل آنها دروني است و نه بيروني! مثلا زني كه بچه اش را براي اردو به مشهد فرستاده دائما اين فكر را مثل آدامس در ذهن خود مي جود و از اين سمت به آن سمت مي برد كه نكند فرزندم در راه تصادف كند و كشته شود ولي اين اقدام را نمي كند كه به مربي آنها كه در مسافرت همراه آنها است زنگ بزند و از سلامتي فرزند خود اطمينان حاصل كند.
نكته اول: البته اگر برايتان امكان دارد براي رسيدن به نتيجه مطلوب، بهتر است اين تمارين را زير نظر يك مشاور روان درمانگر انجام دهيد.
نكته دوم: ديگر اينكه چون وسواس با انواع و اقسامي كه دارد از اختلالات اضطرابي شمرده مي شود، يعني ريشه در اضطراب دارد، لذا اگر اين مشكلتان شديد است بايد ابتدا به يك متخصص اعصاب و روان(روانپزشك) مراجعه نماييد تا ايشان با تجويز چند داروي ساده اين اضطراب را تا حدي در شما كاهش دهد تا بتوانيد اندكي برخود مسلط شويد و بتوانيد تكنيكهاي روان درماني را پيگيري نماييد چه آنكه اگر اضطرابتان بالا باشد نمي توانيد با تسلط كافي اين تمارين را انجام دهيد و نتيجه درستي از آنها بگيريد. در مورد اثرهاي منفي نشخوار فكري بايد عرض نمايم كه: فرد دچار نشخوار فكري، بيشتر درگير مرور خاطرات خود است. او بعد از موقعيت، وقايع مربوط به آن را تفسير مي كند و اين تفسيرها را همانند آدامس در ذهن خود مي چرخاند اما توانايي دور انداختن آنها را ندارد همانند و از اين رو رضايت خاطرش از زندگي كاهش مي يابد و ديدگاهي بدبينانه نسبت به زندگي پيدا مي كند. اين حالتها باعث تشديد خلق افسرده مي شوند. نشخوار فكري باعث كاهش رفتارهاي مؤثر و انطباقي مي شود. افرادي كه در اين چرخه گرفتار شدهاند، رفتارهايي كه باعث ايجاد حس كنترل و دريافت تقويت از ديگران مي شود را كمتر انجام مي دهند و اين حالت باعث درماندگي و نا اميدي بيشتر آنهامي شود. فرد افسرده از ديگران كناره گيري مي كند. با افراد خانواده و دوستان مراوده خوبي ندارد و همين رفتارها باعث كنارهگيري ديگران از او شده و برداشت آنها نيز نسبت به او تغيير مي كند. نشخوار فكري روند حل مسأله را نيز مختل ميكند. و ناتواني در حل مسأله باعث تداوم افسردگي مي شود. وقتي افسردگي ايجاد شد و فرد با نشخوار فكري به آن پاسخ داد، توجه او به سمت خودش جلب مي شود و خود را مركز و كانون توجه قرار مي دهد. لذا مردم چنين برداشت مي كنند: « تولاك خودش هست»،« اصلا حواسش به اطراف نيست.»
امَا براي مقابله با نشخوار فكري چه بايدكرد؟
1- تكنيك اول استفاده ازتنش زدايي (ريلكسيشن) است، با توجه به اينكه ريشه ي نشخوار فكري اضطراب است و تنش زدايي ضد اضطراب است، آموزش و بكار گيري اين تكنيك مي تواند در كاهش اضطراب و در نتيجه كاهش نشخوار فكري شما اثر تاثير زيادي داشته باشد، پژوهشگران در پژوهشهاي خود پيرامون اين تكنيك كاربردي كه در سايتهاي مختلف قابل روئيت است، اثبات كرده اند كه بكار گيري اين تكنيك در بسياري از موقعيتهاي اضطراب زاي زندگي تاثير بسزايي در كاهش اضطراب دارد، اين محققان در منابع به حدود سي وپنج مشكلي كه با بكار گيري اين تكنيك برطرف مي شود اشاره كرده اند. شما مي توانيد با مراجعه به يكي از مراكز مشاوره و روان درماني نسبت به آموزش يكي از روشهاي آن اقدام نماييد. من در زير به برخي از مشكلاتي كه با اين تكنيك مي توان برآنها غلبه كرد براي شما برمي شمرم.
الف- سردرد ناشي از انقباض عضلات جمجمه، سردرد هاي مزمن تنشي به دليل تنش بيش از حد در عضلات اسكلتي سر و گردن آغاز مي شوند و آموزش تنش زدايي تدريجي در تقليل سردرد تنشي اثر غير قابل انكاري دارد.
ب- ميگرن كه به عنوان ضربان يك جانبة سردرد(فقط در يك قسمت از سر) كه از درئن و يا اطراف چشمها آغاز مي شود تعريف شده و اغلب بوسيلة يك بو، دل بهم خوردگي، تهوع، و....برانگيخته ميشود و گاهي توام با روان بي اشتهايي، حالت تهوع، استفراغ كج خلقي، حساسيت، اختلال بينايي است. البته بيماراني كه تمرين منظم خانگي داشته اند رضايت خيلي بيشتري از كاهش سردردها داشته اند.
پ- تقليل اضطراب و درمان انواع هراسها مانند هراس از گربه، حساسيت زدايي نظامدار يكي از اصلي ترين شيوه هاي درمانگري در انواع هراس است و تنش زدايي يكي از مولفه هاي اصلي اين روش به حساب مي آيد.
ت- با كاهش اضطراب به دنبال تنش زدايي، بخاطر كم شدن دفاع هاي ايمني بدن كه در حالت اضطراب براه مي افتند، تحمل ما در تحمل تنيدگها افزايش مي يابد.
ث- تقليل رگه هاي اضطرابي و تظاهرات اضطرابي زنان بار دار
ج- درمان اضطراب امتحان
چ-تقليل اضطراب كودكاني كه در مدرسه دچار اضطراب مفرط شده اند.
ح-تقليل عوامل اضطرابي شخصيت مانند، تنش عصبي، ضعف من، اضطراب پارانويا گونه، نداشتن تصوير روشن از خود، و....
خ- درمان فشار خون، آرامش با افزايش سرم k+در خون رابطه مثبت و معني دار دارد و k+ نيز با سلامت رواني رابطة مثبتي دارد و تنش زدايي با كاستن از ضربان قلب باعث افزايش اين سرم در خون مي شود.
د- درمان بي خوابي و اختلالهاي مربوط به خواب. (تنش زدايي بدني به اين افراد كمك مي كند كه بسرعت بخواب روند.)
ذ- روش مقابله اي در بيماران مبتلا به سرطان و نيز تقليل برانگيختگي اين بيماران هنگام شيمي درماني
ر- درمان و پيشگيري از عود و رشد بيماريهاي روان- تني
ز- بهبود بيماريهاي تني روانزاد
ژ- كاهش ناراحتي هاو تنيده گيهاي ناشي از بيماريهاي قلب و عروق
ط- تقويت حافظه( بهبود فرآيند ضبط، باز شناسي، و اندوزش اطلاعات)
ظ- تغيير و تقليل رگه هاي اضطرابي شخصيت
ع-كنترل و غلبه بر لكنت زبان
غ- تقليل حملات صرع
ف- بهبود كودكان مبتلا به فزون كنشي
ق- درمان بيماران مبتلا به آسم
ك- تقليل دردهاي مربوط به قاعدگي
گ- كاهش اسپاسمهاي عضلاني در بيماران مبتلا به فلج مغزي
ل- بهبود تمرينهاي ورزشي و دستيابي به استعدادهاي كامل خود در ورزش
م- بهبود عملكردهاي اجرايي و فعاليت هاي شغلي
ن- افزايش اعتماد به نفس در برخورد هاي اجتماعي
2- تكنيك بعدي براي مقابله با نشخوار فكري توجه برگرداني فعال است: به صورت ارادي به چيزي توجه كنيد كه مثبت است. پژوهش ها نشان داده اند افرادي كه از اين شيوه استفاده ميكنند، طول مدت افسردگي آنها خيلي كمتر از كساني ست كه از شيوهي مقابلهي نشخوار فكري استفاده ميكنند. با در پيش گرفتن فعاليت ذهني ديگري موقتا از آن حالت كناره گيري كنيد: شما مي توانيد به بازي هاي فكري بپردازيد. تلويزيون ببينيد. يك فايل صوتي بشنويد كه مستلزم به كارگيري فكر شماست. تلفن را برداريد و به دوستان و فاميل زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را بي دليل و يا با هر چيز كوچكي مشغول به هرچيزي كنيد غير از آن فكر منفي. قلم و كاغذ به دست گيريد و همگي افكار منفي خود را بنويسيد: نوشتن بار سنگين افكار فكري را سبك كرده و گاه با خواندن نوشته ها ممكن است شما را به خنده يا شگفتي از افكار غيرمنطقي خود وادارد. در عين حال وقتي فكرتان را نوشتيد راحت تر مي توانيد آن را بررسي كنيد و خطاهايش را شناسايي نماييد.
3- دومين راهكار پيشنهادي ما در خصوص مشكلتان استفاده از تكنيك انحراف فكر است، اين تكنيك به اين صورت انجام مي پذيرد كه يك كش دور مچ خود بيندازيد و وقتي چنين فكري به ذهنتان آمد اين كش را گرفته و رها كنيد و سپس يك عدد پيچيده مثل 958354را در ذهن خود مجسم كنيد و هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به كوچكترين عدد غير قابل تقسيم برسيد. اين تكنيك بخاطر اينست كه مكانيزم ذهن طوري است كه در يك آن نمي تواند به دونقطه توجه كند و وقتي شما توجه جدي خود را به عدد فوق جلب مي كنيد توجه ذهن از آن موضوع قبلي برگرادنه مي شود. و تدريجا مي آموزد كه مديريت افكار را خود بعهده بگيرد و به افكار مزاحم اجازه حضور ندهد.
4- پيشنهاد ديگر ما استفاده از تكنيك تاخير فكر است يعني شما براي آمدن اينگونه فكرها بذهنتان وقتي تعيين كنيد و وقتي اين افكار خواستند به ذهنتان وارد شودند به آنها بگوييد كه بروند و در فلان ساعتي كه به آنها اختصاص داده ايد بيايند و تدريجا با گذشت ايام اين ساعات را محدود تر كنيد. فلسفه ي اين تكنيك بر اينست كه شما سازنده ي افكارتان هستيد و بنابراين ارباب و صاحب اختيار آنها محسوب مي شويد و در واقع آنها نوكر شما هستند و شما صاحب اختيار آنها مي باشيد، ولي در وسواس فكري آنها تبديل به ارباب مي شوند و جاي شما را مي گيرند و شما به نوكري آنها در مي آييد و آنها براحتي به شما امر و نهي مي كنند كه اين امري بساير منفي و مشمئز كننده و بدور از عزت و غيرت انساني است! و لذا ما با اين تكنيك مي خواهيم شما را به جايگاه اصلي خويش برگرانيم و دوباره شما را اختيار دار و رييس افكارتان كنيم تا آنها طبق اراده و ميل شما و با اجازه ي شما بيايند و بروند نه اينكه هر وقت دلشان خواست بيايند و هر وقت دلشان خواست بروند. هدف اصلي ما آموزش مديريت افكار تان به شما است. تا با قاطعيت تمام به مديريت آنها بپردازيد و به آنها بگوييد كه ذهن من طويله نيست كه سرتان را بياندازيد پايين و بدون اجازه بياييد و برويد بل ذهن من ستاد فرماندهي است كه همه چيز آن روي نظم و نظام است و حتي پشه هم براي پريدن در آن بايد از من مجوز بگيرد!
5- پيشنهاد ديگر ما در اين خصوص استفاده از تكنيك توقف فكر است يعني وقتي شما قدرت كافي در كنترل و مديريت افكار خود پيدا كرديد مي توانيد براحتي دستور توقف به آنها بدهيد و با ضرب مهر ورود ممنوع بر روي آنها، براي هيشه آنها را از ورود به ذهنتان محروم سازيد.
6- تكنيك ديگر تبديل فكر است يعني وقتي اين افكار به ذهنتان مي آيد به يك قدم قبل از آمدن اين فكر به ذهنتان فكر كنيد به اين معني كه به اين فكر كنيد كه به چه چيزي فكر مي كرديد كه اين فكر به ذهنتان آمد و وقتي آن را پيدا كرديد دو باره به اين فكر كنيد كه چه چيزي اين فكر را بذهنتان آورد و همين طور سلسله وار عمل نماييد و در مورد فكري قبل از فكر ديگر فكر كنيد؛ تا به سرچشمه نهايي برسيد، بزودي خواهيد ديد كه استفاده از اين روش قدرت مديريتي زيادي به شما براي كنترل افكارتان مي دهد.
7- از جمله كارهايي كه شما مي توانيد براي رهايي از وسواس تان به آن متوسل شويد مشغول كردن خودتان به كارهاي اجتماعي و ورزش و تفريحات جمعي است، تا آنجا كه مي توانيد از تنهايي بپرهيزيد و خود را به كارهاي مختلف مشغول كنيد تا افكار وسواسي فرصت پيدا نكنند كه به ذهن شما وارد شوند.
8- براي مطالعه هرگز در خانه و يا در اتاق خلوت نكنيد سعي نماييد كه تمام مطالعاتتان در كتابخانه باشد.
9- با كارهاي مختلف به تقويت ارادة خود بپردازيد تا بتوانيد به برخي از كارهايي كه بصورت اجباري انجام مي دهيد يك نه بزرگ بگوييد.
10-و هميشه اين ذكر را با توجه به معني آن بر زبان و قلب خود جاري كنيد كه:«بِسم الله و بِالله، تَوكَلتُ علي الله، اعوذُ بِالله السميعُ العليم مِن الشيطانِ الرجيم.
11-با در پيش گرفتن فعاليت ذهني ديگري موقتا از آن حالت كناره گيري كنيد: شما ميتوانيد به بازي هاي فكري بپردازيد. تلويزيون ببينيد. يك فايل صوتي بشنويد كه مستلزم به كارگيري فكر شماست. تلفن را برداريد و به دوستان و فاميل زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را بي دليل و يا با هر چيز كوچكي مشغول به هرچيزي كنيد غير از آن فكر منفي.
12- قلم و كاغذ به دست گيريد و همگي افكار منفي خود را بنويسيد: نوشتن بار سنگين افكار فكري را سبك كرده و گاه با خواندن نوشته ها ممكن است شما را به خنده يا شگفتي از افكار غيرمنطقي خود وادارد. در عين حال وقتي فكرتان را نوشتيد راحت تر مي توانيد آن را بررسي كنيد و خطاهايش را شناسايي نماييد.
13- دست زدن به يك فعاليت: نشخوار فكري يك فكر زايد است و فكر زايد زاييده ي وقت زايد است و وقت زايد زاييده ي بيكاري است، با دست زدن به يك فعاليت كه شما را در حالت برانگيختگي قرار دهد مي توانيد از حالت نشخوار فكري فاصله بگيريد. ورزش را شروع كنيد يا كارهاي مورد علاقه تان را انجام دهيد.
14- سرزدن به خويشان و دوستان، تعمير و به اصطلاح ور رفتن با وسايلي كه علاقه به تعمير آنها داريد، ساختن وسايل الكترونيكي ساده، همه و همه از فعاليتهايي هستند كه مي تواندد از انحراف فكر شما به سوي افكار نشخواري جلو گيري نمايند.
15- و در پايان اينكه؛ همانطور كه عرض كردم اگر اين حالت در شما بسيار قوي است و واقعا با تكنيكهاي ياد شده از پس آن بر نمي آييد ابتدا به يك متخصص اعصاب و روان(روانپزشك) مراجعه نماييد تا وي با تجويز چند قرص ساده به كنترل اضطراب شما بپردازد و بعد از يكي دو هفته كه از مصرف قرصها گذشت و شما اندكي برخود مسلط شديد راهكارهاي گفته شده را پي گيري نماييد تا درمان كامل گردد.
افسردگي: افسردگي يكي از اختلالات شايع روانشناختي است كه بسياري از درمانگران آنرا در واقع سرماخوردگي عاطفي مي نامند. افسردگي اختلالي است كه قادر است افكار، خلق و خو، احساسات، رفتار، سلامتي جسماني و روحي انسان و به تبع آن آينده شغلي، تحصيلي، زناشويي و فعاليتهاي اجتماعي او را تحت الشعاع قرار دهد. افسردگي در واقع به يك حالت خلقي پايدار از احساس غمگيني با كاهش واضح لذت بردن از تقريبا همه ي فعاليت ها گفته مي شود كه اكثر اوقات يا همه ي روزها تداوم دارد و مي تواند جنبه هاي مختلف از زندگي فرد را تحت تاثير قرار دهد.
علت افسردگي افراد چيست؟ افسردگي اغلب در پاسخ به فقدان و رويدادها و شرايطي شكل مي گيرد كه احساس مي شود به شدت مشكل ساز و غم انگيز هستند يا هويت شخصي ما را تهديد مي كنند. اين شرايط معمولا بسيار دشوار يا حتي غير قابل تغيير به نظر مي رسند. در اين حالت حسي از ناتواني و نااميدي يا حتي غمي فراگير در فرد بوجود مي آيد. با اين وجود گاهي اوقات نيز افراد بدون هيچ دليل مشخصي افسرده مي شوند. در اين موارد احتمالا چيزي كه در گذشته به شدت به فرد آسيب رسانده است بار ديگر ظاهر مي شود. اگرچه اين وضعيت اندكي گيج كننده و مشكل ساز است. اما روندي غير طبيعي نيست. گاهي اوقات افسردگي شخص مي تواند ريشه در مشكلات خانوادگي و بين زوجي داشته باشد كه در اين موارد علاوه بر ساير درمانها، خانواده درماني و زوج درماني نيز براي بهبود ارتباط شخص با خانواده و يا زوجش و نيز ارتقاء كاركرد خانواده، توصيه مي شود. گاهي اوقات نيز حادثه ي خاصي در شكل گيري افسردگي نقش ندارد و اين حالت صرفا نتيجه تغييرات شيميايي و هورموني است كه بدن را تحت تاثير قرار مي دهند كه برخي مورادي از آنرا به عامل وراثت(ژنتيك) مربوط ساخته اند.
افسردگي از فردي به فرد ديگر متفاوت است، اما علائم و نشانه هاي مشتركي وجود دارند. بسيار مهم است كه بخاطر داشته باشيد هر يك از اين علائم ممكن است در يك فرد معمولي در طول زندگي پيش آيد، اما هر چه اين علائم در فرد بيشتر و از نظر شدت شديدتر و از نظر مدت مزمن تر باشد باشد احتمال اينكه شخص دچار افسردگي شده باشد، بيشتر است. موارد زير از نشانه ها و علائم معمول افسردگي هستند كه شما مي توانيد اين علائم و ميزان آنها را در همسرتان بررسي كنيد
• احساس درماندگي و نا اميدي. فرد ديدگاهي تاريك به آينده خواهد داشت احساس مي كند هيچ چيز هيچگاه درست نخواهد شد. هيچ كاري نيست كه انجام دهد تا موقعيتش را بهبود بخشد.
• از دست دادن علاقه به فعاليت هاي روزانه. سرگرمي هاي سابق، گذشته ها، فعاليت هاي اجتماعي، يا حتي رابطه جنسي برايش جالب نخواهد بود. فرد علاقه اش را به لذت ها و علاقه مندي هاي گذشته از دست مي دهد.
• تغييرات اشتها و وزن. تغييرات شديد وزن و اشتها در بيمار بروز مي كند تغيير بيش از 5 درصد در وزن بدن در هر ماه از اين علائم است.
• اختلال خواب. بي خوابي، به خصوص بيدار شدن در ساعات اوليه صبح، يا خواب بيش از حد مي توانند از اين علائم باشند.
• زودرنج شدن و تند خويي. فرد احساس آشفتگي و بي قراري مي كند يا لحظه اي نمي تواند آرام بگيرد. محدوده آرامش فرد آنقدر كم مي شود كه هر كسي مي تواند او را تحريك كند و به راحتي از كوره در مي رود.
• احساس كمبود انرژي. احساس خستگي، سستي دارد و احساس مي كند بدن او تخليه شده است. شخص افسرده گاه احساس مي كند بدنش سنگين شده است و حتي كار هاي بسيار ساده را نمي تواند انجام دهد يا انجام اين كار ها برايش بسيار زمان بر است.
• بيزاري از خود. فرد افسرده احساس گناه و بي ارزشي شديدي دارد. فرد براي اشتباهاتي كه مرتكب مي شود خود را به شدت سرزنش مي كند (مشكل تمركز). مشكلات تمركزي، تصميم گيري، يا به خاطر آوردن چيزها وجود دارد
• دردها و ناراحتي هايي كه نمي توان براي آنها توضيح خاصي پيدا كرد. اين بيماران از درد هاي فيزيكي مانند سر درد، پشت درد، دردهاي عضلاني و شكم درد بسيار شكايت مي كنند.
• افكارمنفي، وقتي افراد افسرده مي شوند اغلب نسبت به خود و دنياي اطرافشان افكار منفي دارند. معمولا اين افكار از نظر فرد كاملا درست بنظر مي رسند و فرد تصور مي كند كه هيچ راهي براي تغيير امور وجود ندارد. مطالعات نشان مي دهند كه وقتي حالت افسردگي در افراد از ميان مي رود آنها بار ديگر به همه چيز با ديدي مثبت نگاه ميكنند.
افكار منفي بر احساسات افراد تاثير مي گذارند؛ اين افكار مربوط به 1. خود 2 . دنيا و 3. آينده مي باشد ،به طوريكه فرد: 1- خودش را بي ارزش، ناتوان، داراي اشكالات و عيب هاي زياد (ذاتي يا اكتسابي )، مقصٌر، گناهكار، بي بهره، و غير قابل دوست داشتن مي پندارد ( كاهش شديد عزت و اعتماد به نفس )2- دنيا را خطرناك، قهار، غيرقابل پيش بيني وبدون هيچ لطف و زيبايي و هيجان و پر از موقعيت براي شكست و صدمه خوردن و مردم را ومنتقد، طاقت فرسا، بي توجه، غيرقابل اعتماد وظالم مي پندارد.2- آينده را شبيه وضع حاضر و حتي با مشقٌت و سختي بيشتر، نااميدي بيشتر و شكست بيشتر مي بيند. اين نوع شناخت وعقايد (باورهاي فكري شكل گرفته شده در ذهن ) تقريباً در هر چيزي كه فرد به آن فكر يا احساس مي كند و در حال حاضر انجام مي دهد، تأثير مي گذارند، بطوريكه با كوچكترين مسئله اي بطور ناخودآگاه ذهن شروع به مرور و يادآوري تمامي نكات منفي آن روز و حتي روزهاي گذشته ( و گاهي حتي دوران طفوليت ) مي كند و يك پرده تاريك و وحشتناك جلوي آينده مي كشد. به اصطلاح ذهن دچار يك نوع نشخوار افكار مي شود و شخص را بيشتر در باتلاق افكار منفي فرو مي برد.
اگر در تهران زندگي مي كنيد من شماره تلفن كلينيك دو متخصص را به شما ارئه مي نمايم كه با توجه به تجارب باليني زياد مي توانند شما را در غلبه بر مشكل فوق ياري نمايند. . دكتر حمديه 02188885060 و 02188523416 متخصص اعصاب و روان و دكتر يونسي02144015879 متخصص روان درمانگر
بايد توجه داشته باشيد كه امروزه در درمان افسردگي بر دارو درماني(توسط متخصص اعصاب و روان) و روان درماني(متخصص رواندرماني و ر وانشناس باليني) به صورت تركيبي تاكيد مي شود. اكثر مطالعات نشان مي دهد كه تركيب دارو درماني و روان درماني موثرترين درمان است در واقع بايد به بيمار افسرده كمك شود كه استرس هايش را كم كرده و بتواند با آنها مدارا كند.
يك سري راه حل هاي ديگري هم هستند كه در زير به آنها اشاره مي شود و شايد به نظر ساده برسند اما اگر به طور مداوم به انها عمل كنيد نتيجه خوبي مي گيريد.
1. شما بايد آستانه تحمل خود را بالا ببريد. كه براي بالا بردن آن به چند نكته زير توجه و سعي كنيد عمل كنيد:
2-بايد نگرش خود را تغيير دهيد يعني اينكه بتوانيد به اين باور برسيد كه خودتان محور همه چيز هستيد.
3- دسته بندي مسايل مختلف يعني بدانيد كه هر پيشامد يا موقعيت از چه درجه اهميتي به صورت واقعي مي تواند برخوردار باشد. سپس به فكر شيوه عمل در برابر آن بيفتيد و هميشه به اين فكر باشيد كه آينده با شرايط بهتر مي آيد.
4- با ملايمت و نرمي سخن بگوييد؛ زيرا سخن گفتن با صداي بلند باعث مي شود طرف مقابل شما حالت دفاعي به خود بگيرد و در صدد مقابله برآيد.
5- بهترين راه غلبه بر بحث و جدل وارد نشدن در آن است. تا آنجا كه مي توانيد از وارد شدن به بحث و جدل دوري كنيد.
6- هنگام سخن گفتن هميشه تبسمي بر لب داشته باشيد.
7- استفاده از روش حل مساله. كه در زير نكات و توضيحاتي در مورد اين روش عرض مي كنم:
مقدمه: اين توانايي(توانايي حل مساله) فرد را قادر مي سازد تا هيجان ها را در خود و ديگران تشخيص دهد، نحوه تأثير هيجان ها بر رفتار را بداند و بتواند واكنش مناسبي به هيجان هاي مختلف نشان دهد. اگر با حالات هيجاني، مثل غم و خشم يا اضطراب درست برخورد نشود اين هيجان تأثير منفي بر سلامت جسمي و رواني خواهد گذاشت و براي سلامت پيامدهاي منفي به دنبال خواهند داشت اين توانايي فرد را قادر مي سازد تا به طور مؤثرتري مسائل زندگي را حلّ نمايد . مسائل مهم زندگي چنانچه حل نشده باقي بمانند، استرس رواني ايجاد مي كنند كه به فشار جسمي منجر مي شود.
توضيح مراحل مهارت حل مسأله:
1- تشخيص علل مشكلات و ارزيابي دقيق ودر صورت نياز مشورت با صاحبان فن
2- درخواست كمك و گرفتن مشورت: يعني اينكه هر كسي يك راه حلي را به شما پيشنهاد مي كند.
3- مصالحه (براي حل تعارض): ليست كردن راه حلها و انتخاب بهترين راه بدين صورت كه بين راه حل هايي كه خود به آنها رسيده ايد ويا به شما پيشنهاد شده معايب و مزاياي هر كدام را مورد سنجش قرار دهيد و بهترين و موثرترين گزينه كه متناسب با شرايط خودتان است را انتخاب كنيد.
4- تماس با مراكزي كه مي توانند به شما در جامه عمل پوشاندن به راه حل انتخابي و غني سازي آن كمك كنند.
و نكته پاياني اينكه بياد داشته باشيد اغلب افرادي كه كه احساس درماندگي و ناتواني مي كنند به دليل اينست كه بطور انعطاف ناپذيري تنها از يك راه حل براي مشكل استفاده مي كنند؛ پس با رويكردي فعال و با توكل بر خداي توانا به سوي حل ريشه اي مشكل گام برداريد.
موفق باشید.