با عرض سلام میخواستم یک مقدار در مورد خوارج نهروان و عاقبت ایشان توضیح بفرمایید و اینکه گناه اینها چه بود که به چنین سرنوشتی مبتلا میشدند با اونکه گریه های شبانه داشتند و اصطلاحا دنبال حق بودند به خطا رفته و در مقابل حق ایستاند آیا خداوندی که خود بندگان رو هدایت می کند نعوذبالله قادر نبود فکر صحیح رو به اینها القا کند؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خوارج، جمع خارجي، و از خروج به معناي سركشي وطغيان گرفته شده، و معادل فارسي آن شورشيان، جمع شورشي است. گروه خوارج را بدان جهت به اين نام خوانده اند كه از فرمان علي (ع) تمرد كرده و عليه او شوريدند ... البته خوارج را "مارقه" هم ناميده اند به اين نام هم در روايات نبوي اشاره شده است و هم در سخنان امام علي (ع)(1) شهيد مطهري نيز مي نويسد: علي در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست: اصحاب جمل كه خود آنان را ناكثين ناميد و اصحاب صفين كه آن ها را قاسطين خواند و اصحاب نهروان يعني خوارج كه خود آن ها را مارقين ميخواند. (2)
فرقه خوارج يكي از فرقه هاي اسلامي است، كه در سال 37 در جريان جنگ صفين و مسئله حكميت پديد آمد. آنان عده اي از سپاهيان علي (ع) بودند كه در آغاز از معاويه و عمرو عاص فريب خورده و با پيشنهاد حكميت از طرف معاويه موافقت كردند. امام علي را به قبول آن وادار كردند. ولي پس از آن كه قرارداد آتش بس و حكميت به امضاي طرفين رسيد و عمرو عاص در حكميت نيرنگ نمود، آنان كه تازه به اشتباه خود پي برده بودند، به جاي آن كه خود را نكوهش كنند و از امام علي عذر بخواهند، مرتكب اشتباه بزرگ تري شده و حكميت را اساساً مردود دانسته و آن را مخالف با حكم خدا انگاشته، ارتكاب آن را مايه شرك و كفر اعلان كردند. از اين رو از امام خواستند كه از كرده خود توبه وجنگ با معاويه را از سرگيرد.(3) اينان با شعار «لا حكم الا لله»، به تبليغ عقيده باطل خود ميپرداختند و مردم را عليهاميرمؤمنان(ع) ميشوراندند. اميرمؤمنان(ع) با مدارا و محبّت ميكوشيد آنان را آگاه كند و به دامن حقّ بازگرداند، با بياني روشن به اعتراضهاي شان پاسخ ميگفت و به آنان ميفرمود كه شما سه حق برگردن ما داريد: اوّل آن كه هرگز شما را از اقامه نماز در مسجد جامع شهر و شركت در اجتماعات منع نكنيم. دوم آن كه تا هنگامي كه با ماييد، حقوقتان را از بيت المال پرداخت كنيم؛ و سوم آن كه تا به روي ما شمشير نكشيدهايد، با شما جنگ نكنيم.(4) ولي خوارج خود را براي جنگ با امام(ع) آماده ميساختند. سرانجام به تحريك شيطان صفتاني، چون عبدالله بن وهب به نهروان رفتند و مخالفت خويش را نخست با راهزني و غارتگريو ناامن ساختن راهها آغاز كردند. روزي فردي مسلمان را به شهادت رسانيدند. ولي همسفر مسيحياش را رها كردند (5) در عملياتي ديگر عبد الله بن خبّاب، كارگزار اميرمؤمنان(ع) را همراه با همسرش، به گونهاي فجيع به شهادت رسانيدند. (6) امام علي(ع) كه براي جنگ با معاويه آماده شده بود، با آگاه شدن از جنايات خوارجبه ويژه، قتل ابن خبّاب به سوي نهروان حركت كرد. امام (ع) رها ساختن آنان را، كه عليه حكومت اسلامي قيام كرده بودند و دست خويش را به خون ناحق، رنگين ساخته بودند، جايز نشمرد؛ زيرا اگر خوارج را رها ميكرد و به نبرد معاويه ميرفت، اينان پشت جبههمسلمانان را سخت ناامن ميكردند و زنان و فرزندان رزمندگان را ميكشتند. وقتي اميرمؤمنان(ع) درباره قاتل ابن خبات تحقيق كرد و از خوارج خواست كه براي قصاص قاتل را تحويل دهند، همگي گفتند:«ما قاتل اوييم». (7) امام (ع) براي چندمين بار با خوارج اتمام حجّت كرد و راههاي مسالمت را پيمود تاشايد خوني ريخته نشود مهمترين كوششهاي امام (ع) در اين باره عبارت بودند
۱- از خوارج خواست تا قاتلان عبد الله و ديگر شهدا را تسليم كنند، ولي آنان امتناع ورزيدند.
۲- جواني را با قرآن به سوي آنان روانه كرد تا به كتاب خدا دعوتشان كند، ولي او را تيرباران كردند. (8)
3- شخص امام (ع) و يارانش براي خوارج سخنرانيها كردند تا شايد هدايت شوند. پرچم امان به دست ابوايّوب انصاري داد و فرمود:«هر كس زير اين پرچم درآيد، در امان است و ما را نيازي به ريختن خون شما نيست.» از دوازده هزار نفر، تعدادزيادي به زير پرچم درآمدند (9) و تعداد ديگر ، همچنان بر عقيدهء باطل خود وجنگ با امام(ع) پاي فشردند. سرانجام، جنگ از سوي خوارج آغاز شد. كه برخي آنان كشته يا زخمي شدند.(10)
اين گروه، انسان هاي كوتاه نظر، سادهانديش، متعصب و دودل بودند كه اين امور نيز در خروج آن ها عليه امام نقش داشت. خوارج اهل نماز وعبادت بود، اما اگر اين امور همراه معرفت و بينش صحيح نباشد، انسان را هدايت نمي كند، بلكه ممكن است بر گمراهي انسان نيز بيفزايد. خوارجي كه شخصيت عظيم الشاني چون امام علي (ع) را نشناخته و او را گمراه و راه او را خطا مي دانند، چگونه مي توانند با خواندن نماز و قرآن هدايت شده، به خدا نزديك گردند؟ مگر در عصر ما، القاعده كه مردم بي گناه در عراق و افغانستان و...را مي كشند، اهل نماز و قرآن نيستند؟ بيش تر از ساير مسلمانان اهل نماز و قرآن هستند. ولي چون دستورات اسلام را بر خلاف عقل و منطق و فهم صحيح آيات و روايات، تفسير مي كنند، چنين در مسير انحراف و كج فهمي قرار گرفته اند. سر انجام امام علي (ع)سفارش نمود كه بعد از وي آنان را نكشند. شهيد مطهري مي نوسيد: "...-علي (ع)- فرمود: بعد از من ديگر اينها را نكشيد: «لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدى» ... بعد از من اينها را نكشيد، چون بعد از من شما هرچه كه اينها را بكشيد به نفع معاويه كار كردهايد نه به نفع حق و حقيقت، و معاويه خطرش خطر ديگرى است... اينها احمق و ناداناند، ولى او از اول دنبال باطل بود و به باطل خودش هم رسيد."(11)
در اين باره به منابع زير مراجعه فرماييد:
- جاذبه و دافعه علي (ع)، شهيد مهطري
- فروغ ولايت، جعفر سبحاني سبحاني
- فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني
پي نوشت ها:
1. فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني قم، دفتر تحقيقات و تدوين كتب درسي، وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي، 1377ش، ص 279.
2. مرتضي مطهري، جاذبه ودافعه علي (ع)، تهران حسينيه ار شاد، 1349، ص111.
3. علي رباني، همان، ص 280.
4. محمدبن جرير طبري، تاريخ الرسل و الملوك،تهران، اساطير،1352، ج ۵، ص ۷۴.
5. ر.ك: سيد ابراهيم خوئي، شرح نهج البلاغه، تهران، مكتبه الاسلاميه ، 1400 هـ.ق ، ج ۴، ص ۱۲۷ - ۱۲۸.
6. همان.
7. ابن ابي الحديد ،شرح نهج البلاغه، قم، مكتبه الله المرعشي النجفي، 1378هـ.ش، ج ۲، ص ۲۸۲.
8. سيد ابراهيم خوئي، پيشين، ص ۱۲۹؛ فروغ ولايت، جعفر سبحاني، قم، انتشارات صحيفه، 1368 ه ش، 654 -655.
9. جعفر سبحاني، همان.
10. همان.
11. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج16، ص316.
موفق باشید.