با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم اين حديث يكي از دلايل لزوم تقليد در احكام است و امام مي فرمايد فقيهاني كه خوددار از گناه ، مخالفت كننده با هوا و هوس و مطيع امر خدا و رسول و امامان هستند، صلاحيت دارند كه مورد پيروي از طرف عوام قرار گيرند و عوام كه توان درك و فهم مضامين احاديث و دستورات و استنباط آنها را از قرآن و حديث ندارند، موظفند پيرو چنين فقيهاني شوند.
بنا بر اين حديث، مردم يا فقيه هستند كه مي توانند وظيفه خود را از قرآن و حديث تشخيص دهند يا فقيه نيستند كه عوام به حساب مي آيند. فقيه كه خود مي تواند با مراجعه به كتاب و سنت وظيفه اش را تشخيص دهد، پس ديگر تقليد براي او نه معنا دارد و نه جايز است. زيرا يا بايد فتواي خود را كنار نهد و به فتواي ديگري كه آن را صحيح نمي داند، عمل كند كه اين قطعا صحيح نيست يا بايد درك و فهم خود را تعطيل كرده و از ديگري پيروي كند كه اين هم كفران نعمت و گناه است. او بايد شكر نعمت فقه و اجتهادي كه خدا به او عنايت كرده، به جا آورد و شكر اين نعمت به استفاده از آن و عمل به محصول آن مي باشد. پس فقيهان اصلا مورد بحث و امر به تقليد نيستند و عوام بايد تقليد كنند.
اما عوام از چه فقيهاني تقليد كنند؟ آيا هر فقيهي شايستگي مورد تقليد قرار گرفتن دارد؟ اين روايت در صدد جواب به اين سؤال است كه نه؛ فقط فقيهاني كه اين اوصاف را دارند و مورد اطمينان مي باشند كه دين را به خوبي مي فهمند و بدون دستبرد و دخل و تصرف ارائه مي دهند بايد مورد تقليد واقع شوند.
پس روايت بالا به هيچ وجه فقيهان را در بر نخواهد گرفت و اگر ميم را مشدد بخوانيم نه تنها معناي عموم (فقيه و غير فقيه) نمي دهد، بلكه اصلا غلط و بي معنا مي شود.
هر فقيهي گر چه به اجمال بعضي از فقها را از خود عالم تر مي داند، ولي در هر موردي كه فتوا مي دهد، فتواي خود را حق و فتواي ديگران را باطل يا ناقص مي داند و نمي تواند فتواي خود را رها كند و به فتواي ديگري عمل كند. بله ما كه از بين چند فقيه مي خواهيم يكي را مورد تقليد قرار دهيم، بايد عالم تر و با ورع تر را به نگاه خود تشخيص دهيم و به او اقتدا كنيم. پس دنباله روي از عالم تر وظيفه عوام است نه فقيهان. فقيه از فهم و فقه خودش بايد پيروي كند.
موفق باشید.