با سلام و عرض ادب و اخترام چند سوال داشتم ممنون میشم اگه پاسخ بدید
1-آیه 114 سوره مایده مظور از ال و آخر چیست که می گوید برای ما عیدی باشد .اگر منظوراز اول و آخر نسل است حضرت عیسی که نسل نداشت؟
2-آیا خوردن نوشابه کوکا کولا و پپسی با توجه با اینکه رویش شعار نوشته شده بر ضد اسلام حرام است یا نه(آیا آیت الله خامنه ای فتوای بر تحریم این 2 کالا دارند یا نه)
3-آیا میشود همزمان 2 یا چند تا مرجع با هم داشت .ایه یا حدیث در مورد منع این عمل داریم یا نه
4-در مورد مسیله جبر و اختیار اگه توضیحاتی بفرمایید به صورت روان ممنون میشم .اگر می گویند ما اختیار داریم چرا پس زمان مردن ما قبل به دنیا آمدن ما مشخص شده در لوح ازلی ؟
5-مگر ما حدیث نداریم که وقتی صدمه ای یا بیماری به کسی میرسد فسمتی از این صدمه یا بیماری به علت پاک کردن گناهان است؟چرا امامان معصوم بیمار میشدند مثل امام علی در جنگ خیبر
6-مگر ولی فقیه نایب امام زمان نیست؟چرا در جامه با اینکه میشود جلوی بعضی از ظلمها را گرفت و ایشان میتوانند اما انجام نمی دهند ؟اگر بحث مصلحت است که در قضیه عرق خوردن ولید امام علی مصلحت را کنار گذاشت و تنها کسی بود که حد خدا را اجرا کرد .اگر در ان باره توضیحاتی بفرمایید ممنون میشم
پیشاپیش از پاسخگویی شما سپاسگذارم و از اینکه سوالات زیاد بود معذرت می خوام
یا علی التماس دعا
پرسش: متفرقه
با سلام و عرض ادب و اخترام چند سوال داشتم ممنون ميشم اگه پاسخ بديد
1-آيه 114 سوره مايده مظور از ال و آخر چيست كه مي گويد براي ما عيدي باشد .اگر منظوراز اول و آخر نسل است حضرت عيسي كه نسل نداشت؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
«قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقينَ» (1)؛ عيسى پسر مريم گفت: بار خدايا، پروردگار ما، خوانى از آسمان بر ما فرو بفرست تا ما را، پيشينان و پسينان ما را- يعنى ما را و آنان را كه از پس ما آيند-، عيدى باشد و نشانى از تو، و ما را روزى ده و تو بهترين روزى دهندگانى.
بيشتر مترجمين و مفسرين قرآن، «اول» در آيه را به پيروان زمان حضرت عيسي و «آخر» را به پيروانشان در زمان هاي بعد، ترجمه و تفسير كرده اند كه چند نمونه را ذكر مي كنيم:
طبرسي در مجمع البيان مي نويسد:
«لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» أي لأهل زماننا و من يجيء بعدنا و قيل معناه يأكل منها آخر الناس كما يأكل أولهم عن ابن عباس» اين عيد، براى دوره ما و دورههاى بعد است. ابن عباس گويد: مقصود اين است از اين خوان آسمانى اول و آخر مردم، استفاده خواهند كرد.
فخر رازي از مفسرين اهل سنت مي نويسد: «أما قوله عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا أي نتخذ اليوم الذي تنزل فيه المائدة عيدا نعظمه نحن و من يأتي بعدنا»(3)؛ قول خداوند «عيدا لاولنا و آخرنا» يعني روزي كه در آن مائده نازل مي شود را ما و كساني كه بعد از ما مي آيند را عيد مي گيريم و تعظيم مي كنيم.
علامه طباطبايي با استفاده از قرينه سياق دلالت اين جمله را بر نسل حاضر و آينده بيان كرده اند:
« لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا : معنى آن بنا بر آنچه سياق دلالت دارد اين است كه مي خواهيم روز نزول مائده عيدى باشد براى نسل حاضر از امت و هم براى نسل آينده آن»(4)
پي نوشت ها:
1. مائده(5)آيه114.
2. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، ج3، ص 409.
3. فخر الدين رازي، مفاتيح الغيب، انتشارات دار احياء التراث العربي، ج12، ص 463.
4. طباطبايي، محمد حسين، الميزان(ترجمه)، انتشارات جامعه مدرسين، ج6، ص 339.
پرسش: 2-آيا خوردن نوشابه كوكا كولا و پپسي با توجه با اينكه رويش شعار نوشته شده بر ضد اسلام حرام است يا نه(آيا آيت الله خامنه اي فتواي بر تحريم اين 2 كالا دارند يا نه)
2-آيا خوردن نوشابه كوكا كولا و پپسي با توجه با اينكه رويش شعار نوشته شده بر ضد اسلام حرام است يا نه(آيا آيت الله خامنه اي فتواي بر تحريم اين 2 كالا دارند يا نه)
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خوردن نوشابه كوكا كولا و پپسي اشكال ندارد و فعلا آيت الله خامنه اي فتوا برتحريم اين دوكالا نداده اند.(1)
پي نوشت:
1. سوال از دفتر آيت الله خامنه اي.
پرسش: 3-آيا ميشود همزمان 2 يا چند تا مرجع با هم داشت .ايه يا حديث در مورد منع اين عمل داريم يا نه
3-آيا ميشود همزمان 2 يا چند تا مرجع با هم داشت .ايه يا حديث در مورد منع اين عمل داريم يا نه
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دليل اصلي تقليد از مجتهد جامع الشرايط در مسائل ديني، حكم عقل است. تقليد در اصطلاح فقهي عمل نمودن به فتواي مجتهد است، چنان كه شيوه عقلا در هر عصر و زمان بر اين است كه اگر كسي جاهل به امري بود، به آن كس كه آگاه به آن امر باشد، رجوع مي كند و از اين راه جهل خويش را بر طرف مي نمايد. در مورد احكام دين نيز امر بدين منوال است، چه هر كسي كه نتواند احكام دين را با استدلال و استناد به مدارك و به طريق اجتهاد دريافت دارد، بايد به متخصص و خبره در امر دين يعني فقيه جامع الشرايط مراجعه بنمايند.
انسان به حكم عقل و بنا به فتواي همه مراجع تقليد، بايد از مجتهد اعلم (كسي كه نسبت به ديگران داناتر است و بهتر مي تواند احكام دين را استنباط كند) تقليد نمايد. تقليد از دو يا چند مجتهد همزمان و در تمام مسائل مورد نياز، جايز نيست. زيرا اصل اوليه در تقليد، تقليد از يك مجتهدي است كه تمام شرايط را دارا باشد از جمله اينكه از مراجع ديگر اعلم باشد. حال اگر مجتهدي در بعضي مسائل اعلم و مجتهد ديگري در بعضي مسائل ديگر اعلم بود، به نظر آيت الله خامنه اي(كه مرجع تقليدتان هستند) بايد از هر دو در مسائل مربوطه و مورد نياز تقليد كنيد. استفتايي كه از ايشان شده است چنين است:
سوال: اگر ثابت شود كه تعدادي از علما در بعضي از مسائل اعلم هستند يعني هر كدام از آنان در مسئله معيني اعلم باشند آيا تقليد از هر يك از آنان جايز است؟
جواب: تبعيض در تقليد اشكال ندارد و اگر اعلميت هر يك از آنان در مسائلي كه مكلف بنا دارد در آن مسائل از او تقليد كند محرز شود، بنا بر احتياط تبعيض در تقليد در صورت اختلاف فتوا در مسائل مورد نياز مقلد واجب است.(1)
بنابراين آيه يا حديثي تقليد همزمان از دو مرجع را منع نكرده، بلكه طبق حكم عقل و اجماع و اتفاق كه دو منبع در كنار كتاب و حديث براي استنباط احكام دين هستند، مراجع فتوا داده اند همزمان در تمام مسائل و با رعايت اعلميت، از دو يا چند مرجع نمي توان تقليد كرد.
اما داشتن دو مرجع در موضوعات مختلف مثلا در مسائل نماز از يك نفر در خمس از شخص ديگر و...برخي جايز مي دانند كه مي توانيد از دفتر مرجعتان بپرسيد.
پي نوشت:
1. خامنه اي، سيد علي، اجوبة الاستفتائات(فارسي)، ص4، سوال 18.
پرسش: 4-در مورد مسيله جبر و اختيار اگه توضيحاتي بفرماييد به صورت روان ممنون ميشم .اگر مي گويند ما اختيار داريم چرا پس زمان مردن ما قبل به دنيا آمدن ما مشخص شده در لوح ازلي ؟
4-در مورد مسيله جبر و اختيار اگه توضيحاتي بفرماييد به صورت روان ممنون ميشم .اگر مي گويند ما اختيار داريم چرا پس زمان مردن ما قبل به دنيا آمدن ما مشخص شده در لوح ازلي ؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خداوند متعال از جميع جهات و در همه صفاتش كمال مطلق است، او وجودي دارد نامحدود و مجرد كه محدوديت هاي موجودات مادي مثل نياز به داشتن زمان و مكان را ندارد و به همين جهت در قدرت و علم و اراده او هيچ محدوديتي متصور نيست. لذا خداوند متعال به جهت همين نامحدود بودن علم ذاتيش به همه اشياء و حوادث عالم از ازل تا ابد آگاهي و اشراف كامل دارد، و از قبل مي داند كه ما در آينده نيز چگونه رفتار خواهيم نمود و چه مسيري را انتخاب خواهيم نمود و چگونه و. كي و كجا خواهيم مرد.
در عين حال اين علم پيشين الهي به حوادث آينده هيچ تاثيري در جبري و غير اختياري بودن حوادث نداشته و نخواهد داشت. به يقين خداوند نسبت به اموري كه افراد با اختيار خود انتخاب مي كنند، آگاه است، آن هم به دليل احاطهاي كه به همه امور در كل عالم دارد. اما اين به معناي عدم اختيار آن ها در كم و كيف اعمال خودشان نيست.
علم پيشين خداوند همانند آگاهي پيشين پزشكي است كه ميداند فلان بيمار در آينده دچار فلان بيماري خواهد شد يا با توجه به وضع فعلي اش روند بهبودي يا پيشرفت بيماري اش به كجا منتهي مي گردد. دانستن اين مسايل از طرف پزشك تأثيري در به وجود آمدن يا نيامدن بيماري و روند خاص پيشرفت يا درمان آن ندارد.
آيا اگر معلمي از قبل بداند كه كدام دانش آموز در امتحان نمره بدي مي آورد، در امتحان او تاثيري خواهد داشت؟ مسلما خير، زيرا نتايج ضعيف دانش آموز معلول علت هاي خاص خود مانند كاهلي و تنبلي خود او است كه اطلاع قبلي معلم ربطي به آن ها ندارد؛ به همين شكل علم خداوند به حوادث آينده هم ما را مجبور به حركت به سمت همان اهداف نمي كند.
پس منوط بودن عاقبت فرد به علم الهي به هيچ وجه به معني تاثير علم خداوند بر كيفيت و كميت اعمال فرد نيست. خداوند تنها مي داند كه هر فرد در هر موقعيت زماني و مكاني چه تصميم و انتخابي خواهد داشت. در نتيجه ما در موقعيت خاص انتخاب رفتار پيش رو واقعا اختيار داريم و همان را انتخاب مي كنيم كه خداوند مي داند. پس ما جبرا آن گونه كه خداوند مي داند رفتار نمي كنيم، بلكه خداوند از قبل مي داند كه ما آزادانه چگونه رفتار مي نماييم.
البته خداوند در كنار علم پيشين اراده و قضاي ازلي نيز دارد و براي زندگي ما تقديرات را اراده مي نمايد، اما ما نيز در زندگي داراي اراده و قدرت تصميم گيري هستيم و اين دو اراده منافاتي با هم ندارند؛ در واقع اگر چه اختيار ما نيز تحت اراده و اختيار خداوند مي باشد، ولي اين به معناي پيروي انسان در انتخاب هاي خود از اراده الهي نيست. بلكه به اين معناست كه با اراده الهي به انسان قدرت انتخاب عطا شده است، اما اينكه چه چيز را انتخاب كند ديگر از ناحيه خداوند براي او الزامي وجود ندارد.
به بيان واضح تر اصل مختار بودن انسان با اراده خداوند محقق شده است، و خداوند انسان را در هنگام خلقت به صورتي موجودي داراي قدرت انتخاب آفريده است، ولي ضمن هدايت و راهنمائي او براي انتخاب بهترين مسير در زندگي او را در نحوه انتخابش آزاد گذاشته است: «إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعَا بَصِيرًا / إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»؛«ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مىآزماييم (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم! ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس! »(1)
در نتيجه معلوم بودن زمان مرگ يك انسان منافاتي با نقش و تاثير او در رقم خوردن اين زمان ندارد و در بسياري از موارد انسان ها نقش روشن و مستقيمي در رخداد مرگ خود دارند و نحوه زندگي و رفتار و تغذيه و انتخاب هاي گوناگون در مسير زندگي آن ها تعيين كننده زمان و مكان مرگ آن هاست، هرچند خداوند از قبل به اين انتخاب ها و پايان آن علم داشت.
پي نوشت:
1. انسان(76) آيه 2و 3.
پرسش: 5-مگر ما حديث نداريم كه وقتي صدمه اي يا بيماري به كسي ميرسد فسمتي از اين صدمه يا بيماري به علت پاك كردن گناهان است؟چرا امامان معصوم بيمار ميشدند مثل امام علي در جنگ خيبر
5-مگر ما حديث نداريم كه وقتي صدمه اي يا بيماري به كسي مي رسد فسمتي از اين صدمه يا بيماري به علت پاك كردن گناهان است؟چرا امامان معصوم بيمار مي شدند مثل امام علي در جنگ خيبر
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم در پاسخ شما عرض مي كنيم كه بيماري و مشكلاتي كه براي انسانهاي مومن و معصوم به وجود مي آيد دلايلي مي تواند داشته باشد كه به دو مورد مهم اشاره مي كنيم:
1- ترك اولي:
اگر چه اولياي الهي از آنچه براي ما گناه است معصوم اند، و با توجه به شخصيت و جايگاه والاي شان، گناه در آنها راه ندارد و به يقين گناه سبب مريضي و بيماري و...نيست، ولي ترك اولي (خوب را انجام دادن و بهتر را رها كردن )مي تواند براي برخي از آنها ابتلائاتي را به وجود بياورد، و استغفارشان نيز به همين دليل است؛ از اين رو، برخي از مشكلات و گرفتاري هاي اولياي خدا نيز ناشي از همين ترك بهترها است، چنان كه در مورد پيامبراني؛ مانند حضرت يونس (ع) و يوسف (ع) و آدم (ع) و موسي(ع) مشاهده شده است.
آن جا كه قرآن كريم در مورد حضرت يونس مي فرمايد: «و يونس را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت و چنين مى پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت (امّا موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمت ها (ى متراكم) صدا زد: (خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم! ما دعاى او را به اجابت رسانديم و از آن اندوه نجاتش بخشيديم و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم».(1) بديهي است كه افتادن يونس (ع) در شكم ماهي، به جهت عصباني شدن از مردم بت پرست و نافرمان، و ترك آنان است. اين برخورد گناهي نيست، بلكه ترك اولي است.
2- براي امتحان و آزمايش است:
اين گونه امراض و مشكلات براي مؤمنان و اولياي الهي و ائمه هميشه به خاطر ترك اولي نيست بلكه به عنوان نعمت به حساب مي آيد؛ چرا كه مايۀ امتحان آنها است، و مؤمنان هنگامي كه از اين دست مشكلات پيروز و سربلند بيرون آيند، بر مقام معنوي آنها افزوده و محبوب و مقرب درگاه پروردگار خواهند شد. در اين زمينه امام صادق (ع) فرمود: إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً (2) خداوند بنده اي را كه دوست دارد، او را با بلا و گرفتاري هاي سخت امتحان مي كند.
هر كه در اين بزم مقرب تر است جام بلاء بيشترش مي دهند
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) : قَالَ إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ ؛ (4) امام صادق (ع) فرمود : بزرگترين پاداش نصيب كساني است كه با بزرگترين بلاء و سختي همراه باشد و خدا هيچ قومي را دوست نمي دارد، مگر اين كه آنها را مبتلاء مي كند.
البته گفتني است؛ روايت مطرح شده در باره سببيت گناه نسبت به بيماري ها و مشكلات مطلق نيست، بلكه جنبه حد اكثري دارد؛ بدين معنا كه برخي از مريضي ها و گرفتاري هايي را كه انسان متحمل مي شود، عكس العمل گناه او است. بنابر اين، برخي از اين بيماري هاي جسمي، روحي و رواني و...، الزاماً نمي تواند عكس العمل گناه باشد، تا در مورد معصومان و بندگان صالح خدا اين شبهه پيش آيد كه آيا آنان گناهي مرتكب شده اند كه نعمت سلامت از آنان گرفته شد؟! آنچه در اين باره مي توان گفت اين است كه از آن جا كه معصومان و بندگان برگزيده خدا نيز داراي بدن عنصري بوده و هستند، بدن آنان نيز در برابر ويروس بيماري واكنش نشان مي داد؛ يعني اگر ويروس سرما خوردگي به بدن آنها وارد مي شد، طبيعي است كه آنان نيز دچار سرما خوردگي مي شدند. اگر غذاي مسموم مي خوردند، مسموم مي شدند، چنانچه ضربه اي بر بدنشان وارد مي شد، جاي ضربه مجروح مي شد و...؛ لذا در تمام موارد نمي توان حكم كلي جاري كرد كه هر كس به بيماري مبتلا شد، به معناي آلوده شدن به گناه است، بلكه برخي از اين مريضي ها واكنش طبيعي بدن در برابر عامل مريضي است.
در روايتي آمده است كه بلاء و سختي براي ظالم و گناهكار براي ادب كردنش مي باشد كه سر تعظيم به آستان ربوبي بياورد و براي انسان مومن امتحان و آزمايش و براي انبياء الهي درجه و ارتقاء رتبه و براي اولياء و ائمه كرامت است: (5)
البته دقت بفرماييد كه همه انبياء ترك اولي نداشته اند راجع به ائمه(ع) هم كه برخي بزرگان فرموده اند اصلا ترك اولي از آنها سر نزده است. چرا كه آنها هميشه بهترين را انجام مي دادند و ابتلائات آنها براي ارتقاء درجه بوده است درست است كه آنها معصومند. اما معصوم هم بايد در دنيا امتحان شود دنيا دار بلا و ابتلاء و امتحان براي همه است
اگر آنها دچار بلا نمي شدند امروزه نمي توانستند الگوي خوبي براي ما در مشكلات باشند.
پي نوشت:
1. انبياء (21)، آيات۸۷و۸۸.
2. كليني، كافي، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، نوبت چهارم، ج 2، ص 253.
3. ميرزا احمد آشتيانى، طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز، ناشر كتابخانه صدوق، تهران، 1362 ش، نوبت سوم، ج2، ص230.
4. علامه مجلسي، بحار الأنوار، ناشر اسلاميه تهران، سال چاپ مختلف، چاپ مكرر، ج64، ص 207.
5. علامه مجلسى، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج78 ص198؛ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ: إِنَ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة.
پرسش: 6-مگر ولي فقيه نايب امام زمان نيست؟ چرا در جامه با اينكه ميشود جلوي بعضي از ظلمها را گرفت و ايشان ميتوانند اما انجام نمي دهند ؟اگر بحث مصلحت است كه در قضيه عرق خوردن وليد امام علي مصلحت را كنار گذاشت و تنها كسي بود كه حد خدا را اجرا كرد .اگر در ان باره تو
6-مگر ولي فقيه نايب امام زمان نيست؟ چرا در جامه با اينكه مي شود جلوي بعضي از ظلمها را گرفت و ايشان مي توانند اما انجام نمي دهند؟ اگر بحث مصلحت است كه در قضيه عرق خوردن وليد امام علي مصلحت را كنار گذاشت و تنها كسي بود كه حد خدا را اجرا كرد. اگر در آن باره توضيحاتي بفرماييد ممنون ميشم
پيشاپيش از پاسخگويي شما سپاسگذارم و از اينكه سوالات زياد بود معذرت مي خوام
يا علي التماس دعا
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
گروه ها هشدار داد كه بيشتر ... همچنين رهبري به مسول نظام هشدار داد كه مشكل فساد اقتصادي را حل كنند... اتفاقا هشدار رهبري در رفع اختلافات آنان تاثير داشت... دولت مردان بايد با مديريت منطقي
حقيقت امر اين است كه رهبري در برابر مشكلات كشور بي تفاوت نيست. وي بيشتر و بهتر از ما مشكلات كشور را درك و براي حل آن اقدام مي نمايد، لذا ايشان هر گاه صلاح بداند و احساس كند كه در مسايل سياسي ،اقتصادي و...دخالت كند، دخالت مي نمايد، مثلا وي در جريان انتخابات – دهم رياست جمهوري-، وارد عمل گرديد و قاطعانه به جريان هاي سياسي هشدار داد كه بيشتر از اين به اختلافات و چالش ها دامن نزنند. مقام رهبري در اختلافات اخير سران دو قوه– رئيس جمهور ورئيس مقننه-، نيز وارد عمل گرديد و به آنان دستور داد كه از اختلافات پرهيز نمايند.
يكي از دغده هاي اصلي رهبري، حل مشكلات اقتصادي جامعه است از اين رو مسئولان نظام را به رفع اين مشكل سفارش نمود. در ضمن نبايد فراموش كرد كه مشكلات اقتصادي تنها به سفارش رهبري حل نمي شود، بلكه راهكارهايي ديگر را مي طلبد، كه مسئوليت اين امر برعهده مسولان حكومتي است، يعني دولت مردان بايد با مديريت منطقي و اتخاذ سياست هاي راهبري اين مشكل را رفع نمايند.
ناگفته نماند كه حل نارسايي هاي كشور، تنها با هشدار و مواضع رهبري حل نمي گردد، بيشتر مشكلات به مسئولان نظام بر مي گردد، آنان بايد كشور را مديريت كنند و با ناهنجاري و ظلم ها مبارزه كنند. وظيفه رهبري دخالت در جزييات مسايل كشور نيست، بلكه وظيفه ايشان تعيين سياست هاي كلان كشور مي باشد، كه رهبري در انجام اين وظايف كوتاهي نكرده است. وي هرچه به صلاح كشور مي باشدانجام مي دهد و اگر – گاهي- كوتاه مي آيد، به خاطر مصلحت كشور مي باشد، همان گونه كه – گاهي- علي (ع) به خاطر مصالح جامعه نيز كوتاه مي آمد، يعني موارد متعدد بود كه امام جهت مصالح از بعضي خواسته هاي خود دست برداشته، بر اساس شرايط زمان عمل نموده است، مثلا امام علي (ع) در جنگ وي با معاويه، مجبور به صلح و پذيرفتن حكميت مي شود، حال اين كه حضرت در آغاز خواهان ادامه جنگ بود، زيرا پيروزي در جنگ نزديك بود. همين طور امام بعد از پذيرش اصل صلح با انتصاب ابو موسي اشعري، به عنوان نماينده امام مخالف بود. گزينه امام براي اين امر مالك اشتر بود، ولي به دلايلي مجبور به پذيرش اين امر شد.(1) امام در برابر اينكه وي را مجبور به صلح كرده بودند فرمود:
نخستين كسي هستم كه به كتاب خدا دعوت كردم. نخستين كسي هستم كه دعوت كتاب خدا را اجابت كردم . بر من جايز نيست كه شما را به غير كتاب خدا بخوانم. با آنان- معاويه و لشكر او- مي جنگم، زيرا گوش به قرآن نميدهد. آنان خدا را نافرماني كردند. پيمان او را شكستند. كتاب را پشت سر افكندند. به شما اعلام مي كنم كه آنان شما را فريفته اند. آنان خواهان عمل به قرآن نيستند. (2)
جملات امام نشان دارد كه حضرت تحت فشار برخي اصحاب و ياران خود بوده است كه حضرت را مجبور به پذيرش صلح نموده اند. سرانجام حضرت مجبور به صلح شد، اين امر براي امام بسيار سخت بود. در عصر حاضر نيز امام راحل با پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل موافق نبود و خواستار ادامه جنگ بود، اما به خاطر شرايط موجود و رعايت مصالح عمومي، قطعنامه را پذيرفت كه از آن به عنوان نوشيدن زهر ياد نمود.
پي نوشت ها:
1. جعفر سبحاني، فروغ ولايت، قم، انتشارات صحيفه ،1368، ص 581.
2. همان، ص 581- 582.
موفق باشید.