چراحضرت علی در نهجالبلاغه زن را دارای عقل کن دانسته وان را شر دانسته وبدتر فرار نمشه ازش کرد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد جنس زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است كه ظاهر بعضي بر نكوهش جنس زن دلالت دارد و با توجه به اين آيات و روايات، افرادي ديد اسلام را نسبت به زنان منفي شمرده اند.
براي اين كه در اين وادي دچار بدفهمي و داوري نادرست نشويم، بايد ابتدا با استناد به آيات محكم و ادله صريح نظر اسلام را در مورد زن بدانيم و بعد با توجه به آن نظر كلي كه اصل و اساس كار مي شود، اين آيات و روايات را بررسي و معنا كنيم.
مباني قرآني و روايي معتبر عبارتند از:
1. بنا بر متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن از همان خمير مايه اي آفريده شده كه خمير مايه آفرينش مرد بوده است.(هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها)(1)
پس زن و مرد از حيث ذات يكسان و هم مرتبه مي باشند و مرد بر زن برتري ذاتي ندارد.
2.مخاطب قرآن نه مرد بلكه انسان اعم از زن و مرد است.(ناس، بني آدم، انسان)
3.از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلكه برتر و مقرب تر در نزد خدا(كه حقيقت برتري است) مردان و زناني اند كه تقواي بيشتري دارند.(انا خلقناكم من ذكر و انثي و...ان اكرمكم عند الله اتقاكم)(2)
4. بر خلاف توهم گذشتگان كه عمل زن را ارزشمند و مقبول درگاه خدا نمي دانستند(3)، از نظر اسلام هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست و ملاك قبولي اعمال، صالح بودن آنها و ايمان عمل كننده است.(من يعمل من الصالحات من ذكر او انثي و هو مرمن فاولئك يدخلون الجنه و لا يظلمون نقيرا)(4) (اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي)(5)
5. مسووليت اجتماعي زن و مرد يكسان است:(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر )(6)
6. چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوت هايي در استعداد و توانايي ها دارند، از حيث حقوق و تكاليف هم تفاوت هايي دارند و گرچه در حقوق و تكاليف متفاوتند. اما اين تفاوتهابا ويژگي ها و استعدادهاي هر كدام تناسب دارد و عدالت كاملا لحاظ شده است.
تفاوت حقوق و تكاليف اگر مبتني بر تفاوت هاي طبيعي و خلقتي و با رعايت آنها و متناسب با آنها باشد، ظلم نيست بلكه عين عدالت است. تساوي حقوق و تكاليف در شرايطي كه از حيث خلقت و ويژگي هاي خلقتي با هم تفاوت دارند، عين ظلم و بيعدالتي است.
7. عدالت اقتضا مي كند كه بين حقوق و تكاليف هم تناسب برقرار باشد و در برابر هر حقي، تكليفي و در ازاي هر تكليفي، حقي باشد. اگر زن يا مرد تكليف خاصي بر عهده مي گيرد در قبال آن از حق خاصي هم بهرمند گردد. اگر حقوق را به مردان بدهيم و تكاليف را بر زنان بار كنيم يا در قبال تكليفي كه بر زنان بار مي كنيم، حقي برايشان قرار ندهيم، اين ظلم و بي عدالتي است. اما بهرمندي حقوقي بيشتر براي كسي كه تكليف بيشتري هم بر عهده دارد، ظلم نيست و عين عدل است.
8. متاسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه حتي در زماني كه حكومت به نام اسلامي بوده (جز دوره محدود رسول خدا و امام علي)، به درستي رشد كند و بسياري از دستور العمل هايي كه از معصومين صادر شده ناظر به واقعيت هاي موجود اجتماعي است.
براي آگاهي يافتن از نگاه واقعي پيامبران و امامان راجع به جنس زن بايد رفتار آنان با همسران و دختران خويش را ملاك قرار داد. آنان زنان و دختران خود را تربيت كرده و مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد.
آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند كه از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده است.
9. معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و...اهميت زياد مي دهد و اين اخلاق ذاتي اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحكام زندگي خانوادگي و اجتماعي است. ولي در جوامعي كه حكومت حق و عدل حاكم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده مي شود به طوري كه اين خلق كه مي توانست عاملي براي حفظ استحكام خانواده و قوام اجتماع باشد به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل مي گردد.
10. از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و بايد يكديگر را امر به معروف و نهي از منكر كنند. ولي چون مسووليت اداره خانواده به مرد سپرده شده، بدين جهت مسووليت او بيشتر است و او علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فكري و اعتقادي خانواده اش هم مسوليت خاص دارد و بعضي از دستور ها از باب اين مسوليتي است كه دارد و اين توهين به زن و فرزندان نيست. بلكه متعهد كردن مرد نسبت به آنان است.
11. اگر حديثي مخالف نص قرآن و مباني يقيني فوق باشد ، قطعا آن جعلي است و سخن پيامبر و امامان نيست و نبايد بدان توجه كرد، ولي به آساني نمي توان گفت اين حديث مخالف نص صريح قرآن است. زيرا چه بسا ما معناي صحيح حديث را متوجه نشده باشيم و اگر به معناي صحيح توجه پيدا كنيم ، مي بينيم كه با قرآن منافات ندارد.
با توجه به اين كه فهم درست احاديث مهارت فوق العاده مي خواهد، عالمان در مقام بررسي حديث و استنباط حكم بسيار سختگيرند و به آساني به يك حديث اعتماد نمي كنند و معناي ابتدايي و ظاهري را قبول نمي كنند و به استناد آن حكم صادر نمي نمايند.
در مقام نقل حديث هم نبايد هر چه را عنوان حديث دارد، بدون بررسي سندي و متني نقل كنيم و از طرف ديگر نبايد هر حديثي را كه مخالف قرآن پنداشتيم، فوري از كتب حديث حذف كنيم. زيرا چه بسا ما معناي صحيح حديث را متوجه نشده ايم و آيندگان معناي صحيح حديث را متوجه شوند و ببينند كه بين آن حديث و قرآن، منافاتي نيست بلكه بايد براي نقل حديث يك حداقلي در نظر گرفته و هر حديثي كه آن حداقل را دارد ، نقل كنيم و بررسي بيشتر را به خود فتوا دهندگان و استنباط كنندگان و اهل روايت و درايت بسپاريم.
اگر گذشتگان مي خواستند با ميراث حديثي اين گونه رفتار كنند و هر حديثي را كه صحيح و همراستا با قرآن ندانسته، بلكه آن را منافي با قرآن مي پنداشتند، حذف كنند، امروز ميراث حديثي ما بسيار ناچيز مي شد.
براي بررسي يك حديث از لحاظ متن و محتوا ما ابتدا بايد اصول و چارچوب هاي اسلام و قرآن را به دست آوريم و آن حديث را با دقت بر اصول و چارچوب ها عرضه كنيم و در مجموعه احاديث ببينيم تا به معناي آن راه يابيم و علاوه بر آن، صحيح يا جعلي بودنش را متوجه شويم.
ديگر اين كه اگر حديثي از حداقل اعتبار سندي برخوردار است، بايد سعي كنيم معنايي همراستا و متلائم با قرآن و اصول و مباني دين برايش پيدا كنيم به گونه اي كه هم حديث را رد نكرده و هم معنايي منافي با مباني برايش نپذيرفته باشيم و در نهايت اگر نتوانستيم، حديث را وانهيم و علمش را به خدا، رسول و امامان واگذاريم.
با توجه به اين مقدمه؛ بسياري از روايات كه به ظاهر بر نكوهش جنس زن دلالت دارد، بيان حقيقت وجودي زن است و در مقام ارزش گذاري مثبت يا منفي نيست. اگر آن حقيقت وجودي در راستاي صحيح قرار گيرد، زن را اوج مي دهد و شايسته ستايش مي گرداند و اگر در راستاي غلط قرار گيرد، زن را تنزل مي دهد و پست مي گرداند.
بسياري از اين روايات گر چه در نگاه اول تحقير كننده زن هستند، ولي توجيه صحيح و معقول دارند.
بسياري از اين روايات جعلي هستند و...
با توجه به اين مقدمه به سخني بر مي گرديم كه ظاهرا مد نظر شماست و به شرح زير مي باشد:
المراه شرّ كلّها و شرّما فيها انه لابدّ منها (7)
علامه فضل الله از عالمان شيعه لبنان اصل بودن اين جمله از حضرت امير را انكار كرده و آن را به نقل از "بهجه المجالس"، از مامون عباسي شمرده است. استدلال او بر نفي اين جمله از امام بدين گونه است:
خداوند در قرآن مي فرمايد:"ولقد كرمنا بني آدم" و اين تكريم عام است و اختصاص به مردان ندارد. بلكه شامل همه فرزندان آدم از زن و مرد و عرب و عجم و سياه و سفيد و...مي شود بنا بر اين رواياتي كه در پايين شمردن شان و انسانيت زن وارد شده- از جمله اين روايت- را به جهت منافات با اين اصل قرآني، غير قابل قبول مي دانيم.
از طرف ديگر مي بينيم علي بن ابي طالب زنان را گرامي مي داشت و مي دانست كه در بين زنان افرادي هست -از جمله زهراي مرضيه- كه بر همه مردان از حيث علم و ادب و عمل برتري دارند، با اين وجود چگونه ممكن است چنين سخني بگويد.
اگر گفته شود چون زنان اغواگرند و سبب گمراهي و لغزيدن انسان ها به فساد و فحشا مي شوند، چنين سخني گفته شده، در جواب گفته مي شود اول اين كه اغواگري فقط اختصاص به زنان ندارد و مردان هم سبب اغواگري براي زنان هستند.
دوم اين كه اگر اغواگري شر باشد و ذات زن همه اش اغواگري باشد، ديگر خدا نبايد زن را به خاطر ذات اغواگرش عقاب كند زيرا خودش او را اين گونه ساخته است و ذات را كه نمي توان تغيير داد و بر ذات نمي توان كسي را سرزنش كرد.
علامه سيد جعفر مرتضي از ديگر علماي بزرگ معاصر لبنان به انكار نظر ايشان برمي خيزد و تصريح مي كند كه اين جمله از امام علي است. اما ناظر به جنس زن نيست، بلكه ناظر به يك زن معين است. "ال" در اين روايت الف و لام جنس نيست، بلكه الف و لام عهد است و امام اين روايت را در شان يكي از زنان معاصر خودش گفته كه با وجود اين كه شر محض بود ولي جامعه اسلامي به حكم قرآن كه او را "مادر مؤمنان"(8) شمرده، موظف بود حرمت وي را نگه دارد.(9)
اگر الف و لام در اين روايت را الف و لام تعريف و ناظر به شخص معين ندانيم، اين روايت شبيه همان آياتي است كه جنس انسان را بر حرص و ولع و عجز و ضعف مي شمرد(10) و قبلا گفتيم اين آيات ناظر به بعد مادي و حيواني انسان است. اما اگر انساني اين بعد را تحت تربيت عقل و بعد ملكوتي خود درآورد، اوج مي گيرد و از ملائكه برتر مي شود.
بنا بر اين احتمال، روايت فوق ناظر به زناني است كه بر اخلاق و روحيات مادي و حيواني رشد كرده اند و بعد ملكوتي و عقلاني خود را رشد نداده و بر وجود خود حاكم نساخته اند. چنين زناني كه متاسفانه در غالب جامعه ها بر زنان تربيت شده غلبه دارند، وجودشان شرّ محض است و از دست آنها راه نجاتي هم نيست. زيرا در آن جامعه و كنار آنان بايد زندگي كرد.
ممكن هم هست اين روايت ناظر به سختي هاي زندگي زناشويي كه بايد با آن ها در افتاد.
پس اگر اين روايت از امام صادر شده باشد، در مقام اهانت به جنس زن نيست. بلكه توصيف يك زن خاص يا در مقام بيان واقعيت زنان تربيت نشده يا در مقام بيان اين است كه ازدواج و زن گرفتن كار سختي است كه چاره اي جز درافتادن با اين سختي نيست.
پي نوشت ها:
1. اعراف(7)آيه189.
2. حجرات(49)آيه13.
3. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج4، ص140.
4. نساء(4)آيه124.
5. آل عمران(3)آيه195.
6. توبه(9)آيه71.
7. محمد عبده، نهج البلاغه، قم، دار الذخائر، 1412ق، ج4، ص53.
8. احزاب(33) آيه6.
9. جعفر مرتضي عاملي، خلفيات كتاب مأساه الزهراء، بيروت، دار السيره، 1422ق، ج2، ص538.
10. ابراهيم(14) آيه34؛ شوري(42) آيه48؛ معارج(70) آيه19؛ و ...
موفق باشید.