بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
بنده 2 سوال دارم
1- در قسمتی از حدیث لوح جابر (اصول کافی ج1، ص527) که مربوط به امام رضا علیه السلام می شود نوشته شده است که: "بارهای سنگین نبوت را بر دوش او می گذارم و او را به شدت و قوت در انجام آنها امتحان می کنم" و در رابطه با امام جواد علیه السلام "و شفاعتش را نسبت به هفتاد تن از اهل بیتش که همه ی آنان سزاوار آتش باشند می پذیرم"
و در حدیثی از امام صادق علیه السلام که صفات معصومین صلوات الله علیه اجمعین را وصف می کنند داریم (اصوا کافی ج1، ص203): "از فسادها مبرا و از آفتها محفوظ و از لغزشها معصوم و از همه ی زشتیها مصون"
و اما سوال:
1-1- با توجه به اینکه آنان معصومند پس خداوند چرا آنان را امتحان می کند؟ مگر امکان لغزش دارند؟ اگر بلغزند چه؟ بحث اختیار آنان چه می شود در صورتی که بگونه ای اتوماتیک آنان خوبی را برگزینند؟
1-2- چرا امام جواد علیه السلام فقط 70 نفر را شفاعت می کنند؟ این افراد چه کسانی هستند؟ در زمان خود ایشان می زیسته اند؟ مگر بقیه شیعیان را شفاعت نمی کنند که این 70 نفر بر جسته شده اند؟

2- با توجه به فرموده حضرت حجت علیه السلام:
ما در رعايت حال شما کوتاهي نمي‌کنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم، که اگر جز اين بود گرفتاري‌ها به شما روي مي‌آورد و دشمنان شما را ريشه کن مي‌کردند. پس از خدا بترسيد و ما را پشتيباني کنيد. (بحارالأنوار، ج 53، ص 175)
و همچنین:
إنّا نُحيطُ عِلْماً بِأنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْىءٌ مِنْ أخْبارِكُمْ.
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائيم و چيزى از شما نزد ما پنهان نيست.
استنباط بنده این است که امامان معصوم صلوات الله علیه اجمعین بر تمامی احوال ما آگاه و نامه ی اعمال ما بدست آنان میرسد و حتی از حرکت دادن مردمک چشممان نیز آگاهند.
و در ماجرای زیر:
زمانی که حضرت امیر علیه السلام مشک آن زن را به خانه اش رساندند و متوجه احوال و بی سرپرستی او شدند (بحارالانوار، ج41، ص52) اظهار ناراحتی فرموده و از کوتاهی و قصور خود عذرخواهی نمودند.
حال سوال این است:
چرا امام اظهار بی اطلاعی کردند مگر بر تمامی احوال ما آگاه نیستند؟
زمانی که اعمال آن زن بر امام عرضه می شد مخصوصا در شب قدر مگر معلوم نمی شد که وی شوهر ندارد و چگونه زندگیش را می گذراند؟
آیا عذرخواهی کردن امام نشانه ی کوتاهی کردن ایشان است؟ پس عصمت ایشان چه می شود؟
با تشکر از پاسخگویی

پرسش: امامت
بنده 2 سوال دارم

در قسمتي از حديث لوح جابر (اصول كافي ج1، ص527) كه مربوط به امام رضا عليه السلام مي شود نوشته شده است كه: "بارهاي سنگين نبوت را بر دوش او مي گذارم و او را به شدت و قوت در انجام آنها امتحان مي كنم" و در رابطه با امام جواد عليه السلام "و شفاعتش را نسبت به هفتاد تن از اهل بيتش كه همه ي آنان سزاوار آتش باشند مي پذيرم"
و در حديثي از امام صادق عليه السلام كه صفات معصومين صلوات الله عليه اجمعين را وصف مي كنند داريم (اصول كافي ج1، ص203): "از فسادها مبرا و از آفتها محفوظ و از لغزشها معصوم و از همه ي زشتيها مصون"
و اما سوال ها:
1- با توجه به اينكه آنان معصومند پس خداوند چرا آنان را امتحان مي كند؟ مگر امكان لغزش دارند؟ اگر بلغزند چه؟ بحث اختيار آنان چه مي شود در صورتي كه بگونه اي اتوماتيك آنان خوبي را برگزينند؟
2- چرا امام جواد عليه السلام فقط 70 نفر را شفاعت مي كنند؟ اين افراد چه كساني هستند؟ در زمان خود ايشان مي زيسته اند؟ مگر بقيه شيعيان را شفاعت نمي كنند كه اين 70 نفر بر جسته شده اند؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ مي بايست گفت:
امامان داراي عصمت اختياري بودند به اين معنا كه چنين عصمتي سلب اختيار از آنها نمي كرد و مي توانستند با اختياري كه داشتند گناه كنند، اما گناه نمي كردند! بله اگر عصمت امامان اجباري بود و چون نمي توانستند گناه كنند در اين صورت هر گونه امتحاني از ايشان بي معنا و قابل مناقشه و اشكال بود.
و اما در مورد امتحان بايد توضيح دهيم: امتحان در مورد اولياي الهي به معناي اوج گرفتن از مقامي و رسيدن به مقام بالاتر است،در چنين امتحاني خداي متعال بنده پاكش را داراي ظرفيت هاي خاصي مي كند كه در پس آن مي بايست سزاواري رسيدن به مقامي كه حق اوست را پيدا كند،همان گونه كه در داستان حضرت ابراهيم(ع) در قرآن مي خوانيم "وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً ..." (1)
و پروردگار ابراهيم او را به كارى چند بيازمود و ابراهيم آن كارها را به تمامى به انجام رسانيد. خدا گفت: من تو را پيشواى مردم گردانيدم.
اين امتحان ها در مورد ابراهيم پيامبر(ع)، به معناي رساندن حضرت به جايگاه برتري چون امامت است كه حضرت در پس توفيق بر آن امتحان هاي سخت، به جايگاه شايسته خود رسيد.
از اين رو ، گرفتن امتحان از اولياء الهي با عصمت ايشان هيچ منافاتي ندارد، زيرا اولياي حق با انجام امتحان هاي سخت جوهره وجودي شان كه ظرفيتي بسيار وسيع دارند،نمايان مي شود.
نوشته اند:
بلاها و گرفتاري ها دو گونه است، اوّل: آن چه در اثر گناهان بر سر انسان مى‏آيد و سبب روسياهى در دنيا و عذاب آخرت مى‏شود، دوّم مصائبى كه مردان حق را پيش مى‏آيد، مقام شان را پيش خدا و خلق بالا مى‏برد.
نقل است چون حضرت امام سجّاد(ع) را داخل مجلس يزيد كردند، آن حضرت در مقابل يزيد ايستاد، يزيد گفت:"وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ" سوره شوري، آيه 30
اگر شما را مصيبتى رسد، به خاطر كارهايى است كه كرده‏ايد. و خدا بسيارى از گناهان را عفو مى‏كند.
امام سجّاد(ع) فرمود: اين آيه درباره ما نيست، آيه‏ اى كه درباره ماست اين آيه است،"ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ" (سوره حديد،آيه 22 ) هيچ مصيبتى به مال يا به جانتان نرسد، مگر پيش از آنكه بيافرينيمش، در كتابى نوشته شده است. و اين بر خدا آسان است.(2)
واما پاسخ سوال ديگر شما در باره نحوه شفاعت امام جواد (ع) بود كه خداي متعال فرمود:
" وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ "(3)
او را شفيع قرار دادم از براي هفتاد نفر از اهل بيت اش كه مستحق كيفر آتش اند.
مي بايست گفت مثال معروفي وجود دارد كه: اثبات شي نفي ما عدا نمي كند.
اين مثال در تفسير اين روايت كار برد دارد به اين معنا كه نمي توان از اين روايت شريف كه حضرت حدود هفتاد نفر از بستگان خود را كه مستوجب كيفر اند با شفاعت نجات مي دهد، پس ديگران نمي توانند مورد شفاعت حضرت قرار گيرند را فهميد، بلكه اين يك نوع خبر دادن از مقدراتي است كه خداي متعال براي هر يك از اوليايش تقدير كرده است و به معناي تقييد نيست. پس اگر شفاعت حضرت نسبت به بعضي از اهل بيت اش ثابت شد، به اين معنا نيست كه ايشان نمي تواند در مورد ديگران شفاعت كند. (در روايت نيامده كه حضرت فقط همين هفتاد نفر را شفاعت مي كند و لا غير) و اما اين كه چه آن هفتاد نفرچه كساني بوده اند اطلاعي نداريم.
پي نوشت ها:
1. سوره بقره، آيه 124.
2. قرشي سيد علي اكبر، تفسير أحسن الحديث، تهران، انتشارات بنياد بعثت، سال 1377 ه ش، چاپ سوم، ج‏9، ص 493.
3. شيخ كليني، الكافي، تهران، انتشارات اسلاميه، سال 1362 ه ش، چاپ دوم، ج1، ص 527.
پرسش: امامت
سوال دوم:
2، با توجه به فرموده حضرت حجت عليه السلام:
ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي‌كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم، كه اگر جز اين بود گرفتاري‌ها به شما روي مي‌آورد و دشمنان شما را ريشه كن مي‌كردند. پس از خدا بترسيد و ما را پشتيباني كنيد. (بحارالأنوار، ج 53، ص 175)
و همچنين:
إنّا نُحيطُ عِلْماً بِأنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْىءٌ مِنْ أخْبارِكُمْ.
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائيم و چيزى از شما نزد ما پنهان نيست.
استنباط بنده اين است كه امامان معصوم صلوات الله عليه اجمعين بر تمامي احوال ما آگاه و نامه ي اعمال ما بدست آنان ميرسد و حتي از حركت دادن مردمك چشممان نيز آگاهند.
و در ماجراي زير:
زماني كه حضرت امير عليه السلام مشك آن زن را به خانه اش رساندند و متوجه احوال و بي سرپرستي او شدند (بحارالانوار، ج41، ص52) اظهار ناراحتي فرموده و از كوتاهي و قصور خود عذرخواهي نمودند.
حال سوال اين است:
چرا امام اظهار بي اطلاعي كردند مگر بر تمامي احوال ما آگاه نيستند؟
زماني كه اعمال آن زن بر امام عرضه مي شد مخصوصا در شب قدر مگر معلوم نمي شد كه وي شوهر ندارد و چگونه زندگيش را مي گذراند؟
آيا عذرخواهي كردن امام نشانه ي كوتاهي كردن ايشان است؟ پس عصمت ايشان چه مي شود؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد دايره علم امام و اين كه علم غيب در مورد ايشان چه تفسيري دارد، مي توان گفت:
اولياي خدا كه امامان اهل بيت مصداق شاخص آنان اند، با اذن و اجازه الهي از اسرار و علوم غيبي آگاه و يا واسطه فيض الهي در جلب بركات و رحمت از جانب خدا بر خلق مي شوند و چنين نيست خود داراي تاثير مستقل بوده و از اراده و اختيار خود در تاثير گذاري بر عالم بهره گيرند.
بشر هر اندازه از مقامي عالي برخوردار و در پيكره هستي داراي جايگاهي والا باشد، بر اين استناد كه مخلوق است؛پس محدود است، هر چند داراي علومي گسترده باشد، اما گستردگي آن، جز به اراده الهي موجب نمي شود از مرزهاي محدود خارج شده، بر غيب و ملكوت واقف شود.
در جاي جاي كتاب خدا به اين موضوع اشاره شده است كه حتي پيامبر گرامي اسلام- كه برترين موجود در عالم وجود بودند- جز از راه وحي نمي توانستند از اسرار غيب آگاه شوند.آيات زير اين نكته را ثابت مي كند.
1." قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى..." (1)
بگو: به شما نمى‏ گويم كه خزاين خدا نزد من است و علم غيب هم نمى ‏دانم، و نمى ‏گويم كه فرشته‏ اى هستم. تنها از چيزى پيروى مى ‏كنم كه بر من وحى شده است. بگو: آيا نابينا و بينا يكسان اند؟ چرا نمى ‏انديشيد؟
2." قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ" (2)
بگو:من مالك سود و زيان خود نيستم، مگر آن چه خدا بخواهد، و اگرعلم غيب مى ‏دانستم بر خير خود بسى مى‏ افزودم و هيچ شرى به من نمى ‏رسيد، من كسى جز بيم ‏دهنده و مژده‏ دهنده‏اى براى مؤمنان نيستم.
در مورد اهل بيت پيامبر سلام الله عليهم اجمعين نيز مسئله بدين گونه است و بيان كرديم ايشان نيز در سايه اراده و لطف الهي از عالم غيب و اسرار جهان با خبر مي شدند و روايات در اين باره بسيار است كه به دو نمونه از آن اشاره مي شود.
1. عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِمَامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ "فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ‏"(3)
عمار ساباطي نقل مي كند كه از امام صادق(ع) سوال كردم كه آيا امام از غيب آگاهي دارد؟ حضرت فرمود: نه،اما هر گاه امام اراده دانستن چيزي را بكند، خداي متعال او را (از عالم غيب)آگاه خواهد كرد.
2.كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)، فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ "إِنَّ لِلَّهِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ حَجَبَهُ اللَّهُ عَنْ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ طَرَفُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ الْآخَرُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ شَيْئاً أَوْحَاهُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ(ع)"‏(4)
راوي مي گويد كه نزد امام صادق(ع) بودم كه شنيدم حضرت مي فرمود در حقيقت براي خداي متعال ستوني از نور وجود دارد كه خداي متعال آن را از تمام خلايق اش پنهان كرده كه يك طرف آن نزد خداي متعال و طرف ديگرش متصل به گوش امام است و اگر خداي متعال اراده كند چيزي را، آن را به صورت وحي به گوش امام مي رساند.
با ملاحظه آيات و روايات مورد نظر و نيز مشابه، اين نكته را مي آموزيم حتي پيامبر خدا صلوات الله عليه و امامان سلام الله عليهم اجمعين چون بنده اي از بندگان خداي متعال بودند و از اين جهت اگر عنايتي در خصوص معارف غيب شامل حالشان نمي شد چيزي از اسرار ملكوت را درك نمي كردند اما به اندازه سعه وجودي شان معارفي را از راه وحي يا الهام و كشف وشهود به دست مي آوردند كه هيچ انسان ديگري قادر برآن نبود.
بله، اين كه امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين مي فرمايند ما بر احوال شما آگاهيم و چيزي از شما نزد ما پنهان نيست، و يا در دعاهايي نظير زيارت جامعه كبيره آن القاب بلند و پر معنا را به خود مي دهند، تفسير همان معنا است كه امام در روايت بدان اشاره كردند. آنان بهترين و زيبا ترين واسطه فيض و رحمت الهي اند. امام اراده فهم و كشف مسئله اي را مي كند و خداي متعال به اين دليل كه او بنده مقرب درگاه الهي است؛ بر اسرار غيب آگاهش مي كند.
در نتيجه با اين تفسير اگر امام(ع) در جايي اظهار بي اطلاعي كردند به اين معنا است كه در آن لحظه مشيت و خواست الهي اين بوده كه حضرت بي اطلاع باشند و با اين توضيح موضوع علم غيب اولياء الهي اين چنين توجيه مي شود و ندانستن موضوع و از اين كه به اين دليل در رسيدگي به كار بندگان تاخير ايجاد شده هيچ ربطي به مقام عصمت امام ندارد و ضرري شامل حالش نمي شود.
در يكي از تفاسير در مورد تفاوت حالات پيامبران و اولياء حق نوشته شده است:
علم آن ها نسبت به امور غيبى، متكى به علم و اراده پروردگار است، و آن جا كه خدا بخواهد آن ها مى ‏دانند هر چند مربوط به نزديك ترين نقاط جهان باشد.
آن ها را از اين نظر مى‏توان به مسافرانى تشبيه كرد كه در يك شب تاريك و ظلمانى از بيابانى كه ابرها آسمان آن را فرا گرفته است مى‏ گذرند، لحظه ‏اى برق در آسمان مى ‏زند و تا اعماق بيابان را روشن مى‏سازد، و همه چيز در برابر چشم اين مسافران روشن مى‏شود، اما لحظه‏ ديگر خاموش مى‏شود و تاريكى همه جا را فرا مى‏گيرد به طورى كه هيچ چيز به چشم نمى ‏خورد.... با توجه به اين واقعيت جاى تعجب نيست كه روزى بنا به مشيت الهى براى آزمودن يعقوب پيامبر عليه السلام از حوادث كنعان كه در نزديكي اش مى ‏گذرد بى‏ خبر باشد، و روز ديگر كه دوران محنت و آزمون به پايان مى‏رسد، از مصر بوى پيراهنش را احساس كند.(5)
پي نوشت ها:
1. سوره انعام، آيه 50.
2. سوره اعراف، آيه 188.
3. الكافي پيشين، ج‏1، ص 258.
4. مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، بي تا، ج‏26، ص 135.
5. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات اسلاميه، سال 1374 ه ش، چاپ اول، ج‏10، ص 74.

موفق باشید.