سلام
ایا ما در دین چیزی به عنوان دفع افسد به فاسد داریم یا چیزی با این مضمون که بین بد و بدتر بد را انتخاب کردن.لطفا توضیح دهید و موارد کاربرد ان کجاست.
ممنون
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت: افسد يعني؛ آنچه فاسدتر و تباه تر است و فاسد يعني امري كه تباه و ضايع است.(1) يكي از قواعد مسلم در اصول فقه اماميه، قاعده "اهم و مهم" و "دفع افسد به فاسد" است. مفاد اين قاعده آن است كه گاه براي انسان، به لحاظ محدوديتهاي زماني و ... در مقام انجام دو تكليف شرعي تزاحم رخ مي دهد، يعني مكلف از بجاي آوردن دو تكليف عاجز مي شود، در اين صورت بايد تكليفي را كه اهميت بيشتري دارد انجام، و اهم را بر مهم ترجيح دهد. چنانكه امام على (ع) در يك بيان جامع مى فرمايد: كسى كه به كارهاى غير مهم مشغول شود، كارهاى مهم تر را ضايع خواهد كرد.(2)
و گاهي نيز انسان بر سر يك دو راهي قرار مى گيرد كه هر دو ناخوشايند است، ولى يكى از ديگرى ناخوشايندتر است. در چنين مواردى، عقل حكم مى كند كه براى پرهيز از امر ناخوشايندتر، انسان به استقبال امرى كه ناخوشايند است برود و اين همان چيزى است كه به عنوان «دفع افسد به فاسد» معروف است.
مثلاً ميدانيم كه تصرف در ملك ديگري، بدون اذن و رضايت مالك جايز نيست. حال اگر در موقعيتي جان مؤمني در معرض خطر قرار گرفته و حفظ جان او متوقف بر تصرف در ملك ديگري باشد و تحصيل رضايت و اذن مالك ممكن نباشد، و يا اين كه خطر، جدي و فوري بوده و تأخير در اقدام به نجات فرد مزبور، مايه هلاكت او گردد، در اين صورت بايد در آن ملك تصرف كرد و مؤمن را از خطر هلاكت نجات داد.
در علم اصول درباره موارد تزاحم و مصاديق آن بحث هاي گستردهاي مطرح شده است. برخي از معيارها و مصاديق تشخيص اولويت حكم در موارد تزاحم به قرار زير است:
الف. حكمي كه مربوط به كيان اسلام و عزت و اقتدار مسلمين است، در باب تزاحم، بر احكام ديگر اولويت دارد.
ب. حكمي كه مربوط به جان و ناموس انسانهاست، در مقايسه با حكمي كه مربوط به اموال مسلمانان است، اولويت و اهميت بيشتري دارد.
ج: آن چه مربوط به حقوق افراد است در مقايسه با آن چه مربوط به حقوق افراد نيست، اهميت بيشتري دارد.
د: آن چه در يك فعل عبادي ركن به شمار ميرود، بر آن چه ركن نيست اولويت دارد. مثلا اگر به خاطر تنگي وقت و مانند آن، ميان خواندن قرائت و انجام دادن ركوع تزاحم رخ دهد، بايد ركوع را انجام داد، و از خواندن قرائت صرف نظر كرد.(3)
در مثالي ديگر ضمن روايتى از على (ع) چنين نقل شده: پيامبر اكرم (ص) با من عهدى بسته است! او فرموده: «اى فرزند ابوطالب! تو سرپرست امّت من هستى (و از سوى خدا تعيين شده اى) اگر مردم ولايت تو را به طور مسالمت آميز پذيرفتند و همگى به آن رضايت دادند، بر امور آنان قيام كن! ولى اگر در باره تو اختلاف كردند، آنها را به حال خود واگذار كه خداوند راه چاره و نجاتى براى تو قرار خواهد داد».(4)
برنامه اميرمؤمنان، على (ع) بعد از پيامبر(ص)، مصداق همين معنا بود. امام (ع) بر سر دو راهى قرار گرفته بود، يا حكومت را كه حقّ مسلّم او است و براى تداوم اسلام و مصالح مسلمانان بسيار كار ساز است رها سازد، و يا اصل اسلام به خطر بيفتد، چرا كه احزاب جاهليت كه در عصر ظهور اسلام گرفتار شكست شده بودند در كمين نشسته و منتظر فرصت بودند كه بعد از پيامبر اكرم (ص)، بر سر جانشينى او اختلافى روى دهد و مسلمانان به جان هم بيفتند و آنها از كمينگاه خارج شده، طومار اسلام را در هم بپيچند و حكومت را در اختيار خود بگيرند.
به همين دليل پيامبر (ص) كه اين امر را از قبل پيش بينى كرده بود، سفارش بالا را به على (ع) كرد و آن حضرت كه با تمام وجودش به اسلام عشق مي ورزيد، سفارش پيامبر اكرم (ص) را مو به مو اجرا كرد.(5)
اين قاعده در بسياري از امور زندگي انسان، نيز جريان دارد مثلا؛ در زندگى اجتماعى، تزاحم و اصطكاك در منافع، يك امر اجتناب ناپذير است. اگر چنانچه ميان منافع اكثريّت و اقليّت تزاحمى به وجود آيد بايد منافع اكثريّت را مقدّم داشت؛ زيرا رعايت حال اكثريّت، اهمّ از رعايت اقليّت است.
به عنوان مثال؛ در شرايط بحراني چنانچه ارزانى ارزاق به نفع اكثريّت ملّت باشد بايد آن را به قيمت نازله در معرض عموم قرار داد، هرچند به ضرر گروه خاصّى باشد، اين مطلب، يك امر عقلى و شرعى است.
در مسائل اخلاقي نيز " اهم و مهم" و يا "دفع افسد به فاسد" مطرح است؛ مثلاً، با اين كه دروغ از بزرگترين گناهان است و خطرات زيادى براى انسانى از جهات مادى و معنوى، فردى و اجتماعى و... دارد، ولى باز هم مواردى دارد كه به صورت استثناء، در روايات اسلامى و سخنان فقها و علماى اخلاق به پيروى از آن احاديث آمده است، كه عبارتند از:
1ـ دروغ براى اصلاح ذات البين.
2ـ دروغ براى اغفال دشمن در ميدان جنگ.
3ـ در مقام تقيّه.
4ـ براى دفع شرّ ظالمان.
5ـ در تمام مواردى كه جان و ناموس انسان به خطر مى افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نيست.
تمام موارد را مى توان در يك قاعده كلى خلاصه كرد و آن اين كه هدف هاى مهمترى به خطر بيفتد و براى دفع آن خطرات، توسل به دروغ ضرورت داشته باشد، و به تعبير ديگر تمام اين موارد مشمول قاعده اهم و مهم يا دفع افسد به فاسد است.
بعنوان مثال اگر انساني در چنگال جمعى متعصّب و بى منطق و بى رحم گرفتار آمده كه از مذهبش سؤال مى كنند كه او اگر حقيقت را بگويد فوراً خون او را مى ريزند در اين صورت عقل و شرع اجازه مى دهند كه انسان با پاسخ دروغين جان خود را از شرّ آنها نجات دهد. يا در مواردى كه اختلاف شديدى در ميان دو نفر بروز كرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى (مثلا فلان كس به تو علاقه زيادي دارد و بارها در پشت سر ذكر خير شما را مى گفت) صلح و صفا و آشتى در ميان آن دو برقرار سازد و امثال اين اهداف مهم.
در واقع تجويز دروغ در اين موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اكل ميته) در موارد ضرورت است كه بايد به مقدار ضرورت و تنها در مواردى كه راهى جز آن نيست اكتفا شود.
دليل اين استثنائات علاوه بر قاعده عقلى بالا (قاعده اهم و مهم، يا دفع افسد به فاسد) روايات متعددى است كه منابع مختلف اسلامى از معصومين(عليهما السلام) نقل شده است.(6)
بدون ترديد على (ع) نه تنها الگوي عملي براي مسلمانان است بلكه اسوه اي بي بديل براي جامعه بشري و انساني است، زيرا او كسي بود كه براى حفظ اسلام و رعايت مصالح عمومى مسلمين و مقدم داشتن اهم بر مهم، پيمان معهود ميان خود و پيامبر (ص) را در نظر گرفت. و بدين گونه بود كه در برابر وضع موجود، صبر پيشه ساخت، در حالى كه گويى خارى به چشم و استخوانى در گلو داشت.
پي نوشت ها:
1. عميد، حسن، فرهنگ فارسي عميد، نشر اميركبير، سال 62 13 ش، ص 162 و 854
2. آمدي، غررالحكم و دررالكلم، نشر دفتر فرهنگ اسلامي، تهران، 1368ش، حديث 8607.
3. نك: رباني گلپايگاني، علي، اسلام و نيازهاي زمان، سايت انديشه قم.
4. نوري، مستدرك الوسائل، نشر موسسه آل البيت، قم 1412 ق، ج11، ص 78.
5. مكارم شيرازي، ناصر، پيام امير المؤمنين، نشر مدرسه امير المومنين، قم 1378 ش، ج 2، ص 403-402.
6. مجلسي، بحارالانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت . 1403 ق، ج 101، ص284.
موفق باشید.